جشن بزرگ ایرانیان به خوبی و خوشی با تعدادی کشته، زخمی و مفقودالاثر دیشب برگزار شد. در این جشن سالانه، ایرانیان با گردهمایی و روشنکردن آتش و پریدن از روی آن جشن میگیرند. خوشبختانه در طول سالیان این آتشبازی up to date شده و هماینک یک بته آتش تبدیل به آتشزدن یک جنگل شده است، طوریکه الان از روی کره ماه دوتا چیز معلوم است.
یکی دیوار چین و یکی هم شعله چهارشنبهسوری ایرانیان. یکی از سنتهای خوب چهارشنبهسوری کوزهشکستن بوده که شب چهارشنبهسوری مردم یک کوزه را از روی بوم به زمین انداخته و میشکستند. در همین رابطه ایرانیان اصیل نیز دیشب همین کار را کردند، منتها به این موضوع ساده دقت نمیکنند که الان خانهها برج است و وقتی از بالا کوزه را میاندازی پایین تلفات ایجاد میکند.
از طرفی سنت دیگر قاشقزنی است که به همین مناسبت عدهای که با انداختن پارچهای روی سرشان دیشب مشغول قاشقزنی بودند، به اتهام تکدیگری و خرابکردن چهره شهر، از سوی نیروهای شهرداری دستگیر و به خارج از شهر ارسال شدند. در همین رابطه ساختمان پلاسکو گفت: شما که من را سوزاندید، اما کاش من بودم و به عشق شما امروز میسوختم.
از طرفی پیرزنان و پیرمردانی که قرار بود به مناسبت چهارشنبهسوری قصه هزارویکشب تعریف کنند بر اثر صدای مواد منفجره، در اوج خداحافظی کردند و به قصهها پیوستند. همچنین بابای سوفیا با تریلی سرشار از ترقه و بمب و فشفشه و ... در مرز دستگیر شد که اول فکر کردند داعش است و قصد بمبگذاری دارد، اما بعد معلوم شد بابای سوفیاست و قصد تفریح در چهارشنبهسوری داشته است.
در پایان اعلام شد مردمی که برای خرید آجیل مشکلگشا مراجعه کرده بودند، در مواجهه با قیمت آجیل، مشکل جدیدی برایشان درست شد و سکته کردند.
وصیت: سوفیا... عشق من... زردی تو از من... سرخی من از تو... همین یک بته نور کوچک برای سرگرمی ما بس نبود که جنگ را شروع کردی؟
عاشق ترکیده تو؛ میدون دوم
- 10
- 1