سه شنبه ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
۰۷:۵۳ - ۲۹ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۷۸۹۰
جرم و جنایت

دستگیری اعضای چند شبکه سرقت که در عملیات پلیس آگاهی پایتخت؛

اشک‌های سارقان زنجیربه‌دست

دستگیری,اخبار حوادث,خبرهای حوادث,جرم و جنایت

صدوسی‌وهفت تبهکار بودند. ماموران پلیس آگاهی پایتخت در یک شب آنها را دستگیر کردند. جرایمی مثل سرقت، قاچاق، جعل و کلاهبرداری مرتکب شده بودند. در کل٣٠ باند بودند. این متهمان به هزاران جرم ازجمله زورگیری، گوشی‌قاپی، سرقت لوازم داخل خودرو، جعل و کلاهبرداری اعتراف کردند. در میانشان سه کارمند یک کارخانه که دست به سرقت مسلحانه زده بودند، دو زورگیر مسافرکش‌نما که یکی از طعمه‌های خود را به قتل رسانده بودند و اعضای باند مارمولک که از دیوار خانه‌ها بالا می‌رفتند و فرش نفیس سرقت می‌کردند، دیده می‌شد.

 

متهم دیگری هم بود که مرتب گریه می‌کرد. به اتهام کف‌زنی تحت عنوان مامور پلیس دستگیر شده بود. او مقابل سفارتخانه‌ها و هتل‌ها می‌ایستاد و طعمه‌هایش را از میان اتباع خارجی انتخاب می‌کرد. ٥مرد عمانی، اردنی و عراقی از شاکیان او هستند. این مرد تحت‌ عنوان مامور و با یک بی‌سیم و تجهیزات پلیسی، به سراغ طعمه‌هایش می‌رفت و به بهانه این‌که آنها مشکوک به نیروی داعشی هستند و باید بازرسی شوند، آنها را به محلی خلوت می‌برد. او هنگام بازرسی پول‌هایشان را کف‌زنی می‌کرد. شاکیان هم بعد از رفتن این مرد مامورنما تازه متوجه سرقت می‌شدند.

 

این مرد که ٨سابقه مامورنمایی دارد، حالا مرتب گریه می‌کند و می‌گوید که نمی‌تواند صحبت کند. دو سارق دیگر هم در میان این تبهکاران بودند که به باند مارمولک شهرت داشتند. به دلیل جثه کوچکی که داشتند، به راحتی می‌توانستند از دیوار خانه مردم بالا بروند. با دست‌هایشان از نمای ساختمان‌ها بالا می‌رفتند. به هر طبقه‌ای که می‌خواستند دسترسی پیدا می‌کردند و حتی زمانی که صاحبخانه در منزلش حضور داشت، دست به سرقت فرش می‌زدند.

 

فرش‌هایی گران‌قیمت و نفیس؛ آنها هم به خانه‌هاي تهران دستبرد زده بودند و هم شهرستان. ‏معمولا نیمه‌های شب بین ساعت یک تا ٤ صبح وارد خانه‌ها می‌شدند. بیشتر خانه‌هایی که دستبرد زده‌اند، در اصفهان بود. فرش‌هایی با قیمت ٢٠ تا ٥٠٠‌میلیون تومان و نقره‌‏جات گران‌قیمت را سرقت می‌کردند و از طريق بالكن متواری می‌شدند. این سرقت‌ها آن‌قدر برایشان درآمد داشت که یکی از آنها توانست يك خودرو بي‌ام‌و ٣٠٠ ميليوني خریداری کند، چراکه می‌گفت از كودكي عاشق بي‌ام‌دبليو بوده و می‌خواسته به آرزویش برسد،‏ اما درنهایت دستگیر شدند.

 

یکی دیگر از این سارقان هم جوانی بود که براساس ادعای خودش، حدود ٥‌سال پیش جزو مدال‌آوران مسابقات وزنه‌برداری آسیا بوده است. این فرد با توجه به تخصص در رشته ورزشی خود، با همدستی چند سارق دیگر، دست به سرقت لاستیک خودرو می‌زد. شیوه آنها به این شکل بوده که فرد وزنه‌بردار خودرو را از سطح زمین بلند کرده و همدستانش اقدام به سرقت لاستیک می‌کردند. به گفته این سارق، از یک‌سال پیش به مصرف شیشه اعتیاد پیدا کرده است و به دلیل تصادف و پلاتینی که در بدنش قرار داده شده است، مجبور شده ورزش را کنار بگذارد.

