دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۴۵ - ۲۳ خرداد ۱۳۹۹ کد خبر: ۹۹۰۳۰۱۷۹۰
رادیو و تلویزیون

ماجراهای جالب زندگی مشترک الیکا عبدالرزاقی و امین زندگانی/ سوتی خنده‌دار مدیری تماشاگران «دورهمی» را به وجد آورد

برنامه دورهمی,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون
شب گذشته مهران مدیری در برنامه «دورهمی» با یک زوج هنرمند گفت‌وگو کرد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، شب گذشته مهران مدیری میزبان زوج هنرمند الیکا عبدالرزاقی و امین زندگانی بود.

در ابتدا مدیری گفت: الیکا خانم به شدت نسبت به کرونا ترسو هستند؛ قبل از اینکه وارد لوکیشن شوند، سه ماشین آب پاش بزرگ جلو آمدند و همه ما را شستند و ضدعفونی کردند. حتی بین راه مانتو خریدند و چه مانتوی چروکی هم خریدند! (خنده). امین جان چه کار می‌کنی با چنین خلقیاتی؟!

عبدالرزاقی در واکنش به صحبت های مدیری اظهار کرد: من وقتی سر کار می‌روم و مثلاً یکی از عوامل آنفلوآنزا گرفته، به خانه که می رسم برای امین تعریف می‌کنم و جالب است که امین دو هفته مریض می‌شود! (خنده) به خاطر این تاثیرگذاری هاست که من مواظب هستم. زندگانی هم گفت: البته قبل از ازدواج اینجوری نبودم؛ بعد از ازدواج این طور شدم (خنده)

توضیحات امین زندگانی درباره رقصش در روزهای کرونایی

مدیری در ادامه، درباره حواشی رقص (حرکات موزون) کرونایی زندگانی سوال کرد و او پاسخ داد: باید از یک منظر دیگر به آن نگاه کنیم؛ هدف من روحیه دادن به خط مقدم مبارزه با کرونا یعنی مدافعان سلامت بود. بگذارید مثالی بزنم؛ سال ۶۱ که خرمشهر آزاد شد، تمام مردم ایران شادی کردند و همین حرکات موزون داشتند و کسی در آن لحظات فکر نکرد ما بالغ بر ۳۰ هزار شهید و مجروح دادیم تا خرمشهر آزاد شود. من هم وقتی خواستم این کار را انجام دهم، اولویتم شاد کردن و روحیه دادن به مدافعان سلامت بود و به این فکر نکردم که برخی خانواده‌ها عزیزی را در بستر بیماری دارند.

در بخش دیگر گفت و گو، عبدالرزاقی درباره ترس خود از زلزله و فوت پدرش صحبت کرد و گفت: من از زلزله می‌ترسم؛ چرا که در زمان زلزله رودبار ما رشت زندگی می‌کردیم و شب زلزله به خاطر رفت و آمد‌هایی که داشتیم، قلب پدرم گرفت و متاسفانه او را از دست دادیم.

بازیگر سریال «سرباز» درباره حواشی مصاحبه خود پیرامون این مجموعه اظهار کرد: برخی می‌گفتند سریال کند است و ریتم خوبی ندارد؛ من هم گفتم ما شانس خوبی داشتیم که سریال در ماه رمضان پخش شد تا دیده شود. منتهی عزیزان رسانه ای شیطنت کردند و تیتر زدند که «وقتی کارمان را می‌کوبند، یعنی دیده می‌شود».

علاقه عجیب الیکا عبدالرزاقی به خواب

در ادامه مدیری از علاقه عبدالرزاقی به خواب صحبت کرد و گفت: این قدر به خواب علاقه دارد که به خاطرش سر جلسه کنکور حاضر نشد و گرفت خوابید!

زندگانی نیز درباره این موضوع گفت: اوایل که ازدواج کرده بودیم، الیکا صبح می‌خوابید و عصر بیدار می‌شد. من ۱۲ شب می‌خوابیدم و  ۶ صبح بیدار می شدم. با خودمان گفتیم پس چرا با هم زندگی می‌کنیم وقتی اصلاً همدیگر را نمی‌بینیم (خنده). اما به مرور این تضاد کم شد و به جایی رسید که هر دو طرف کمی ساعت خواب و بیداری مان را کنترل کردیم.

عبد الرزاقی هم گفت: اوایل تو رودربایسی بیدار می‌شدم. زشت بود آخه (خنده) و البته صبح‌های خیلی بد اخلاقی داشتم. اما به مرور خوب شدم.

زندگانی همچنین درباره خواب همسرش گفت: من تا حالا ندیده بودم یک بازیگر پنج و نیم صبح آفیش باشد و اول گریه کند و بعد سر کار برود!

ماجرای گریه مهران مدیری چه بود؟

در ادامه مدیری گفت: اتفاقاً من گریه کردم! (خنده). من سر یک سریال شبکه خانگی نقش پلیس را بازی می‌کردم. صبح زود بیدار شدم؛ کاملاً دیوانه بودم و با خودم گفتم پلیس شدنت چی بود؟! این قدر به خودم فحش دادم که نگو. بعد گریه ام گرفت و با خودم گفتم برای چه گریه می‌کنی؟! پاشو برو سر کارت. خلاصه که با گریه رفتم سر کار.

برنامه دورهمی,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

الیکا عبدالرزاقی و امین زندگانی چگونه با هم آشنا شدند؟

زندگانی سپس درباره نحوه آشنایی خود با همسرش گفت: آشنایی ما از یک کار مشترک شروع شد؛ من برای بستن قرارداد بازی در یک سریال رفته بودم. ناگهان دیدم ایشان از دور من را نگاه می‌کنند و می‌خندند. سلام دادند و من هم پاسخ دادم و نهایتاً این آشنایی به ازدواج ختم شد.

عبدالرزاقی هم گفت: امین آن روز یک جلیقه قرمز پوشیده بود؛ من از دور دیدمش و او را شناختم.  وقتی فهمیدم قرار است او هم در این پروژه باشد، دیگر رقم قرارداد را اصلاً نپرسیدم و قرارداد بستم (خنده)

سوتی خنده دار مهران مدیری در برنامه دورهمی

اما یکی از جالب ترین اتفاقات برنامه دیشب سوتی خنده دار مهران مدیری بود.

در بخشی از گفت‌وگو مدیری می‌خواست سوالی بپرسد که به اشتباه گفت: هنرمندان که با من ازدواج می‌کنن! (خنده). با این سوتی خنده‌دار که البته زندگانی از آن با عنوان «خودزنی» یاد کرد، جمعیت حاضر همراه با مدیری و مهمانانش به شدت خندیدند و برای لحظاتی گفت و گو متوقف شد. 

مدیری در ادامه اشتباه خود را تصحیح کرد و گفت: هنرمندان که با هم ازدواج می‌کنند، اطرافیان بیشتر از اینکه خوشحال شوند نگران می‌شوند. چون فکر می کنند زندگی هنرمندان چندان با دوام نیست.آیا برای شما هم این طور بود؟

عبدالرزاقی در پاسخ گفت: ازدواج مقوله عجیب و غریبی است و همه درباره اش وحشت دارند؛ اما راستش خانواده من نگران نبودند.

افشاگری امین زندگانی از شدت عصبانیتش 

عبدالرزاقی با «سریال قهوه تلخ» دیده شد و برای آن جایزه جشن حافظ را گرفت. زندگانی با ذکر این موضوع گفت: بگذارید اعتراف کنم که من شیرینی آن جایزه را به کام ایشان تلخ کردم. ماجرا این بود که من ساعت ها با الیکا در آن شب تماس می گرفتم و او پاسخ نمی داد و من حسابی نگران شده بودم. تا اینکه ساعت حوالی دوازده و نیم شب جواب داد و من بلافاصله با عصبانیت زیاد گفتم «معلوم هست کجایی؟ چرا جواب نمیدی و ...». او گفت توضیح می دهد اما من به او امان نمی دادم. ناگهان شنیدم که یک نفر به او به خاطر کسب جایزه حافظ تبریک گفت. آنجا بود که آرام شدم و گفتم «عه، جایزه گرفتی؟!» ولی دیگر فایده نداشت و ناراحتش کرده بودم. هیچ وقت خودم را نمی بخشم به خاطر این موضوع. 

برنامه دورهمی,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

عبدالرزاقی هم گفت: راستش آن شب نمایشگر سالن مدام من را نشان می‌داد و می‌خواستم اگر برای جایزه صدایم کردند، خیلی مودب و با کلاس باشم. متوجه می شدم که تلفن زنگ می‌خورد، اما نمی‌خواستم تکان بخورم و جواب بدهم (خنده)

از اتفاقات جالب دیگر برنامه دیشب تست بازیگری گرفتن مدیری از این زوج جوان بود؛ در میانه این کار لیوان آب روی میز مدیری برگشت و لباس او و سطح میز را خیس کرد. 

مدیری از بچه‌های پشت صحنه دستمال گرفت و همراه زندگانی میز را خشک کرد و در نهایت از خیر تست گرفتن گذشت و گفت: امیدوارم امشب به خیر بگذرد؛ آرزویم این است که این گفت و گو هرچه زودتر تمام شود! (خنده)

در پایان برنامه، زندگانی یک مصاحبه قدیمی و زیر خاکی که برای سال ۷۷ بود را به مدیری نشان داد؛ مصاحبه ای تلویزیونی که مهران مدیری و امین زندگانی به عنوان مهمان در آن حضور داشتند.

  • 9
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش