از روزی که اتفاقی میان یک راننده و یک مسافر در تاکسی اینترنتی معروف کشورمان رخ داده، آب خوش از گلوی کسی پایین نرفته است. تمام اینترنت و سایتها و شبکههای مجازی صحبت از این اتفاق است.
اصولا ما یک اصرار عجیبی داریم که حتما در چنین مواقعی سمتوسوی یک جناح یا یک طرف را بگیریم. مثلا بازی پرسپولیس و استقلال که باشد، اگر ما اهل تماشای فوتبال هم نباشیم، اما اکثریت آن جمع مثلا طرفدار استقلال باشند، ما حتما باید پرسپولیسی شویم و تا پای جان و دقیقه نود از این تیم حمایت کنیم، جوری که به ضرب گلوله خود علی پروین از پا درمیآییم.
حتی در توئیتر گاهی اوقات مشاهده شده که مثلا نماینده مجلس سنای هلند با وزیر آموزشوپرورش اسلوواکی وارد درگیری لفظی شده، آنوقت چهارتا هموطن ما زیر آن توئیت اره داده و تیشه گرفتهاند. در ماجرای این شرکت تاکسی اینترنتی هم همین است، انگار یک نفر چوبی در گوش ما کرده که حتما باید طرف یکی از طرفین ماجرا را بگیریم. گروهی طرفدار مسافر و یک عده هم روزی سهبار با گل و شیرینی به منزل راننده موردنظر مراجعه میکنند. درحالیکه نهایتا ما میتوانیم یک قضاوت ساده از این جریان داشته باشیم (که البته شرکت تاکسی اینترنتی آن را سادهتر هم کرده).
از این به بعد هم سوار تاکسیهای اینچنینی که شدیم منتظر باشیم که راننده سوالاتی مانند؛ ۱- رفتارت با بزرگترها چطوره؟! عیادت موسفیدهای فامیل میری یا نه؟! ۲- با غذات خیلی نمک میخوری؟! ۳- سینما میری؟! اگه میری چه فیلمی میبینی و نظرت رو در مورد مسعود دهنمکی در سه خط بنویس (پنج نمره)، ۴- آیا در کارهای منزل به همسرت کمک میکنی؟! چرا کوکبخانم زن پاکیزهای بود؟!
که البته پرسیدن این سوالها هیچ اشکالی هم ندارد و باعث میشود راننده با شناخت بیشتری که از ما کسب میکند، راحتتر بتواند ما را به مقصد برساند یا نرساند.
- 14
- 2