
«از سلبریتیها خبری نیست»؛ این جملهای است که هفته گذشته به نقل از فرماندار سرپلذهاب منتشر شد. حالا با اعلام خبر مرگ نوزادان و کودکانی همچون «سارینا»، «محمد»، «نوشین» و «ماتیار» بر اثر سرما در مناطق زلزلهزده کرمانشاه، این پرسش مطرح میشود که کمکهای مالی جمعآوری شده از سوی چهرههای مطرح سیاسی، ورزشی و هنری قرار است برای چه کاری هزینه شود و چرا برنامههای آنان اطلاعرسانی نمیشود؟
وقتی چهار روز پیش فرماندار سرپلذهاب به ایلنا گفت که «در مورد هزینهکرد پولهایی که سلبریتیها از مردم برای زلزلهزدگان گرفتند ابهامهایی وجود دارد چراکه نمیدانیم پولهای مردم را کجا هزینه کردهاند؟» روزهای پرشوری که این شخصیتهای معروف لحظه به لحظه مبالغ جمعآوری شده را اعلام میکردند، در ذهن تداعی شد.
آن موقع، بسیاری از مردم حاضر نشدند کمکهای خود را به نهادهای دولتی و خصوصی بدهند و خودشان دست به کار شدند تا جایی که بارها اعلام شد به دلیل ترافیک جادههای منتهی به این استان، از حضور در این مناطق خودداری کنید. عده زیادی هم که امکان سفر نداشتند ترجیح دادند کمکهای نقدی و غیرنقدی خود را به جای ارائه به بخشهای دولتی به افراد مشهور در عرصههای مختلف بسپارند و درست همین جا بود که مباحثی مبنی بر از بین رفتن اعتماد عمومی به دستگاههای حکومتی مطرح شد.
اینستاگرام افرادی همچون «صادق زیباکلام» و «علی دایی» هم مکانی بود برای اعلام مشارکت خوب مردم. «یک میلیارد تومان در مدت ۴۸ساعت»، «دو میلیارد در مدت چهار روز»، «گزارش سفر به مناطق زلزلهزده» و «چه باید کرد؟» اینها تنها بخشی از پستهای زیباکلام، فعال سیاسی و استاد دانشگاه در آن زمان است. از سوی دیگر، جراید و رسانههای مختلف هم با تیترهایی همچون «میوه صداقت صادق» و «مردم سبقت گرفتند» تغییر حرکت مردم در ارائه کمکهای شان را منعکس میکردند.
بعد از همه این ماجراها، برنامههای بلند مدتی هم از سوی این اشخاص مطرح شد از «ایجاد یک روستای مدرن» تا «ساخت کتابخانه و ورزشگاه». با این توضیح که همچنان کمکهای مردمی روانه حسابهای این افراد میشد و در مورد فقط یکی از این چهرهها نزدیک به سه میلیارد تومان رسید.
پایان تلخ کسانی که در زلزله سالم ماندند
در این میان، انتقادهایی هم به تصمیمهای این افراد وارد شد از جمله اینکه در چنین وضعیتی که هوا رو به سردی است و باران و برف زندگی زلزلهزدگان را با مشکلات فراوانی روبرو خواهد کرد چرا برنامهها برای هزینهکرد کمکهای مردمی اینقدر ایدهآلگرا است؟ در حالی که خرید کانکس برای مردمان این مناطق مهمترین اقدامی است که باید انجام شود.
اما هر چه بیشتر که از وقوع زلزله و کمکهای چشمگیر مردم گذشت فکرها هم از حال و روز مردم زلزلهزده دورتر و دورتر شد تا جایی که فراموش شد باید در مورد پولهای کلان جمعآوری شده از سوی مردم گزارشهایی ارائه شود تا همه چیز شفاف و روشن باشد چراکه اعتماد مردمی یک بار از بین رفته و حالا با اخبار تلخی که از مرگ کودکان زلزلهزده به گوش میرسد این اعتماد بار دیگر خدشهدار خواهد شد. آن وقت با وقوع زلزله بعدی نمیتوان انتظار داشت مردم روانه مناطق زلزلهزده نشوند. در حالی که اگر در ۷۷روز گذشته برای اقداماتی همچون خرید کانکس اقدام میشد حالا با پایان تلخ این افراد که از زلزله جان سالم به در بردند، مواجه نمیشدیم.
حب و بغض تندروها
همه اینها درحالی است که صادق زیباکلام، استاد دانشگاه درباره انتقادهایی که این روزها به او میشود، به «ابتکار» میگوید: «بهطور حتم در ۲ماه گذشته با تمامی کمکها و تلاشها یکسری نقایصی هم وجود داشته اما اینکه طوری بیان شود که هیچ اقدامی برای زلزلهزدگان انجام نشده، بیانصافی و بیصداقتی است. اما نکته دوم این است بخشی از انتقادها که به «صادق زیباکلام» مربوط میشود از سوی مردمی است که به واسطه تبلیغات علیه من، فکر میکنند همه زلزلهزدگان درحال تلف شدن هستند و «صادق زیباکلام» به دنبال مدینه فاضله است. با این توضیح که مردم حب و بغضی با بنده ندارند. اما این همه ماجرا نیست چراکه بخشی از حملات توسط تندروها است.
کینه این افراد از این است که چرا مردم به «صادق زیباکلام» اعتماد کردند و سه میلیارد جمعآوری شده را به دستگاههای حکومتی ندادند. بغض دوم ناشی از آن است که چرا من به دنبال ساخت دهکدهای هستم که طبق الگوهای توسعه پایدار است؟
اینکه یک استاد دانشگاه به همراه اساتید کرمانشاه و کردستان، مسئولان این استانها و سمنهای فعال در آن ایدهای را پیادهسازی کنند برایشان سخت است درحالی که ما با مسئله فقر گسترده در این استانها روبرو هستیم و آمارهای بالای بیکاری در آنها باید ما را به انجام کارهایی وادارد که مشکلات این استانها را ریشهای حل کند تا جوان ۱۷ساله روستا را ترک نکند، سیستم فاضلاب بهگونهای طراحی شود که آبهای زیرزمینی و رودخانهها را آلوده نکند و با تسویه آن بتوانیم زمینهای کشاورزی را آبیاری کنیم، به توانمندی زنان روستایی کمک کنیم و با ارائه آموزشهای مناسب آنان را به مشارکت در کارهای تولیدی و دستی راغب کنیم و فرهنگسازی با هدف جلوگیری از ممانعت خانوادهها در ادامه تحصیل دخترانشان از دیگر برنامههایی است که در برنامهریزی ما جای دارد.»
چرا حکومت و دولت کاری نکردند؟
به اعتقاد این فعال اصلاحطلب، «حالا چرا باید تندروها با ایده دهکده امید مشکل داشته باشند؟ چون اگر یک استاد دانشگاه با کمک مردم این اقدام را به نتیجه برساند این سوال مطرح میشود چرا دولت و حکومت در همه این سالها امید را به مناطق محروم نبرده و برای مردم این استانها کاری نکرده است؟ در چنین وضعی تندروها درصدد صدمه به اعتماد مردمی به یک استاد دانشگاه و فلج کردن ایده دهکده امید هستند و سوار بر موج مرگ «سارینا» شدهاند و مدام به «صادق زیباکلام» حمله میکنند و مردم را علیه من میشورانند.»
اما او موافق این موضوع هم هست که تنها تندروها نیستند که انتقاداتی را وارد میکنند. به گفته این فعال سیاسی، «برخی از اصلاحطلبان هم گفتند که مردم به نهادهای دولتی بیاعتماد هستند و حالا به «فرد» هم بیاعتماد میشوند درحالی که ما باید مردم را به دولت امیدوار کنیم.»
زلزله اصلی، فقر است
با همه اینها زیباکلام از تمامی وقایع دو ماه گذشته اینطور نتیجه میگیرد که «زلزله واقعی، فقری است که در استان کرمانشاه وجود دارد و دهکده امید طرحی است که همان روزهای نخست بعد از زلزله مطرح شد بنابراین چرا تندروها در این دو ماه انتقادی به آن نکردند. اگر ایده دهکده امید غلط است چرا قبل از مرگ «سارینا» آن را سوراخ سوراخ نکردند بنابراین اظهارات آنان در واقع اعتراضهای جهتدار است. با بررسیهایی که انجام شده متوجه شدیم ۷۰درصد این حملات از جانب کانالهای تلگرامی اصولگرایان تندور است و ۳۰درصد هم مردمی هستند که فکر میکنند مردم زلزلهزده درحال خشک شدن از سرما هستند.»
صحبتهای این استاد دانشگاه درحالی است که همه اتفاقهای دو ماه گذشته ضعف مدیریت و سازماندهی دولت را نشان میدهد چراکه در توزیع کانکسها چنان بیبرنامه عمل کردند که بازار سیاه به وجود آمد و عدهای توانستند بیش از یک کانکس بگیرند و آن را به دیگران با دریافت مبلغی بفروشند.
برنامهریزی ضعیف نهادهای دولتی و حکومتی در چند زلزله بزرگ گذشته به اندازهای بوده که این سوال را مطرح میکند مسئولان چه زمانی میخواهند برای ارائه خدمات مناسب به مردم برنامهریزی اصولی را یاد بگیرند درحالی که ایران روی خط زلزله است و هر لحظه ممکن است زلزله دیگری رخ دهد و عده دیگر بیسرپناه شوند آن هم در هوای سرد زمستان، آن وقت چرخه زلزلههای بم، ورزقان و ازگله و سرپلذهاب برای آنان هم تکرار خواهد شد و حزن ناشی از مرگ ساریناها، محمدها، نوشینها و ماتیارها دوباره شنیده خواهد شد...
سوسن نوری
- 17
- 6










































