سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳
۰۸:۴۸ - ۱۹ بهمن ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۱۱۱۷۷۵
جرم و جنایت

روایت قتل 'مونا' از زبان شاهدان عینی

قتل,قتل مونا حیدری
اهواز، کمپلوی جنوبی، میدان کسایی؛ این میدان جایی است که شوهر جوان، سر بریده "مونا" را جلوی چشم کسبه گرداند.

به گزارش ایسنا، دور میدان تعمیرگاه‌های خودرو به چشم می‌خورند. دو روز پس از حادثه ظهر شنبه، اکنون به نظر می‌رسد یک روز عادی در حال سپری شدن است اما همچنان فضای سنگینی بر میدان کسایی حاکم است.

به سراغ یکی از کسبه می‌رویم، او یکی از تعمیرکاران این میدان است؛ وقتی درباره روز حادثه می‌پرسیم، می‌گوید: حادثه؟ این فاجعه بود؛ اگر به این می‌گویند حادثه پس حتما باید یک شهر را بکشند تا بگوییم فاجعه بوده است. سه روز است که ما کسبه این میدان نمی‌توانیم بخوابیم و حتی نمی‌توانیم غذا بخوریم.

وی ادامه می‌دهد: در حال کار کردن بودیم که دیدیم یک ماشین سر میدان ایستاد و مردی پیاده شد و سر بریده دختری در دستش بود. بعد شنیدیم که جنازه دختر را در خیابان ناصر خسرو انداخته و سرش را به میدان کسایی آورده و گردانده است.

اهل میدان کسایی هنوز از دیدن سر بریده و خون‌آلود دختر نوجوان که جلوی چشم‌شان در بازار گردانده شد، شوکه هستند.

یکی از کسبه با انگشت به کنج آیلند گل‌کاری شده وسط خیابان اشاره می‌کند؛ خون "مونا" هنوز اینجا است، لکه بزرگ خون روی جدول کنار گل‌های بنفشه خشک شده است.

هنوز نوارهای زرد رنگ "محدوده خطر" دورتادور آیلند بنفشه‌کاری در باد سرد تکان می‌خورند؛ محدوده غم‌باری است.

اهالی باورشان نمی‌شود که با چنین صحنه‌ای مواجه شده‌اند؛ استاد رنگ‌آمیزی می‌گوید هنوز از دیدن آن صحنه نمی‌تواند خوب بخوابد. او که می‌گوید هنوز از دیدن این صحنه حالش بد است، انتظار دارد قاتل "قصاص" شود.

وی ادامه می دهد: کار پدر این دختر از کسی که این قتل را انجام داده، بدتر است. چطور جگرگوشه‌اش را گول زده و به کشور برگردانده و زنگ زده بیایند و دخترش را بکشند؟

این شهروند اهوازی می‌گوید: مردم این منطقه بعد از دیدن این صحنه دچار مشکلات روحی و روانی شده‌اند.

رنگ‌آمیز به جای خون ریخته شده "مونا" اشاره می‌کند و می‌گوید: زیر آن میله؛ جای دیگر سرش را بریدند و سر را به میدان آوردند. همه ما وقتی شب به خانه می‌رویم لرز می‌کنیم.

این کاسب در مورد قصاص قاتل از ما می‌پرسد و می‌گوید: با کسی که در انظار عمومی این کار را کرده است، چه برخوردی می‌شود؟ وقوع چنین فاجعه‌ای ضعف قانون را نشان می‌دهد.

یکی دیگر از کسبه میدان کسایی در مورد این ماجرا می‌گوید: در حال کار کردن بودم که دیدم یک مرد، سر دختری را در دست گرفته و در میدان می‌گرداند. بعد سر را کنار میدان انداخت و رفت.

وی می‌گوید: همین اطراف یک مدرسه دخترانه وجود دارد. همه ما با دیدن این صحنه حال‌مان بد شد.

اهالی میدان می‌گویند بدن بدون سر دختر نوجوان را در خیابان ناصر خسرو رها کرده‌اند و سرش را به میدان کسایی آورده‌اند تا جلوی چشم مردم به نمایش بگذارند.

به سمت خیابان ناصر خسرو می‌رویم؛ یک خیابان پایین‌تر از میدان کسایی، خیابانی دو طرفه که محل کسب و کار تعمیرگاه‌ها و فروشگاه‌های مختلف است. این خیابان نسبتا شلوغ است.

هر چند به نظر می‌رسد فضای آرامی بر محله حاکم است اما چند روز پیش در همین خیابان، بدن بی‌سر "مونا" در نزدیکی یک تایرفروشی رها شده بود.

اهالی می‌گویند که برادر شوهر با چاقو به کتف "مونا" ضربه‌ای زده و بعد از اینکه به زمین افتاده، روی پاهایش نشسته و بعد هم شوهرش سرش را بریده است.  

او پس از بریدن سر همسر ۱۷ ساله‌اش، در حالی که به موهای تیره سر بریده دختر چنگ زده، با لبخند راه می‌رود و بعد سر خون‌آلود را کنار خیابان رها می‌کند و پا به فرار می‌گذارد. هر چند بعد از چند ساعت دستگیر می‌شود.

در ویدئویی که از این جنایت منتشر شد، صدایی شنیده می‌شود که فردی رو به اهالی می‌گوید: "این هم سرش! آوردیمش!" 

صدای فرد دیگری هم می‌آید که می‌گوید: "این مرد شیر است" و به نوعی دارد این جنایت را تایید و تشویق می‌کند.

زن میانسالی از اهالی یکی از فرعی‌های خیابان ناصر خسرو که برای خرید به خیابان آمده است، جزئیاتی که دیده و شنیده را برای ما تعریف می‌کند: می‌گویند این دختر ۱۷ ساله یک فرزند دارد. پس از فرار او به ترکیه، یکی از اقوام که در ترکیه ساکن بوده آدرس دختر را پیدا کرده و به خانواده‌اش داده بود.

وی ادامه می‌دهد: مثل اینکه دختر در یک کمپ در ترکیه بوده و پدر او با نامه قاضی و پس از دادن تعهد به دولت، توانست دخترش را برگرداند. این دختر به عمویش اطمینان کرده بود اما روز بعد از برگشت به خانه، با قمه توسط شوهر و برادرشوهرش کشته شد.

زن میانسال اهل ناصر خسرو می‌گوید: چرخاندن سر دختر باعث وحشت مردم شده است. مثل کارهای داعش بود. نوه‌هایم آنقدر ترسیده‌اند که حتی می‌ترسند به حیاط بروند. حالا که کشت، چرا سرش را برید؟

یکی دیگر از کاسب‌های میدان کسایی هم می‌گوید: پدرش ۵۰۰ میلیون تومان پول داده و دختر را برگردانده و به شوهرش تحویل داده است. بعضی از مردم هم می‌گویند دیپورت شده بود. 

یکی از زنان شاغل در یک فروشگاه در خیابان ناصرخسرو نیز می‌گوید: بعد از اینکه این دختر به ترکیه فرار کرده، شوهرش با او ارتباط برقرار کرده و به او گفته اگر برگردی با تو کاری ندارم و پس از آن پدرش دنبالش رفته و او را به کشور برگردانده است.

وی ادامه می‌دهد: این صحنه بسیار بد بود و همه اهالی محل ترسیده‌اند. دختر یکی از دوستان ما که داشت از محل کارش برمی‌گشت تا از تاکسی پیاده شد با صحنه بریدن سر آن دختر را در این خیابان مواجه شده بود که از حال رفت و راهی بیمارستان شد.

این شهروند می‌گوید: چرا این کار را در ملاءعام انجام داده است؟ این کار بسیار بد بود.

یک زن جوان هم که ساکن یکی از کوچه‌های نزدیک میدان کسایی است، در مورد این حادثه می‌گوید: "مونا" دو ماه پیش با دوستش فرار کرده و به ترکیه رفته است. در این دو ماه کسی از این دختر خبری نداشت و همه از خانواده‌اش می‌پرسیدند که او کجا است؟ آبرویشان رفته بود. می‌گویند بعد از فرار، از ترکیه عکس‌هایی با دوستش برای شوهرش می‌فرستاد؛ به "غیرت" شوهرش برخورده بود.

این زن جوان می‌گوید: دوست "مونا" او را بازی داده و در ترکیه رهایش کرده است. بعد از این ماجرا، خانوادگی هماهنگ می‌کنند و پدرش پولی پرداخت می‌کند و دخترش را به کشور برمی‌گرداند.

وی ادامه می‌دهد: خانواده این دختر انگشت‌نمای محل شده بودند و دیگر آبرویی برای‌شان باقی نمانده بود. دیگر رو نداشتند از در خانه خارج شوند. کار این دختر اشتباه بود، شوهرش هم کار بدتری انجام داد.

  • 10
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۲۰
غیر قابل انتشار: ۲۳
جدیدترین
قدیمی ترین
اعدام کمترین مجازاتشه... اشد مجازاتش ایشالله اون دنیا و بره به جهنم برای ابد...
سلام بنظرم باید این دو پسر را زیر دستگاه پرس میزاشتند خب که کشتی چرا سرش را بریدی چرا به خیابان اوردی لعنت بر شما
سلام بنظرم باید این ...
کاملا موافقم اشد مجازات خدا لعنت شون تمام کسایی که دخیل بود در قتل این دختر بچه
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش