دوستی خاطرهای تعریف میکرد و میگفت یک روز که سوار ماشینی بوده تا او را به مقصد برساند، راننده از ابتدای مسیر در مورد بیفرهنگی برخی مردم، فرهنگ غنی مردم اروپا (که معمولا با ذکر خاطرهای تکراری از برداشتن زباله یکی از نزدیکان تعریفکننده در قطار مترویی در قلب اروپا توسط یک کودک همراه میشود) کجا بودم؟! آهان! جناب راننده از ابتدای مسیر در مورد فرهنگ پایین ما و بالای خارجیها!! حرف زد و پس از اینکه به ترافیک خورد، با سرعت هشتادتا پیچید توی خیابان ورود ممنوع!اوضاع صفهای بنزین را که دیدم، نمیدانم چرا یاد این خاطره افتادم.
اغلب کسانی که در این صفها حاضر شدند، در اینستاگرام و توئیتر صفحه شخصی دارند و چه آنجا و چه در گروههای تلگرامی کاری و خانوادگی حتی راهکار برونرفت ونزوئلا از بحران اقتصاوی را با ذکر مثال ارائه میدهند، همینطوری که دهانشان کفکرده و صدایشان را ته گلو انداختهاند واقعهای جعلی تعریف میکنند که در فلان کشور اروپایی مردم به خاطر نیمسنت افزایس قیمت، شیرها را داخل جوب آب (جوی هم نه!) ریختهاند و...با این حساب تمام کسانی که در صف بنزین ایستادهاند، یا روز گذشته بدوبدو رفته و بستهبسته ماکارونی خریدهاند تا بیستهزار تومان پسانداز کرده باشند، بنده هستم و بدینوسیله از مسئولان روزنامه درخواست میکنم که اینجانب را فیالفور با اردنگی و همزمان پسگردنی از روزنامه اخراج کنند تا دیگر حرف و عملم با هم یکی باشد و با یک شایعه، صف چند کیلومتری درست نکنم!
- 11
- 2