 

نمایش سرقت از سوی کارگر اخراجی

درست ٢٠ روز بعد از اخراجش از کارخانه رنگسازی، تصمیم به سرقت مسلحانه گرفت؛ آن هم سرقت مسلحانه نمایشی که بتواند با دو همکار دیگرش پول‌های کارخانه را به جیب بزند. یک اسلحه خریداری کرد و سد راه همکارانش شد. سناریوی دروغین سرقت مسلحانه را اجرا کرد و ٢١‌میلیون تومان پول کارخانه را با خود برد. این سه نفر پول‌ها را با یکدیگر تقسیم کردند، اما هرگز تصورش را هم نمی‌کردند که دستشان پیش پلیس‌ رو شود. کارگر اخراجی در گفت‌وگو با «شهروند» جزییات ماجرای این سرقت مسلحانه را تشریح کرد:

 

 نخستین‌بار است که دستگیر می‌شوی؟

بار اول است که سرقت می‌کنم. به دلیل بی‌پولی و نداری، به این راه افتادم، وگرنه من اصلا کار خلاف نمی‌کنم. چندین‌سال کار کردم و نان حلال سر سفره زن و بچه‌ام بردم.

 

 چه شد که تصمیم گرفتی این سرقت را انجام دهی؟

مادرم مریض بود. زندگی خرج داشت. تازه اخراج شده بودم و هیچ پولی نداشتم. برای همین به فکر سرقت افتادم. چاره‌ای نداشتم.

 

 چرا از محل کارت اخراج شدی؟

بی‌دلیل مرا اخراج کردند. گفتند می‌خواهند از کارگران کارخانه کم کنند، من هم جزو اخراجی‌ها بودم. درواقع تعدیل نیرو شدم.

 

 بعد از اخراج تصمیم به سرقت گرفتی؟

نه، از چند وقت قبلش تصمیم داشتیم. من و راننده و تحصیلدار کارخانه با هم تصمیم به این کار داشتیم. وقتی اخراج شدم، مصمم‌تر از گذشته شدم.

 

 نقشه سرقت را چطور اجرا کردید؟

بیست روز بود که از کارخانه اخراج شده بودم. یک روز تحصیلدار کارخانه با من تماس گرفت و گفت آماده باش.

می‌خواستند همراه راننده پول از بانک به کارخانه ببرند. آنها بعد از گرفتن پول آدرس را به من دادند. زیر یک پل سد راهشان شدم. با اسلحه جلویشان را گرفتم و به‌صورت نمایشی سرقت مسلحانه کردم. پول‌ها را گرفتم و بردم.

 

 چقدر پول بود؟

بیست‌ویک میلیون.

 

 بعد از سرقت پول‌ها را چه‌کار کردی؟

به خانه‌ام رفتم. همکارانم هم با چهره‌ای هراسان به کارخانه رفتند و به دروغ گفتند که در راه از آنها سرقت شده و پول‌ها را برده‌اند. بعد هم سر فرصت پول‌ها را بین خودمان تقسیم کردیم. نفری ٧‌میلیون تومان به هر کداممان رسید.

 

 بعد از چند وقت ماجرا لو رفت؟

سه ماه گذشته بود که یک روز آمدند و دستگیرمان کردند.

 

 در این مدت همکارانت سر کار می‌رفتند؟

بله، بعد از سرقت برای این‌که همه چیز طبیعی جلوه کند، آنها سر کار می‌رفتند و مثل هر روز کارشان را انجام می‌دادند تا این‌که بعد از سه ماه به آنها مشکوک شدند و ماجرا لو رفت.

 

 چند‌سال سابقه کار در آن کارخانه داشتی؟

سه سال.

 

 همدستانت چه؟

آنها هر کدام سابقه‌ زیادی در این کارخانه داشتند. راننده ٢٤‌سال و تحصیلدار هم ١٥‌سال سابقه کار داشتند.

 

 پیشنهاد سرقت را تو دادی؟

نه، تحصیلدارمان پیشنهاد داد. ما هم قبول کردیم. ما هر کدام برای خودمان مشکلات مالی زیادی داشتیم؛ مثلا راننده شرکت دو مادر دارد، یعنی پدرش دو زن گرفته که هر دو مریض هستند. باید خرج آنها را می‌داد. دخترش هم خواستگار دارد و باید هزینه ازدواج او را هم تأمین می‌کرد. تحصیلدارمان هم همین‌طور. از طرفی کارخانه هم به ما پول خوبی نمی‌داد. راننده چند سالی بود دنبال وام بود، ولی قبول نمی‌کردند. مجبور شدیم این کار را انجام دهیم.

 

 با پول‌ها چه‌کار کردید؟

هر کدام پول‌ها را خرج بیمار کردیم. هر کدام یک مریض داشتیم و باید هزینه درمان می‌دادیم.

 

 اسلحه را از کجا آوردی؟

رفته بودم یک شهر تا تلویزیون بخرم. در آن‌جا مردی بود که اسلحه می‌فروخت. من هم چون این نقشه را در ذهن داشتم، اسلحه را خریدم.

 

قتل برای سرقت

هنوز هم خودشان نمی‌دانند که در آخرین سرقت مرتکب قتل شده‌اند. پسر جوان آخرین طعمه آنها بود. وقتی به‌عنوان مسافر سوار خودرو این سه نفر شد، با یک ضربه چاقو زخمی شد. سارقان از ترسشان او را مقابل یک بیمارستان رها کردند، ولی دیگر فایده‌ای نداشت. آخرین طعمه جان باخته بود و یکی از سارقان هم قاتل شده بود. امیر که چاقو را به سفید ران طعمه‌اش زده است، ماجرای سرقت را چنین تشریح می‌کند:

 

 چند ‌سال داری؟

چهل سال.

 

 از چند وقت پیش سرقت‌هایتان را آغاز کردید؟

چهار یا پنج ماه پیش بود که با مهران تصمیم به سرقت گرفتیم.

 

 شگردتان چگونه بود؟

با یک خودرو پراید، افراد را به‌عنوان مسافر سوار می‌کردیم و در راه با تهدید چاقو دست به زورگیری از آنها می‌زدیم.

 

 خودرو پراید مال  کدامتان بود؟

سرقتی بود.

 

 خودت سرقت کردی؟

نه، حسام یکی دیگر از همدستانم است. هنوز دستگیر نشده. او این پراید را دزدیده بود.

 

 با همدستانت کجا آشنا شدی؟

با مهران در زندان آشنا شدم. بعد از آن با هم رفیق شدیم، ولی حسام را نمی‌شناختم. او از آشناهای مهران بود که وقتی تصمیم به سرقت گرفتیم، او را معرفی کرد. گویا سابقه‌دار بود و قبلا هم دست به سرقت زده بود.

 

 شما هم قبلا سرقت کرده بودید؟

نه، من و مهران اولین‌بارمان بود.

 

 پس به چه جرمی زندان بودید؟

هر دو به اتهام چک بی‌محل زندانی بودیم. بدهکار شده بودیم و طلبکارها ما را به زندان انداخته بودند.

 

 چقدر بدهی داشتی؟

دویست‌میلیون تومان.

 

 چرا آن‌قدر زیاد؟

من طلافروش بودم و وضع مالی خوبی داشتم، اما بعد از چند‌سال کار ورشکسته شدم و بدهی بالا آوردم. چک‌هایم یکی پس از دیگری برگشت خورد و دستگیرم کردند.

 

 چند وقت زندان بودی؟

١٠‌سال زندانی شدم. چند ماه آخر حبسم، مهران را هم آوردند. با هم آشنا شدیم و بعد از آزادی تصمیم به سرقت گرفتیم.

 

 به دلیل بی‌پولی؟

نه، خیلی هم بی‌پول نبودیم. خودمان هم نمی‌دانیم چه شد که سرقت کردیم.

 

 از چند نفر سرقت کردید؟

فکر می‌کنم ٥ نفر بودند.

 

 یکی از طعمه‌هایتان را با چاقو زده‌اید؟

بله، او یک جوان تقریبا ٢٥ساله بود. در جاده مخصوص کرج او را به مقصد آزادی سوار کردیم. حسام راننده بود. مهران صندلی جلو نشسته بود و من عقب بودم. در راه با چاقو این پسر را تهدید کردیم تا پول‌هایش را به ما بدهد. او هم ترسیده بود. ناگهان ترافیک شد. پسر جوان از جایش بلند شد و می‌خواست فریاد بزند. من هم ترسیدم که لو برویم. برای همین چاقو را به سمتش بردم. می‌خواستم او را بترسانم. اما تکان خورد و ناگهان چاقو به سفید رانش خورد و زخمی شد.

 

 بعد چه‌کار کردید؟

خیلی ترسیدیم. او را مقابل یک بیمارستان رها کردیم و متواری شدیم.

 

 زنده بود؟

زمانی که او را رها کردیم هنوز نفس می‌کشید، ولی حدس می‌زنم که جان باخته باشد.

 

 اگر مرده باشد که اعدام می‌شوی؟

می‌دانم. اشتباه کردم و جای جبران هم نیست.

 

 این پسر چندمین طعمه‌تان بود؟

آخرین بود. بعد از آن دستگیر شدیم.

 

 از او سرقت هم کردید؟

نه، وقتی زخمی شد ترسیدیم. رهایش کردیم.

 

 از هر سرقت چقدر پول گیرتان می‌آمد؟

بین ٢ تا سه‌میلیون تومان.

 

 متاهلی؟

زمانی که به اتهام چک بلامحل در زندان بودم، همسرم از من جدا شد. یک پسر ١٢ساله هم دارم.

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 16
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش