این جوان پس از چهار ماه فرار دستگیر شد و پرده از سرنوشت عجیب خود برداشت.
شلیک های مرگ
عصر هفتمین روز خرداد امسال ماموران پلیس مشکین دشت کرج از درگیری مسلحانه چند جوان مطلع و تیمی از ماموران برای دستگیری عاملان این تیراندازیهای هولناک وارد عمل شدند.
۲ جنایت
ماموران با حضور در صحنه درگیری پی بردند که دو پسر جوان بر اثر شلیک گلوله به کام مرگ فرو رفته اند و همین کافی بود تا با تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی کرج برای دستگیری عاملان این جنایت مسلحانه تحقیقات فنی و اطلاعاتی را آغاز کنند.
کارآگاهان در گام نخست پی بردند که چند جوان به دلیل اختلاف قبلی با هم درگیر شده اند و به سمت هم تیراندازی کردند و یکی از افراد مسلح در صحنه درگیری پسر جوانی به نام مهدی است.
قاتل قدیمی
تحقیقات تیم جنایی در این مرحله حاکی از آن بود که مهدی چند سال قبل نیز دست به قتل یکی از بستگانش زده و با توجه به رضایت خانوادهاش با قرار وثیقه آزاد شده که در این سناریو دو پسر جوان را به قتل رسانده است.
همین کافی بود تا ردیابیهای پلیس آغاز شود و با توجه به فراری بودن مهدی تجسسهای ویژه پلیس در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت.
بازداشت قاتل
ردیابیها ادامه داشت تا این که ماموران پی بردند مهدی به منطقه فردیس بازگشته است که در این مرحله پس از شناسایی مخفیگاه متهم، نخستین روز مهر امسال در یک عملیات غافلگیرانه وی دستگیر شد.
مهدی ابتدا خود را بی گناه می دانست اما با توجه به مدارک پلیسی لب به سخن باز کرد و ماموران همدست مهدی را که از قبل شناسایی کرده بودند، روز دوم مهر در یکی از شهرهای شمال غربی دستگیر کردند.
بازسازی جنایت
تیمی از کارآگاهان، پس از اعترافات ابتدایی مهدی و حامد تحقیقات را برای دستگیری دیگر متهمان درگیری مسلحانه آغاز کردند و مهدی در بازسازی صحنه جرم در برابر دوربینهای پلیس صحنه درگیری و قتل دو پسر جوان را بازسازی کرد.
گفت وگو با قاتل
مهدی ۳۲ ساله که یک متهم سابقه دار است و در یک اتفاق عجیب و تلخ دست به قتل یکی از بستگان نزدیکش زده در حالی که با قرار وثیقه از زندان آزاد شده ادعا می کند در این پرونده بی گناه بوده و از یک دوست نارو خورده است.
سابقه داری؟
بله، به خاطر درگیری و قتل در زندان بودم.
قتل چه کسی؟
بی خیال بشیم بهتره.
خانوادگی بوده؟
بله، سال ۹۴ بود که دست به قتل زدم و با توجه به بخشش خانواده ام به ۱۰ سال زندان محکوم شدم که پس از یک سال با قرار وثیقه آزاد شدم.
الان به چه جرمی دستگیر شدی؟
قتل دو مرد.
چرا؟
من بی گناهم.
روز قتل چه اتفاقی افتاد؟
من بعد از قتل بستگانم دچار افسردگی شدم و قرص می خوردم، روز قبل از درگیری مرگبار، دوستانم با چند جوان دیگر درگیر شده بودند و من گوشی موبایلم خاموش بود تا این که فردای آن روز در حالی که قرص خورده بودم و حال خوبی نداشتم یکی از بهترین دوستانم به دنبالم آمد و با هم به سمت جاده مشکین آباد رفتیم و در آن جا همراه دیگر دوستانمان شروع به خوردن مشروبات الکلی کردیم.
حال خوبی نداشتم و خواب بودم که دیدم دوستم با تلفن صحبت می کند و با طرفی که پشت خط بود دعوا می کند، سپس از من خواست سوار بر خودرو شویم و خودرو شروع به حرکت کرد، درمسیر خواب بودم و بعضی وقت ها با صدای فحاشی دوستم بیدار می شدم تا این که با صدای شلیک و شکسته شدن شیشه خودرویمان از خواب بیدار شدم.
نترسیدی؟
شوکه شدم.
چه کردی؟
شوکه شدم و تفنگی را که داخل خودرو بود برداشتم و به سمت راننده خودرو تیراندازی کردم که سه گلوله به در خودرو اصابت کرد. دوستم که پشت فرمان بود تفنگ را از من گرفت و پیاده شد و از پشت به سمت آن ها تیراندازی کرد که تفنگ آن ها روی زمین افتاد.او تفنگ طرف دیگر دعوا را برداشت و سوار بر خودرو از صحنه دور شدیم.
پس از تیراندازی کجا رفتید؟
در چهارراه ملارد پیاده شدم و به خانه رفتم.
می دانستی در این درگیری دو نفر کشته شده اند؟
نه، فردای آن روز بود که شنیدم دو نفر فوت کردند.
فرار کردی؟
نه، به شهرمان می رفتم و به کرج برمی گشتم که پس از سه ماه در فردیس کرج دستگیر شدم.
چرا فرار نکردی؟
چون من در این دعوا هیچ نقشی نداشتم و کسی را نکشتم.
راننده را که با تیر هدف قرار دادی؟
زنده است.
علت درگیری چه بود؟
نمی دانستم، بعد از این که بازداشت شدم در بازداشتگاه از یکی از دوستانم که در درگیری حضور داشت علت این درگیری را پرسیدم و شنیدم یکی از دوستانمان از یک جوان دیگر مشروبات الکلی می خرید و باهم حساب دفتری داشتند که آخرین بار دوستمان سفارش یک شیشه مشروب الکلی می دهد و فروشنده از او می خواهد که ۳۰۰ هزار تومان مانده از قبل را تسویه کند که همین باعث می شود بین آن ها اختلاف پیش بیاید و با هم درگیری لفظی پیدا کنند.
به خاطر ۳۰۰ هزار تومان؟!
بله، سرهیچی دعوا بالا گرفته و کسانی که در شروع درگیری نقش داشتند آزاد هستند و دوست صمیمی ام که عامل این دو قتل بوده نیز فراری است و این پرونده از هیچ طرف، حتی اندازه یک ارزن هم به من ربط نداشت.
آدم عصبی هستی؟
عصبانی نیستم ولی وقتی عصبی می شوم قرص می خورم..
علت درگیری ها چه بود؟
درگیریها برای دوران نوجوانی بود که علت اش به خاطر تعصب و ناموس و بچه محل ها بود.
تاحالا شرارت نداشتی؟
نه، تا حالا برای کسی ایجاد مزاحمت نکردم و باعث ترس و وحشت مردم نشدم.
در درگیری ها دست به چاقو بودی؟
نه، خیلی کم پیش آمده که چاقو دستم بگیرم و همیشه دست خالی دعوا می کردم.
شغل؟
خیاط هستم.
تحصیلات؟
تا ابتدایی درس خواندم.
چرا؟
به خاطر مشکلات زندگی و خرجی خانواده به سرکار رفتم.
چند خواهر و برادر داری؟
۱۵ خواهر و برادر هستیم.
برادر بزرگ هستی؟
نه، ولی حکم پدر خانواده را دارم. مسئولیت خانواده ناخواسته گردنم افتاد که از بچگی کار کردم.
از این مسئولیت راضی هستی؟
بله، اگر در ۲۴ ساعت، ۲۳ ساعت هم سرکار بروم به خاطر خانواده ام ناراحت نیستم و خوشحال هستم.
اعتیاد داری؟
نه، تا حالا سیگار نکشیدم و ورزشکارم.
چطور وارد جمع شرور و دعوایی ها شدی؟
تا حالا پیش آمده بیفتی تو چاله؟! من پام لیز خورد و تو چاله افتادم، تعصب زیاد فقر می آورد و من به خاطر تعصب زیادم این جام.
تعصب را تعریف کن؟
چیزی نیست بگم، بی خیال شیم بهتره، ولی بارها به خاطر تعصب زیاد از خودم متنفر شدم. دوستم وقتی دید حالم خوب نیست به جای این که به من کمک کند من را به دعوا برد که من اطلاعی نداشتم و بی خبر بودم.
رفیق بازی؟
بله، به خاطر رفیق پام به این جا کشیده شده است، دعوا هم اگر می کردم به خاطر ناموس و رفیق بود. وقتی می دیدم چند نفر یک دختر را خفت کردند به جای این که فیلم بگیرم و از کنارشان رد شوم به سراغشان می رفتم و درگیر می شدم، چون آن دختر هموطنم بود، او را از خانواده خودم می دانستم یا اگر می دیدم کسی حق خوری و ظلم کرده با او درگیر می شدم.
تعصب خوب هست؟
خوب است اما زیادش نه. تعصب زیادی فقر می آورد و دستبند به دست آدم زده می شود.
از مسیر زندگی ات راضی هستی؟
بله، چون خانواده ام مرا دوست دارند.
آزاد شوی چه کار می کنی؟
فعلا که تکلیفم روشن نیست، نمی دانم قاضی اتهام قتل به من زده است یا نه ؟ باور کنید من هنوز نمی دانم چرا دستگیر شدم، تو این پرونده هم بی گناه شناخته بشوم در پرونده قبلی ام ۹ سال باید در زندان باشم. هر وقت آزاد شوم از کرج به شهرمان لرستان می روم.
ازدواج کردی؟
بله، سه سال قبل که از زندان آزاد شدم ازدواج کردم و یک دختر دارم. من از خیلی کارها توبه کردم و مسیرم را تغییر دادم.
زندان برایت درس عبرت شد توبه کردی یا خسته شدی؟
خسته شده بودم، دیگر سرم را پایین انداخته و دور خیلی از رفیقام را خط کشیده بودم که بهترین رفیقم این النگوها «دستبند» را تو دستم کرده است.
بهترین رفیقت را ببینی چه کار می کنی؟
کاری نمی کنم، فقط نگاهش می کنم.
حرفی داری به او بزنی؟
یک کلمه به او می گویم، خیلی کار درستی.
یعنی چه؟
خودش می داند. دعوا بالا و پایین دارد ولی نباید من را که هیچ وقت قمه و چاقو دست نمیگرفتم به درگیری مسلحانه می برد.
بنا به این گزارش، مهدی برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران پلیس آگاهی استان البرز قرار دارد.
- 10
- 3
کاربر مهمان
۱۴۰۳/۳/۲۷ - ۱۶:۰۷
Permalink