اولین روز سال ۵۶ با یک اتفاق بسیار مهم آغاز شد و محمدرضا گلزار پا به کره خاکی گذاشت. چرا این اتفاق مهم است؟! چون برای بعضیها این کره خاکی است که به آنها پا میگذارد یا برای برخی دیگر شرایط به گونهای است که آنان پای به کره خاکی نمیگذارند، دماغ به کره خاکی میگذارند. خلاصه بستگی به ژنتیکتان دارد که با کدام عضو بدنتان وارد این دنیا میشوید.
گلزار ابتدا «اون پسر خوشگل چِش رنگی گروه آریان!» بود اما پس از بازی در فیلم سام و نرگس به کارگردانی ایرج قادری نازنین وارد عرصه سینما هم شد. ایرج قادری در آن زمان گفت: «اگه قدیم بود این نقش رو به رضا بیک ایمانوردی میدادم، واقعا صنعت سینما داره به کجا میره؟»چند سال گذشت و این رضا گلزار بود که سینمای ایران را سر پا نگه داشت. شما ببینید وضعیت سینمای ایران را! اما به هرحال این یک واقعیتی دردناک اما غیرقابل کتمان است.
این اواخر کارگردانان فهیم سینمای ایران گلزار را بدون فیلمنامه جلوی دوربین میفرستادند و میگفتند: «داداش تو هی رنگ و وارنگ لَباس عوض کن برو جلو دوربین و ژست بگیر!» مردم هم میرفتند و میدیدند. البته این لا لوها یک حمید نعمتا... هم داشتیم که در فیلم بوتیک نشان داد اگر صبحها زودتر از خواب بیدار شویم، به جای ژست روشنفکری گرفتن و مصاحبه و فلان و بهمان، کمی روی فیلمنامه و شخصیتها فکر کنیم، میتوانیم بازی خوبی هم از گلزار بگیریم. چون کار به جایی رسیده بود که یک مقطعی محمدرضا گلزار همان نقش محمدرضا گلزار را در فیلمها بازی میکرد که کم مانده بود یک فیلمی بیرون بیاید که داستانش وقتی اتفاق میافتد که گلزار روی تختخواب اتاقش خوابیده است.
گلزار پس از موفقیت در سینما (حالا!) وارد عرصه خوانندگی شد، واقعا آدم توقع ندارد که از آن قیافه، صدایی در حد و سبک احمد ایراندوست (غول برره) و قاسم زارع بیرون بیاید. به گفته شاهدان در یکی از کنسرتهایش یکی از حضار خواهش کرده که گلزار به جای آواز خواندن بیاید و یک کار متفاوتی انجام داده و به سبک محمدرضا عارف در مجلس سکوت کند تا جمعیت ریلیکسیشن انجام دهند.
او سپس وارد دنیای مجریگری شد، متاسفانه گلزار نه میتواند مثل رامبد جوان الکی «دووَ دووَ» کرده و «هِر هِر هِر» کند، نه کیفیت بغضهای احسان علیخانی را دارد، نه میتواند به دوربین زل بزند و اخباری که از پسر خالهاش شنیده را به عنوان خبر رسمی به مردم بگوید، نه مثل سرهنگ علیفر جوری نعره بکشد که شیر از صدها کیلومتر آن طرف قلاف کرده و بگوید: «من سلطان جنگل که هیچی، عضو شورای محله جنگلم نیستم!». او روش کاری خودش را دارد.
برنامهاش شبیه مسابقه هفته و این صحبتهاست که واقعا مثل فیلمهایش سخت نگرفته و با طرح سوالاتی چون «قورمه سبزی چه رنگیه؟!» و «اسم کشوری که توش زندگی میکنی چیه؟!» و حل مسائلی در حد «دور در دور نزدیک در نزدیک» و «گربه رو توی عکس پیدا کنید» وجدانا کمر تمام طراحان سوال چالشی جهان را خم کرده است.
چه خوشمان بیاید و چه بدمان، گلزار؛ در سینما و تلویزیون و موسیقی فعال است و طرفدار زیاد دارد (یکیش خودم پس فحش نده هموطن!).
در جریان هم باشید که سایت IMDB بیشعور و نفهم است که خوش چهرهترین بازیگران جهان را انتخاب نمیکند تا یک هموطن مجبور شود از خودش یک لیست درست کرده و گلزار را داخل آن لیست قرار دهد. چون برای ما که یک دوران کوروس و خردادیان خوشتیپمان بودند، گلزار خیلی زیاد است، فقط اگر بخش تیویپلاسش را کمتر کند تا برای یک همچنین سوتی خفنی خبر رسمی کار نکنند و یک عده به مناسبت آن کیک نپزند، مزید امتنان خواهد بود.
فریور خراباتی
- 24
- 6
شی شی
۱۳۹۷/۷/۱۹ - ۱۶:۲۹
Permalink