پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۴
۱۶:۳۷ - ۲۴ دي ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۱۰۲۲۱۸
جرم و جنایت

شاهد جنایت، اسرار قتل را فاش کرد

قتل,فاش کردن اسرار قتل
«من شاهد یک قتل هولناک بودم و از آن روز به بعد مدام کابوس می‌بینم و نمی‌توانم بخوابم.» این بخشی از گفته‌های دختر جوانی است که خودش را به اداره پلیس رسانده بود تا اسرار قتل یک استاد دانشگاه را فاش کند. مردی که در هفته‌های گذشته به طرز مرموزی ناپدید شده بود و کسی از سرنوشت وی خبر نداشت.

به گزارش همشهری، تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی تهران درباره سرنوشت استاد دانشگاه از چندی قبل شروع شد؛ از روزی که مردی میانسال قدم در اداره پلیس گذاشت و گفت پسرش به طرز مشکوکی ناپدید شده است. وی توضیح داد: پسرم استاد دانشگاه است. او متاهل است و با همسرش زندگی می‌کرد و معمولا آخر هفته‌ها به دیدن من و مادرش می‌آمد اما چند روزی است که نه از پسرم خبری است و نه از همسرش. هرچه به موبایل آنها زنگ می‌زنم جوابم را نمی‌دهند و حتی زمانی که به خانه‌شان سر زدم، کسی جواب زنگ آیفون را نداد.

شروع تحقیقات

با اظهارات این مرد، تیمی از کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی تهران به دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس دادسرای جنایی، تحقیقات برای یافتن ردی از زوج گمشده را آغاز کردند. آنها با حضور در محل زندگی این زوج، متوجه شدند که استاد دانشگاه و همسرش به تازگی دچار اختلافاتی شده بودند و همسایه‌ها چند باری صدای دعوایشان را شنیده بودند اما اینکه اثری از هیچ‌کدام از آنها نبود، ماجرا را مرموز کرده بود. کارآگاهان حتی از مراکز درمانی هم استعلام کردند اما ردی از زن و شوهر گمشده نبود تا اینکه دختری جوان چند روز قبل راهی اداره آگاهی تهران شد و اسرار ناپدید شدن آقای دکتر و همسرش را فاش کرد.

من شاهد یک جنایت بودم

دختر جوان درحالی‌که وحشت‌زده بود و دست و پایش می‌لرزید، مقابل افسر پرونده نشست و گریه‌کنان شروع کرد به حرف زدن: من شاهد قتل استاد دانشگاه بودم و ازآن روز به بعد رنگ آرامش را ندیده‌ام. حالا هم آمده‌ام راز قتل را فاش کنم تا شاید کمی آرامش به زندگی‌ام برگردد. وی ادامه داد: پاتوق من کافه‌ای در یکی از مناطق تهران است. در جریان رفت‌وآمد به کافه با زنی به‌نام مونا آشنا شدم.

کم‌کم رابطه من و مونا صمیمی شد و همیشه باهم در تماس بودیم. مونا فوق‌دیپلم داشت و با مردی که استاد دانشگاه بود ازدواج کرده بود. آنطور که مونا می‌گفت، شوهرش وضع مالی خیلی خوبی داشت. هرچه دوستی‌ام با مونا بیشتر می‌شد، کم‌کم به اسرار زندگی او پی بردم. دختر جوان گفت: درجریان رفت‌وآمد به خانه مونا متوجه شدم که او با شوهرش اختلافاتی دارد تا اینکه یک روز برایم تعریف کرد که قصد دارد از او جدا شود اما نمی‌تواند. آنطور که متوجه شدم مونا به تازگی با یکی از پسرهایی که به کافه رفت‌وآمد داشت صمیمی شده بود. نام او کامیار بود و در زمینه طراحی ساختمان و نقشه کشی فعالیت می‌کرد.

مونا سفره دلش را برای کامیار باز کرده و از مشکلات زندگی‌اش برای او گفته بود؛ رابطه آنها آنقدر صمیمی شده بود تا جایی که تصمیم گرفته بودند استاد دانشگاه را به قتل برسانند. چرا که او حاضر نبود مونا را طلاق بدهد. شاهد جنایت ادامه داد: آنها مرا هم وارد بازی خطرناک خود کردند. مونا از من خواست تا با شوهرش تماس بگیرم و او را به بام آجودانیه، محلی که قرار بود در آنجا کشته شود بکشانم. من هم مجبور شدم با آنها همکاری کنم چون مونا از همه اسرار زندگی من باخبر بود. البته فکرش را نمی‌کردم که آنها نقشه‌ای را که کشیده بودند عملی کنند و تصور می‌کردم که همه‌‌چیز شوخی است. آن روز به آقای دکتر، (شوهر مونا) زنگ زدم و به بهانه اینکه می‌خواهم درباره اختلافات او و همسرش صحبت کنم، با او در بام آجودانیه قرار گذاشتم. آقای دکتر مرا به خوبی می‌شناخت و حرفم را باور کرد و سر قرار حاضر شد.

از دقایقی قبل از حضور او، مونا و کامیار نیز در آنجا حضور یافتند و وقتی آقای دکتر رسید، به سمت وی حمله کردند و با همدستی یکدیگر آقای دکتر را با ضربات چاقو به قتل رساندند. دختر جوان با گریه ادامه داد: هوا تاریک بود و کسی آن اطراف نبود. من وحشت‌زده، شاهد قتلی بودم که اصلا دخالتی در آن نداشتم. سپس مونا و کامیار جسد را به داخل ماشین‌شان کشاندند و به سمت روستایی واقع در دماوند رفتند. من نیز همراهشان بودم و در بیابان‌های آنجا، مونا و کامیار جسد را به آتش کشیدند. بعد از آن مرا به خانه رساندند و آنطور که از حرف‌های مونا شنیدم، تصمیم گرفته بودند به‌صورت غیرقانونی از کشور خارج شوند. نظر کامیار این بودکه به دوبی بروند تا هرگز دستشان رو نشود. آنها رفتند و من ماندم با عذاب وجدانی که لحظه‌ای رهایم نمی‌کرد. حدود ۱۰روز از این ماجرا می‌گذرد و من از آن شب به بعد نتوانستم بخوابم. هربار هم که چشمانم را بستم کابوس‌های وحشتناک دیدم و وحشت‌زده از خواب پریدم.

تا اینکه تصمیم گرفتم این راز هولناک را فاش کنم، چرا که می‌دانم خانواده آقای دکتر هم نگران سرنوشت او هستند. پس از آنکه شاهد جنایت، اسرار ناپدید شدن استاد دانشگاه را فاش کرد، مأموران به استعلام از پلیس دماوند پرداختند که مشخص شد جسد سوخته آقای دکتر در یکی از روستاهای واقع در دماوند توسط چوپانی کشف شده اما چون هویت او معلوم نبود، به پزشکی قانونی منتقل شده است. در این شرایط خانواده مقتول راهی پزشکی قانونی شدند و از روی ساعتی که در دست جسد مرد جوان بود، وی را شناسایی کردند. با مشخص شدن سرنوشت استاد دانشگاه، دستور بازداشت مونا و کامیار صادر شده و نام و هویت آنها در اختیار پلیس بین‌الملل قرار گرفته تا هرچه زودتر دستگیر و به ایران بازگردانده شوند.

  • 17
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۸
جدیدترین
قدیمی ترین
چقدر اخبارمتناقض؟شما میگویی همسر استاد زنی جوان است که با استاد مسنی ازدواج کرده بعد هم می گویید از روی ساعتی که روی دست استاد بود جنازه را شما سایز کردندد؟جنازه اگر سوخته بوده پس چطور ساعت سالم بوده ؟کاش اگر داستانهای جنایی برایتان ارسال میشود با ذکراینکه داستان هستند درج شوند واگر هم واقعی جنایتی بوده خوب است در ذکر اصل موضوعات دقت شود با سپاس
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش