
مذاكره با طالبان سياست جديد ترامپ درقبالافغانستان است.این رویکرد کاخ سفید تغییر چشمگیری در سیاست آمریکا در قبال گفتوگوهای صلح در افغانستان است؛ چرا که گروه طالبان تاکید داشته برای حاضر شدن روی میز مذاکره، این گروه میخواهد ابتدا مستقیم با آمریکا گفتوگو کند. درهمين زمينه با علي اصغر زرگر،كارشناس مسائل خاورميانه ، گفت و گويي داشته ايم كه در ادامه از نظر مي گذرد:
چرا طالبان به دنبال مذاكره با آمريكاست وهيچ گاه طرف گفت و گوي خود را كابل قرار نمي دهد؟
با توجه به بیرون رانده شدن طالبان از پایتخت، آنها ريیس جمهور قبل یا ريیس جمهورجديد و انتخابات پيش رو،همه اینها را وابسته به آمریکا ميدانند وبدون آمریکا نمي توانستند به قدرت برسند؛ بنابراين ريیس بزرگ را آمریکا میدانند.در عراق هم همین موضوع تا حدودی صادق است.
آمریکا تا حدودی اوضاع را در افغانستان و عراق رها کرده و فکر میکند كه برآينداغتشاشات و ناامنیها در نهایت به سود او است و حلال مشکلات در این کشورها آمریکا است.
بنابراین طالبان در مجموع نه تنها آمريكا را مقصرنمي داند، بلکه این نظر را دارد که هر راهحلی به نظر آمریکا بستگی دارد.همانطور که در طول تاریخ(بعد از جنگ جهانی اول یا دوم) تا حدودی حضور انگلیسی ها در ایران به طوري پررنگ شده بود که هیچ اتفاقي بدون نظر انگلیسیها شدني نبود و باید آنها نظر موافق داشتند تا کودتا موفق شود یا دولتی تعويض یا سیاستی موفق شود. اکنون هم همین موضوع برای این دو کشور (عراق و افغانستان )صادق است.حضور پررنگ آمریکا به خصوص حضور نظامی آن ها در بخشهایی از افغانستان این موضوع را در بر دارد که بدون نظر آمریکایی ها کاری شدنی نیست.به نظر من طالبان با همین معادله ساده و با همین نظر به آمریکایی ها نگاه می کند و خواستار مذاکره با آنها و سهمی از قدرت در دولت کابل است که شدنی نیست.
باتوجه به نزديكي به برگزاري انتخابات پارلمانيافغانستان،مذاكره با طالبان تا چه اندازه برآن تاثيرگذار است؟
دولت کابل با توجه به اعلام آتشبسها میخواهد آرامشی را برقرار کند و درنهایت انتخابات پیش رو بهرغم تمام خشونتها و بمبگذاری ها وكارشكني ها، در صلح و دوری از آتش بس که نوید مذاکره با طالبان و گروههای مختلف که خواهان سهم در دولت کابل هستند، برگزارشود و دولت را مردمی تر کند و نشان دهد كه پشتیبان اکثریت مردمانی است كه در منطقه آزاد هستند.
در مجموع میتوان گفت افغانستان راه درازی را در پیش دارد مگر آنکه آمریکاییها انفعالی عمل نکنند و بخواهند افغانستان سر و سامان بگیرد. بنابرايناین موضوع وجود دارد كه آمریکاییها به نمایندگی از افغانستان با طالبان مذاکره کنند و از تاکتیکهای معروف (وعده دادن و در عین حال تهدید کردن) طالبان را پای میز مذاکره بنشانند و آرامشی را هم برای انتخابات و تشکیل دولت فراگیر و مردمی فراهم کنند.
بحران و ناامني درافغانستان چه تاثيري بركشورهاي همسايه آن دارد؟
همسایگان افغانستان مانند ایران اگرچه روابط خوبی با افغانستان داریم، می دانند که حضور آمریکا در این کشورها پررنگ است.
درست است دولتهای این کشورها با ايران مذاکره میکنند و روابط خارجی دارند ولی در عین حال در مسائل استراتژیک که به حضور و منافع آمریکا در منطقه مربوط است ،بدون نظر آمریکا نمی توانند کاری انجام دهند. بنابراينفردی نمیتواند در راس دولت افغانستان و عراق قرار بگیرد و کاملا مخالف آمریکا باشد و بر خلاف منافع استراتژیک آمریکا اقدامی كند.
براي مثال، آقای حیدر العبادی زمانی که مساله تحریمها پیش آمد اعلام کرد که ما خواه يا ناخواه مجبور هستیم از سیاست آمریکا پیروی کنیم در عین حال که مخالف این سیاست و تحریمها هستیم.
کما اینکه آقای حیدر العبادی وکشورهای دیگر همسایه از حضور ایران به نفع خود استفاده می کنند و به دولت آمریکا نشان میدهند که در هر صورت ما پشتوانه ای مانند ایران داریم که به ما کمک می کند.اين كشورها به گونه ای سیاست آمریکا را با حضور و کارت ایران در کشور خود تعدیل می کنند،در عین حال زمانی که با ایران معامله میکنند از کارت و پشتیبانی آمریکایی ها استفاده می کنند.
قدرتهایی که در عراق هستند را در مقابل هم قرار می دهند تا بتوانند خود را در راس قدرت قرار دهند و به سیاست های داخلی خود تداوم بخشند.در افغانستان ناامنی های زیادی وجود دارد که به نفع همسایگان نیست اما دولتهاي برسركار،برای حفظ خود از حضور و نفوذ همسایگان مانند ایران و پاکستان به نفع خود در مقابل آمریکا استفاده میکنند تا بتوانند تا حدی در داخل و در سیاستهای خارجی خود آزادی عمل داشته باشند.
دليل حضور آمريكا در افغانستان چيست؟
به نظر من افغانستان دولت شکنندهاي است و باید نفوذهای مختلف را متحمل شود،در عین حال زیرکانهاز نفوذ قدرتهای مختلف علیه همدیگر استفاده کند.
این مسائل و موضوعات شکنندهای است که خیلی به نفع منطقه نیست وکشوری مانند ایران باید به این امر واقف باشد که در افغانستان پدر بزرگی به نام آمریکا وجود دارد و برای این کشور خطوط قرمز و استراتژیک آمریکا وضع شده که نمی توانند از آن عبور کنند.
این کشورها حتی در سیاست خود هم بدون نظر آمریکا و بدون شخصیت هایی که توسط آمریکاییها شناخته شدند، نمیتوانند اقداماتی صورت دهند.
شناسایی خطوط قرمزی را که آمریکاییها برای این افراد ترسيم كردند خیلی مشکل نیست اما مجالي میطلبد که یک به یک مطرح شوند. آمریکاییها با چه اهدافی وارد افغانستان شدند؟ آيا در تنگنا قرار دادن ایران به صورت گاز انبری است؟ آیا تسلط بر منابع این کشور بوده؟آيا تسلط بر افغانستان به گونه ای تسلط بر هند و چین برای کنترل سیاست این دولتها در آسیای جنوب شرقی میدانستند؟ یا بتوانند در کنار ایران باشند تا بتوانند محاصره نظامی و تهدیدكنند یا حضور خود را در این منطقه مستدام کنند یا به منابع نفتی دست پیدا کنند که به گونهای کنترل ژاپن، چین و اروپای غربی را داشته باشند.
اگر تمام مولفه ها را در کنار هم قرار دهیم پی میبریم که خواه یا ناخواه آمریکا برای کوتاه مدت به این مناطق (افغانستان و عراق) نیامدند، منتها برنامه درازمدت در نظر دارند و تصور می کند رقيبي نداردو در آینده برآیند های هرج و مرج ها و کشتارها در نهایت به نفع آنها تمام خواهد شد. این موضوع را در مورد سوریه هم انجام دادند؛ یعنی برای مدت طولانی انفعالی برخورد کردند وسپس روسیه و ایران فعالانه وارد سوریه شدند، ولی آمریکایی ها هنوز هم هزینههای زیادی در سوریه متقبل نشدند اما خواهان سهم خود در این مناطق هستند. به نظر من موضع آمریکایی ها به این گونه است و اموردر این کشورها (افغانستان و عراق)را پیش میبرند.
فاطمه خسروی
- 17
- 5






































