فرزند هنوز به دنیا نیامدهام! در گذشته ما چند سلطان بیشتر نداشتیم؛ ولی امروزه آنقدر سلطان زیاد شده که شیر سلطان جنگل نیز جایگاهش را از دست داده است. تا جاییکه برخی به او توهین میکنند و میگویند شیرِ خر! برخی نیز ایستگاهش کرده و از او میخواهند برایشان میو میو کند. کم مانده زمستانها هرکسی میخواهد سر کار برود، دو تا لگد به فیلها بزند تا اگر شیری آنجا خواب است زیر پا نماند.
مسئولکم! با این تعدد سلاطین کسی تو را به عضلات دوقلوی خودش هم حساب نمیکند. پس جهت آگاهی و به روزرسانیات چند تن از سلاطین را معرفی میکنم تا از چند و چون اوضاع با خبر شوی.
یک: سلطان بو. چند روز پیش بویی در تهران به مشام رسید و گمانهزنیهای زیادی را در پی داشت. این بو را به هرکس و هرجایی نسبت دادند. از مترو گرفته تا پلاسکو و پالایشگاه و گازهای کوه دماوند. یعنی چند روزی آن شعر دماوند اینگونه تغییر کرده بود که: ای دیو سپید پای در بند، ای گنبد گازو ای دماوند!
اما طبق آخرین خبر واصله، سلطان بو دستگیر شد. او کسی نبود جز کاراکتری کارتونی به نام «پو» که در قالب یک بازی قصد نفوذ به کیان معطر خانوادهها را داشت.
دو: سلطان هنرهای رزمی. فردی به نام جکی چان با یادگیری هنرهای رزمی در مراکز جاسوسی غربیها، خود را رزمی کاری پاکدامن معرفی کرد اما بعدها مشخص شد او فردی چاک تنبان با نام اصلی جکی چاک است که قصد انحراف جوانان ما را دارد.
سه: سلطان بشین و پاشو. مسئولکم! احتمالا کلیپ فردی را که به زور به یک دانشآموز میگوید بنشین را دیدهای. باور کن آن کارش به این دلیل بود که نمیخواست کسی جلوی پایش بلند شود وگرنه ما و خشونت؟ خلاصه نگران نباش و از مدرسه نترس (خدا شاهده اگه بخواهی بترسی و بگی مدرسه نمیرم و سخته و اونجا نه و اینا، خودم اونقدر بشین و پاشو بهت میدم که زوله بکشی!)
چهار: سلطانِ رو. مسئولکم ما یک سلطان رو هم داریم که به رغم اصرار خودش که با پررویی میگفت اسمم رو هم بگو، از بردن اسمش معذورم.
پنج: سلطان وَل و وَل؛ مسئولکم! صنعت هوایی کشور روزهای خوبی را سپری نمیکند! فعلا در همین حد برایت بگویم که در آینده اگر فردی با لباس خلبانی روبهرویت ایستاد و وَل و وَلش چشمانت را پر کرد، بدان که با خلبان واقعی روبهرو نیستی و محل را ترک کن. در ضمن اگر ببینم ریشهایت را کُپه کردهای و پروفسوری زدهای، از هر قسمتی که در لحظه دلم بخواهد آویزانت میکنم.
فرزند به دنیا نیامدهام! تا یادم نرفته جا دارد یادی بکنم از یکی از سلطانهای قدیمی؛ سلطان غم مادر. سعی میکنم مادر خوبی برایت انتخاب کنم. مسئولکم چه آن روزی که به دنیا میآیی و چه روزی که سِمَت میگیری، مراقب مادرت باش.
بوس بوسمی. پدرِ مسئولدوستِ تو
محمدامین فرشادمهر
- 13
- 5