توی ایران روزنامهنگاری شغلی فصلی است؛ یعنی طرف دوماه کار میکند و ١٢ ماه بیکار است. اگر ١٢ ماه بیکار نبود، حتما ١٢ ماه باهاش کار دارند که چرا دو ماه کار کرده. وقتی هم میگوییم روزنامهنگاری شغلی فصلی است، حرف از روی شکم نمیزنیم؛ حالا یا روزنامهاش بسته میشود یا خودش بسته میشود یا در روش بسته میشود و مدتی دستش به روزنامه نمیرسد یا یکی با سردبیر میبندد و او اخراج میشود یا یکی با مدیرمسئول میبندد و او سردبیر میشود یا یکی با خود او میبندد و او میرود روابطعمومی یک آدم سیاسی میشود و خلاص یا یک سیاستمدار میآید و با روزنامه میبندد و به روزنامهنگارهای آن روزنامه حس ریپ دست میدهد و دست از کار میکشند و میروند خانه غاز میچرانند.
البته باز هم بستگی به این دارد که این روزنامهنگاری که میرود غازش را بچراند، اگر بعدا معلوم شود که غازی که میچرانده عملا مرغ همسایه بوده نه غاز داخلی، خودش جرم است و اینها اگر شما روزنامهنگار باشید، اصلا شوخی نیست و عین واقعیت است. ولی الان ما اصلا واقعا نمیفهمیم چرا روزنامهنگاران کار میکنند و چرا روزنامهها منتشر میشوند. ماشاءالله همه مردم ایران اهل مطالعه هستند، اما اهل مطالعه تلگرام و نهایتا اینستاگرام.
خود مدیرعامل تلگرام دیروز خطاب به ایرانیها اعلام کرده: «ما تلگرام را ساختیم که دختر – پسرجوونهایی که حالت ازدواج دارند با هم چت کنند و عاقبتبهخیر شوند. شما با اون سیبیل ازبناگوشدررفته خجالت نمیکشی تلگرامرو بهعنوان شغل انتخاب کردی و صبح تا شب توش مطالب مربوط به ازدواج این و طلاق اون را میخوانی و برای دیگران میفرستی؟» خلاصه ما که معتقدیم همین چهارتا روزنامه بسته بشود و خلاص.
دقیقا در این لحظه از تاریخ ما حس همان بابایی را داریم که توی اتوبوس تهران – شیراز نصفهشبی دید همه خوابیدهاند. بههمیندلیل بلند شد و رفت پیش راننده اتوبوس و گفت: «داداش... واسه کی رانندگی میکنی؟ اینها همه خوابیدند». الان هم قصه همین است.
کی روزنامه میخواند؟ تقریبا ٩٩ درصد جامعه به استادی رسیدهاند و از خواننده تبدیل به فیلسوف شدهاند. مثال؟ در هفته گذشته چون یکهو کاغذ گران شده، چندتا روزنامه تعداد صفحاتشان را کم کردهاند. چندتا روزنامه و مجله هم اعلام کردهاند به نشانه اعتراض یک هفته منتشر نمیشوند.
واکنش مردم؟
یک همچین چیزی بود که «جداً؟ واقعا؟ امکان نداره... اصلا مگه هنوز اینها منتشر میشدند؟»
پوریا عالمی
- 18
- 4