چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴
۱۶:۵۰ - ۰۷ بهمن ۱۴۰۲ کد خبر: ۱۴۰۲۱۱۰۴۵۹
جرم و جنایت

قتل زن زیبای تهران، که به گردن خدمتکارش افتاد

روی دست‌های فلور خراش‌هایی هست معلوم شده یکی با ناخن‌های بلندش به دست و گردن این زن چنگ انداخته آن شب یک زن در آپارتمان نبوده؟ سعدالله سر به زیر به این پرسش جوابی نداد و بازپرس پرسید: «آیا آن شب که خانم کشته شد یک زن موطلایی در آپارتمان نبود؟ سعدالله به این پرسش هم جواب روشنی نداد و زیر لب چیزی گفت و به اصرار بازپرس با بی حوصلگی جواب داد: «کار من بود دیگر!»

به گزارش انتخاب ؛  محمد بلوری (زاده ۱۳۱۵)، روزنامه نگار و مطبوعات ایران است. وی سابقه فعالیت در روزنامه‌های مختلف کشور را دارد و از پیشکسوتان مطبوعات محسوب میشود. وی برای مدتی در اوایل انقلاب سردبیر روزنامه کیهان و رئیس سندیکای مطبوعات در آخرین دوره آن بود. دبیر سرویس حوادث روزنامۀ ایران (۷۳ تا ۸۱)، دبیری روزنامۀ اعتماد و سردبیری ویژه نامه‌های حوادث روزنامه جام جم از جمله فعالیت‌های او بوده است. وی نقش مطبوعاتی پررنگی در افشا قتل‌های زنجیر‌ه ای داشت.

در آذر سال ۱۳۹۸ از کتاب «خاطرات شش دهه روزنامه نگاری» وی به همت مجله بخارا و نشر نی (ناشر این کتاب) که توسط سعید اردکان زاده یزدی تهیه شده بود، رونمایی شد.


«انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر کند.

از قسمت قبل:

جسد فلور که پیراهن خواب به تن داشت در راهروی دستشویی پشت ر حمام کنار پایه دستشویی بر زمین افتاده بود حال در همراه پزشک قانونی که برای معاینه جسد آمده بود وارد دستشویی شدم دکتر خم شد و دسته‌ای از مو‌های آغشته به خون را از روی پیشانی قربانی کنار زد و با دیدن زخم عمیقی:گفت به نظر میرسد با قندشکن بر فرق سرش کوبیده اند و شدت خونریزی هم به باعث مرگش شده بر پشت دست‌ها و صورت مقتول آثار خراش‌های خونینی به چشم میخورد که نشان از درگیری اش با قاتل داشت.

 دکتر گفت: «به نظر میرسد قاتل با ناخن‌های بلندش به پشت دست و صورت قربانی چنگ انداخته‌ای کونا - پرسیدم: آقای دکتر، ممکن است این خراش‌ها را ناخن‌های یک زن به وجود آورده باشند؟» دکتر در تأیید این پرسش جواب داد: این طور به نظر می‌رسد.» در این هنگام پزشک قانونی با دقت خاصی سرش را پایین برد و چند تار موی بلند و طلایی را دید که لای انگشتان مقتول باقی مانده بود و این تار مو‌ها بیش از هر نشانه‌ای تأیید می‌کرد که فلور نیمه شب با یک زن موطلایی درگیر بوده است؛ اما برایم پرسش این بود که اگر قاتل یک زن موطلایی چگونه توانسته پیکر سنگین مقتول را که زن نسبتاً چاقی بوده به تنهایی از اتاق خواب تا دستشویی که سیزده متر فاصله داشتند بکشاند؟ پس چنین به نظر می‌رسد که قاتل در اتاق نشیمن ضربه را بر سر فلور وارد آورده است. کارآگاهان در بازرسی آپارتمان پی بردند سرقتی انجام نگرفته و کیف پول و مجموعه جواهرات مقتول در صندوقچه‌ای دست نخورده باقی مانده است.»

این پرسش‌ها برای کارآگاهان پیش آمد که سعدالله خانه شاگرد فلور کجاست و آیا از ترس این که مبادا قاتل معرفی شود، پا به فرار گذاشته است. کارآگاهان روز بعد این نوجوان چهارده ساله را در زادگاهش، گرمی اردبیل یافتند و به دایره جنایی اداره آگاهی در تهران انتقالش دادند. در آغاز بازجویی روشن شد این نوجوان، سحرگاه شب جنایت چند ساعت پس از قتل ساکش را برداشته و بعد از قفل کردن در آپارتمان به گاراژی رفته و با یک اتوبوس مسافربری به خانه پدری اش در شهر گرمی فرار کرده است.

پیش از آنکه سعد الله امیر سیفی در زادگاهش دستگیر شود کارآگاهان و حتی بازپرس جنایی احتمال می‌دادند. این پسربچه خانم را نیمه شب کشته و سپس فرار کرده است، اما من با دیدن این نوجوان لاغر اندام نمی‌توانستم باور کنم با زنی نسبتاً چاق و قد بلند گلاویز شده و پس از کشتش جسد او را از اتاق خواب به دستشویی کشانده است. مهم اینکه هیچ اثری از گلاویز شدن با فلور یا خراشی بر چهره و دستهایش دیده نمی‌شد.

این پسربچه را در دادسرای تهران در حالی که داشت به پرسش‌های بازپرس جنایی جواب میداد دیدم. پسر لاغراندامی بود با صورتی تکیده و رنگ پریده و جثه‌ای نحیف و ناتوان با شرم روستایی سرش را پایین انداخته بود و بازپرس به دشواری می‌توانست جواب‌های نامفهومش را بشنود. از کی برای این خانم خانه شاگردی میکردی؟»

یک سالی میشد...» کی تو را به فلور معرفی کرده بود؟

یکی از زن‌ها که هم ولایتی ماست و برای نظافت به منزل خانم می‌آمد.»

تو فلور را کشته ای؟»

من به خانم علاقه داشتم، اما به من توجهی نداشت.»

«چطور گشتی اش؟»

نصفه شب با قندشکن زدم به، سرش افتاد از اتاق خواب بردمش دستشویی، اما دیدم مرده.»

چرا فرار کردی؟ کسی و ادارت کرده این حرف‌ها را بزنی؟»

«نه، خودم بودم.»

آیا تو را ترسانده اند که قتل را به گردن بگیری؟»

«نه آقا، خودم بودم.»

اگر به این زن علاقه داشتی چرا او را کشتی؟»‌

می‌دیدم با مرد‌های دیگر ملاقات دارد و به من توجه نمی‌کند.»

فلور زن چاق و بلندقدی بود که بیشتر از دو برابر تو وزن داشت؛ چطور ممکن است تو با این هیکل لاغرت بدن سنگینش را بلند کنی و تا دستشویی بکشانی؟

سعدالله چانه اش را به سینه اش چسباند و گفت: «من بودم دیگر!» افرادی تهدیدت کرده اند که قتل را به گردن بگیری؟ از آن‌ها میترسی؟ به تو گفته اند؛ به شهرتان فرار کنی؟»

«نه، من خودم فرار کردم.»

روی دست‌های فلور خراش‌هایی هست معلوم شده یکی با ناخن‌های بلندش به دست و گردن این زن چنگ انداخته آن شب یک زن در آپارتمان نبوده؟ سعدالله سر به زیر به این پرسش جوابی نداد و بازپرس پرسید: «آیا آن شب که خانم کشته شد یک زن موطلایی در آپارتمان نبود؟ سعدالله به این پرسش هم جواب روشنی نداد و زیر لب چیزی گفت و به اصرار بازپرس با بی حوصلگی جواب داد: «کار من بود دیگر!»

یاد حرف‌های آن زن ناشناس افتادم که به من گفت فلور باردار بود. به سرعت به پزشکی قانونی رفتم تا با پزشکی که جسد فلور را معاینه کرده بود ملاقات کنم. این پزشک به خاطر آشنایی اش با من هرگاه خبر سانسور شده‌ای داشت به من می‌گفت. در زندان هرگاه می‌خواستند یکی از محکومان سیاسی را اعدام کنند، شبانه از این پزشک می‌خواستند به آنجا برود و قبل از مراسم اعدام تشریفات قانونی را از نظر پزشکی انجام دهد و جواز دفن جسد را صادر کند. او هنگام صبح با من در روزنامه تماس می‌گرفت و با آنکه نباید خبر اعدام منتشر میشد از چگونگی اجرای مراسم گزارش می‌داد. آن روز وقتی در پزشکی قانونی به سراغش رفتم پرسیدم: «دکتر، پرسشی دارم و اگر موضوع محرمانه است مثل گذشته‌ها قول می‌دهم چاپش نکنم.» پرسیدم: «وقتی جسد فلور را معاینه میکردید به موضوع مشکوکی پی بردید؟ دکتر متوجه منظورم شد و گفت می‌فهمم برای چه می‌پرسی، اما تو از کجا فهمیده‌ای؟» گفتم: «راستش خبر پیدا شدن جسد فلور را یک زن ناشناس تلفنی به من داد. این زن گفت فلور باردار بوده این خبر درست است؟» دکتر با لبخند معنی داری جواب داد: «بله، هنگام معاینه متوجه شدیم جنین دوماهه در شکم دارد، اما ساواک دستور داده حامله بودن این زن پنهان بماند فقط یادت باشد که این موضوع را از من نشنیده‌ای گفتم آن زن ناشناس که حاضر نشد هویتش فاش شود حتماً می‌داند فلور از چه کسی باردار شده باید پیدایش کنم.»

  • 11
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش