جمعه ۲۱ شهریور ۱۴۰۴
۱۴:۵۱ - ۲۶ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۶۷۲۸
حوادث طبیعی

گزارشی از گورهای دسته جمعی در روستاهای زلزله زده کرمانشاه

گورهای دسته جمعی در روستاهای زلزله زده کرمانشاه,اخبار حوادث,خبرهای حوادث,حوادث طبیعی
صدایش آرام است و شمرده کلمات را بیرون می‌ریزد؛‌ آنقدر که انگار همه هزار توی ذهنش را بالا و پایین می‌کند تا مبادا چیزی جا بماند؛ ردیف قبرها را نشان می‌دهد که تا آنطرف قبرستان کشیده شده؛ قبرهایی که در هرکدامش چند پهلوان یکدیگر را در آغوش گرفته‌اند.

به گزارش تسنیم، انگشت های چاق گوشت آلودش را دور تنه قطور حریفش قلاب کرده و زور می زند؛ پاهای کوتاهش را ستون می کند و هرچه قدرت دارد توی انگشتها و بازویش می ریزد؛ عرقش را با آستین های گل و گشاد چوخه اش پاک می کند و دوباره دست به کار می شود؛ زور می زند تا حریف چغرش تکانی بخورد ولی حریف الوارهای گردن کلفت نمی شود؛ تا جایی که نفس دارد زور می زند و دست آخر روی خاک ولو می شود؛ وا می دهد و خاک می شود؛ مثل پهلوان هایی که در خاک نشسته اند؛ دو قطره از روی صورتش می چکد روی خاک؛ روی همان خاکی همه زندگی اش زیر آن خاک شده...

 

می گویند دیدن اشک یک مرد سخت است؛ شاید برای همین است که وقتی نمی تواند جلوی سیل اشک هایش را بگیرد داد می زند؛ مردانه و خش دار؛ مثل پهلوانی که ناامید از همه جا صدایش را در گلو می اندازد تا رد اشک هایش را لابه لای عربده های مردانه اش گم کند؛ داد می زند تا به خودش بقبولاند که کار از کار نگذشته؛ تا یادش برود چطور شب با تابوت سیاهش آمد و همه چیزشان را خاک کرد؛ تا بگوید ناجوانمردانه همه زندگی اش را باخت؛ آن هم فقط در چند ثانیه. داد می زند از فرط استیصال.

 

دستهای لرزانش را جلوی چشمهایم تاب می دهد و درست مقابل صورتم فریاد می کشد؛ آنقدر نزدیک که سردی نفس هایش تنم را می لرزاند؛ مثل زلزله؛ می گوید: «نه فقط امام عباس، تپه ماران، تایشه ای، قادریه، جابری و کیله سفید هم تمام شدند؛ همه خانه ها خراب شد؛ همه چیزمان خاک شد؛ حتی عزیزهامان» ته ریش خاک گرفته اش هماهنگ با دست های چاک خورده اش می لرزد و با هر باز و بسته شدن لب های ترک دارش، دق و دلی ۵۰ ساعت بی کسی و بی چیزیش را یک جا توی صورتم می ریزد: «از اون شب تا حالا هیچکس نیومد سراغمان؛ دریغ از یک بطری آب معدنی، دریغ از یک چادر»... ۵۰ ساعت از مهیب ترین زلزله ای که پهلوان های ریش سفید کرمانشاهی حتی در داستان ها هم نشنیده اند گذشته و این ها را مردی می گوید که به پهنای صورتش اشک می ریزد و از زور بغضی که توی گلویش گیر کرده داد می زند: «خودم با همین دستهام پدرم را از زیر خاک بیرون کشیدم و دفنش کردم؛ تنهایی؛ هیچ کمک دولتی نبود»

 

روستای امام عباس، تقریبا خاک شده؛ سگ های ولگرد سلانه سلانه لابه لای تل خاک های جا مانده از زندگی اهالی پرسه می زنند؛ لابه لای زن و مردهایی که کپه کپه کنار خانه های خاک شده شان چمباتمه زده اند؛ رو به تک درخت بزرگی که بیرون روستا هنوز سرپاست؛ درختی که همه عزیزانشان را توی چند ساعت زیر آن خاک کردند؛ زمان کش آمده و کند می گذرد تنها زمانی همه از جا بلند می شوند که دو خودروی سواری از جاده خلوت کنار روستا سرکج می کنند داخل کوچه های خاکی؛ فقط آن جا است که دوباره صدای بچه ها بلند می شوند و به هوای بیسکویت و آب معدنی و نان دور ماشین ها حلقه می زنند؛ ماشین هایی که چراغ کم رمق و رنگ و رو پریده امید را برای امام عباسی های باقی مانده روشن می کنند تا بفهمند هنوز برای خیلی ها عزیزند.

 

گورهای دسته جمعی در روستاهای زلزله زده کرمانشاه,اخبار حوادث,خبرهای حوادث,حوادث طبیعی

در میان تل خاک های ردیف به ردیف گورستان روستا قدم می زند؛ چروک های روی صورتش آنقدر عمیق هست که بتواند نه فقط تصاویر لحظه زلزله، که حتی بقایای خاطره های تلخ ۴۰ سال پیش را توی ذهنش مرور کند؛ صدایش آرام است و شمرده شمرده حرف می زند؛ انگار برای هر کلمه و خاطره، با وسواس، هزارتوی ذهنش را بالا و پایین می کند تا چیزی جا نماند؛

 

از دستور بنی صدر برای عقب نشینی از خاکی که تا دوردست‌ها ادامه دارد تا روزهایی که این خاک در اشغال عراق بود و قسمت او و اهالی منطقه‌شان آوارگی و بدبختی شد؛ از روزهای بعد از جنگ که تنها ویرانی خانه و شهادت جوان هایشان به آن ها رسید تا همین دو روز پیش که زندگی شان باز لرزید و فرو ریخت و سهمشان تلی خاک شد. حتی زن همسایه شان را هم از قلم نمی اندازد؛ زنی که همسرش در همان سال ها شهید شده و با دخترش دو تایی زندگی می کنند و این سه شب را بدون چادر گذرانده اند فقط به خاطر اینکه مردی نداشته تا برایشان چادری دست و پا کند.

 

آخرین ردیف گورستان را نشان می دهد که حدود ۱۰۰ نفر از اهالی کوئیک حاتمی، کوئیک عزیز صیفوری، کوئیک حسن و کوئیک مجید دسته جمعی کنار هم خوابیده اند؛ گورهایی که هر کدامشان ۵_۶ نفر از عزیزهایشان را یک جا کنار هم خوابانده اند؛ می گوید «هیچ کس کمک حالمان نبود؛ فقط بیل مکانیکی یکی از اهالی گودال ها را کند و همه شان را یکجا دفن کردیم؛ برای بعضی ها نماز خواندیم و برای بعضی ها هم نشد؛ نه اینکه نخواستیم، نشد...»

 

می‌گوید: آن شب همه در خانه بودیم؛ زمین لرزید و همه جا شد تاریکی؛ ظلمات؛ صدای جیغ و غرش در هم پیچیده بود؛ خاک بود که به آسمان بلند می‌شد؛ آنقدر که چشم، چشم را نمی‌دید؛ وقتی خاک‌ها خوابید تازه فهمیدیم خانه خراب شده‌ایم.

 

گورهای دسته جمعی در روستاهای زلزله زده کرمانشاه,اخبار حوادث,خبرهای حوادث,حوادث طبیعی

دستش را به سمت تپه خاکی باقی مانده از کوئیک‌ها می‌گیرد و می‌گوید بوی لش مرده تمام روستا را گرفته؛ لش باد کرده دام‌ها؛ هنوز هم زیر آوارند؛ از صبح گودالی درست کرده‌ایم و هر کدام را که بیرون می‌کشیم داخلش می‌اندازیم ولی تمامی ندارد.

 

گورهای دسته جمعی در روستاهای زلزله زده کرمانشاه,اخبار حوادث,خبرهای حوادث,حوادث طبیعی

این حال و روز همه روستاهای زلزله زده است؛ از ثلاث باباجانی تا ازگله؛ از امام عباس تا کوئیک؛ از سرپل ذهاب تا اسلام آباد غرب؛ همه روستاهایی که این روزها در سایه غفلت برخی دستگاه‌های مسئول، شب‌های سرد را به روز می‌رسانند؛ روستاها و مناطقی که به گفته اهالی‌اش شرمنده مرام تمام مردم ایران شدند ولی تمام نگرانی و غصه‌شان، هفته‌ها و ماه‌های سردی است که در کمینشان نشسته‌اند؛ روزهایی که شاید در مقایسه با امروزشان روشن‌تر نباشد.

 

 

 

  • 12
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش