وزير جوان دولت يک جوري خبر رساند و مژده داد که تا پنجشنبه منتظر سورپرايز باشيد که از آن روز، هر وقت به خانه رسيدم، منتظر بودم ناگهان چراغها روشن شود و ايشان با کيک در حاليکه بقيه فشفشه در دست دارند و آهنگ «عزيزم هديه من برات يه دنيا عشقه!» پخش ميشود به استقبالم بيايند و بعد من بگويم تولدم الان نيست و سورپرايزشان را خراب کنم.
ماجرا از اين قرار است که وزير جوان قول داده بود روز پنجشنبه ما را سورپرايزکند، بعد اعلام کردند که ميخواهند پست پلاس را راه بيندازند که نامهها را از اين به بعد با پهباد و اينها براي يکديگر ارسال کنيم.
باور کنيد رابطه ما با دولت يک رابطه عجيبي شده است. ميگويند ميخواهيم يک خبر خوش به مردم بدهيم، ميترسيم! ميگويند ميخواهيم سورپرايزتان کنيم، ميترسيم! اصلا هرتصميمي ميگيرند، ما ميترسيم! اصلا هيچ تصميمي هم نميگيرند، ميترسيم! حرف ميزنند، ميترسيم! حرف نميزنند، بيشتر ميترسيم! کار ميکنند، ميترسيم! کار نميکنند، ميترسيم! راست ميروند، ميترسيم، چپ ميروند حالا کمتر اما باز هم ميترسيم!
همين امروز صبح که از خواب بيدار شدم با خودم فکر کردم که وزير جوان که اينجوري سورپرايز ميکند، رئيس دولت که با شنيدن افزايش قيمت بنزين سورپرايز ميشود، آنوقت همين وزير جوان از صحبتهاي کسي که با افزايش قيمت بنزين که خودش جزو دستوردهندگانش بوده سورپرايز ميشود، يادداشتبرداري ميکند! ديگر از بقيه چه توقعي ميتوان داشت؟ در همين راستا (يعني راستاي فکر کردنهايم!) با خودم فکر کردم که اگر بقيه وزارتخانهها و نهادها و سازمانها اعم از موازي، غير موازي، خيلي موازي، کمي موازي، لطفا موازي و... بخواهند ما را سورپرايز کنند، سورپرايزشان چه خواهد بود؟ چون وزير جوان در مورد سورپرايزشان نوشتند: «انتقال سريع دارو به بيمارستانها، جزيرهها، سورپرايز کردن يکديگر و... از جمله کارهايي است که از اين به بعد در اختيار شما خواهد بود.
در حال حاضر کشورهاي کمي در دنيا هستند که اين کار را کردهاند». وزارت بهداشت در راستاي طرح سورپرايز پزشکي اين وزارتخانه اعلام کرد: «جا گذاشتن قطعي و حتمي پنس داخل معده بيمار، ارسال شلغم و شوربا به جاي دارو که يک چيز غربي است و... از جمله کارهايي است که از اين به بعد در اختيار شما خواهد بود که عمرا هيچ کشور ديگري در دنيا از اين کارها انجام بدهد!» يک مسئول که فرزندش خارج از کشور زندگي ميکند، پس از سورپرايز کردن مردم درکمپين «فرزندت کجاست؟» اعلام کرد: «ارسال فرزندان ديگرم به کشورهاي خارجي بدون اينکه مردم متوجه بشوند، عبور و مرور با خودروهاي داخلي در ملاء عام و عبور و مرور با خودروهاي خارجي در ملاء خاص و... از جمله کارهايي است که از اين به بعد در اختيار شما خواهد بود که عمرا هيچ مسئول ديگري در دنيا چنين چيزي به فکرش برسد!»
يک مسئول موازي هم پس از ارائه طرح سورپرايز خودش گفت: «من براي اينکه دوست دارم متفاوت باشم، چون متفاوت هستم! يه طرح گذاشتم که خودم خودم رو سورپرايز کنم. همونطور که خودم با استعفاي خود موافقت ميکنم، با ترفيع و تشويق و پاداش خودم موافقت ميکنم، بهتر است که خودم هم خودم را سورپرايز کنم، کس نکند سورپرايز من، جز ناخن انگشت من!» يکي از مختلسان گرامي هم از داخل زندان گفت: «حالا که بساط سورپرايز کردن پهنه، بايد اعلام کنم که رقم اختلاس من به ريال بود که اشتباه بود، اون عدد رو به دلار کنيد و خيرش را ببينيد!» يک مختلس ديگر که مدتي است از کشور گريخته و در کانادا ماکاروني ميخرد و ميخورد هم در راستاي سورپرايز ملت اعلام کرد: «در واقع اين من نيستم که همسايه سلنديون هستم، سلنديون همسايه ماست. ميدونم اين دو تا جمله با هم فرقي نداشتم، ميدونم سورپرايز هم نشديد، فقط خواستم دلتون رو بسوزونم!»
همچنين يک نفر ديگر از عزيزان اعلام کرد که معني سورپرايز را نميدانم، اما بهنظر خارجي ميآيد و سورپرايز خودتان هستيد. يکي از نمايندههاي مجلس که سرانه صحبت کردنش از ترازوي هديه هم کمتر است در راستاي اين سورپرايز کردنها چيزي نگفت. در پايان اصغر فرهادي در مورد سورپرايز کردن مردم گفت: «مقوله سورپرايز خيلي...» و پايانش را باز گذاشت!
فریور خراباتی
- 17
- 5