سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۴۴ - ۲۸ شهریور ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۰۶۲۱۶۳
موسیقی

آخرین دفاع «حمید صفت» در جلسه دادگاه: قصدم میانجیگری بود، نه قتل!

حمیدصفت,قتل پدر توسط حمید صفت
 حمید صفت، رپر معروف که یک مرتبه به اتهام قتل پدرخوانده‌اش توسط قضات دادگاه به قصاص محکوم شده بود، پس از نقض این حکم در دومین دور از محاکمه‌اش ناگفته‌های دیگری از این حادثه را بازگو کرد و گفت: در روز درگیری مادرش و متوفی، قصد او فقط میانجیگری بود، نه قتل.

به گزارش همشهری، رسیدگی به پرونده جنجالی حمید صفت، همچنان در دادگاه ادامه دارد. ماجرا از این قرار بود که مرداد سال ۹۶رپر معروف پس از آنکه فهمید مادرش با شوهرش درگیر شده و سیلی خورده است، خود را به خانه آنها رساند. آنطور که خودش اعتراف کرد، از فرط عصبانیت، ابتدا گلدانی را به دیوار کوبید و میزی که آنجا بود را واژگون کرد و در ادامه با پدرخوانده‌اش که تا پیش از این رابطه خوبی با یکدیگر داشتند درگیر شد. هرچند دقایقی بعد با حضور همسایه‌ها این درگیری پایان یافت، اما پدرخوانده حمید که ۶۶سال داشت و از چندین بیماری زمینه ای رنج می‌برد، به بیمارستان منتقل شد و چند روز بعد به‌دلیل خونریزی مغزی، جانش را از دست داد تا با شکایت فرزندانش، حمید به اتهام قتل عمد بازداشت شود.

پرونده در پیچ و خم قضایی

تحقیقات از خواننده جوان در دادسرا ادامه داشت و با وجود اینکه درنظریه اولیه پزشکی قانونی اعلام شده بود؛ آثار اصابت جسم سخت به سر متوفی مشاهده شده، اما در نظریه‌های بعدی اعلام شد؛ آثار ضربه‌وجود ندارد و متوفی به‌دلیل بیماری‌های زمینه ای جان باخته است. در این شرایط بود که حمید تا زمان تشکیل دادگاه با وثیقه آزاد شد. مدتی بعد، او در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه و با رأی ۲نفر از ۳قاضی دادگاه به قصاص محکوم شد. او به همراه وکلایش به این رأی اعتراض کردند و حکم در دیوان عالی کشور شکست و پرونده بار دیگر به دادگاه برگشت و این‌بار روی میز قضات شعبه هشتم قرار گرفت. نخستین جلسه از دومین دور محاکمه، روز ۴مرداد ‌ماه امسال برگزار و ادامه رسیدگی به بعد موکول شد.

آخرین محاکمه

صبح دیروز حمید صفت از زندان اوین به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران منتقل شد و در برابر هیأت قضایی به ریاست قاضی، مهدی رحمانی قرار گرفت. در ابتدای این جلسه ابتدا رحیمی، نماینده دادستان در چند جمله به دفاع از کیفرخواست پرداخت و گفت: خواستار صدور حکم محکومیت برای متهم هستم. او ادامه داد: متهم نسبت به وضعیت جسمانی متوفی آگاهی لازم را داشته و مطابق اظهارات خودش با آگاهی از وضعیت جسمانی متوفی و با حالت عصبانیت، اقدام به برخورد فیزیکی با متوفی کرده و در نهایت او به‌دلیل ضربات وارده و بیماری زمینه‌ای و اضطراب و ترس ناشی از تنش و درگیری فوت شده است. این مسئله در کمیسیون‌های پزشکی قانونی تأیید شده و تقاضای صدور حکم شایسته‌ای را دارم.

سپس در نبود فرزندان مقتول که ساکن خارج از کشور هستند، وکلای مدافع آنها، خواستار قصاص متهم شدند. یکی از آنها گفت: عامل خونریزی، ضرباتی است که بر مقتول وارد آمده و عامل این ضربات هم متهمِ حاضر است. متهم حتی پس از مرگ متوفی در خانه او سکونت داشته که با شکایت فرزندان متوفی، مجبور به تخلیه آنجا شده است. بنابراین به نمایندگی از اولیای دم درخواست صدور حکم قصاص را دارم.

در برابر قضات دادگاه

در ادامه این جلسه، نوبت به حمید رسید تا از خود در برابر اتهام مباشرت در قتل عمدی دفاع کند. او گفت: من اتهام قتل را قبول ندارم. حاج آقا (متوفی) و مادرم ۱۰سال بود که ازدواج کرده بودند. من ۳سال بین سال‌های پنجم تا هشتم با آنها زندگی می‌کردم که اغلب حاج آقا به آلمان سفر می‌کرد و بیشتر سال در آنجا بود و ۲‌سال آخر را هم مستقل بودم. در این سال‌ها من و حاج آقا به یکدیگر علاقه زیادی پیدا کرده بودیم. او برایم مثل پدر بود. او ۲ روز قبل از حادثه، برایم تولد گرفت و عکس بزرگی از من را به دیوار پذیرایی خانه‌اش زده بود. ما با هم ورزش می‌کردیم. به استخر و گاهی هم به یک باشگاه بدنسازی در سعادت آباد می‌رفتیم. بنابراین با این رابطه خوب، دلیلی وجود نداشت که من بخواهم او را بکشم. متهم درباره میزان اطلاعش از بیماری‌های متوفی گفت: من تا پیش از حادثه اطلاع دقیقی از بیماری‌های او نداشتم. اما فقط مثل خیلی از افرادی که در سنین بالا دارو مصرف می‌کنند می‌دانستم که او هم دارو مصرف می‌کند، اما اطلاعات بیشتری نداشتم. از این گذشته او مرد مغروری بود و دوست نداشت کسی درباره بیماری‌اش چیزی بداند؛ من هم کنجکاوی نمی‌کردم. در این هنگام، قاضی درباره ضرباتی که در درگیری به متوفی وارد کرده بود، سؤال کرد که او گفت: روز اولی که بازداشت شدم در آگاهی به من گفتند که متوفی ضربه خورده و فوت شده است. گفتم حاج آقا سرپا بود و حتی خودش سوار آمبولانس شد. گفتند تو ضربه زدی. گفتم من نزدم. گفتند اگر تو نزدی پس مادرت زده است. من هم قبول کردم که زدم. بعد گفتند سیلی زدی یا کف گرگی. گفتم من سیلی نزدم. باورکنید قصد دعوا نداشتم و آن زمان هم مادرم بین من و حاج آقا بود. اگر قصدم درگیری و قتل بود، با خودم وسیله‌ای مثل چاقو می‌بردم، اما چون حاج آقا به مادرم سیلی زده بود رفتم از او حمایت کنم و با صحبت کردن اختلاف‌شان برطرف شود که این حادثه اتفاق افتاد.

 من هیچ انگیزه‌ای برای قتل نداشتم؛ چرا که رابطه ما کاملا حسنه بود. خواهش می‌کنم در این‌باره تحقیقات کنید. در منطقه شیخ بهایی، همه فکر می‌کردند حمید صفت پسر حاج آقاست. متهم در ادامه گفت: همه جا می‌گویند من بوکسور بوده‌ام و احتمالا با مشت به حاج آقا ضربه زده‌ام؛ اما اینطور نیست. من بعد از حادثه به زندان رفتم و در آنجا دچار اضافه وزن شدم. در مدتی که با وثیقه آزاد بودم، بوکس کار می‌کردم که هیچ ارتباطی با حادثه ندارد. در ادامه این جلسه، وکلای مدافع متهم به دفاع از او پرداختند و در نهایت متهم برای آخرین مرتبه از خود دفاع کرد. او گفت: طی سال‌های زندگی‌ام، با هیچ‌کس دعوا نکردم. هیچ سابقه‌ای هم نداشتم و نمی‌دانم که حالا چرا اینجا ایستاده‌ام و باورم نمی‌شود. من قصد این کار را نداشتم. اگر هدفم دعوا بود، وسیله‌ای همراه خود می‌بردم یا اینکه در درگیری مادرم را که بین ما بود کنار می‌زدم و سراغ حاج آقا می‌رفتم، اما این کار را نکردم، چون نیتم دعوا نبود. با این حال هر رایی که دادگاه صادر کند، من مطیع هستم. حاج آقا مثل پدرم بود و خودم بیشتر از همه شرمسارم.

 براساس این گزارش در پایان این جلسه قضات دادگاه برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند و قرار است به‌زودی رأی خود را اعلام کنند.

  • 9
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش