عروس خائن وقتی دید راز شومش نزد مادرشوهر فاش شده است دسیسه قتل پیرزن را طراحی کرد.
مریم و میثم بعد از افشای راز جنایت به اعدام محکوم شدند و با تایید حکم توسط دیوان عالی کشور در نوبت طناب دار قرار گرفتند .
بهمن ماه سال ۸۹ وقتی پیرزن ۷۵ ساله ای به نام زینب به طرز مرموزی ناپدید شد بررسی های پلیسی نشان داد او آخرین بار برای خرید طلا از خانه اش در قزوین به تهران رفته و دیگر بازنگشته است.
وقتی مشخص شد زینب آخرین بار به دیدن عروسش رفته است مریم تحت تحقیق گرفته شد و با توجه به رفتارها و گفتارهای مرموز و غیرعادی اش کارآگاهان او را تحت بررسی های تخصصی قرار دادند و همین کافی بود تا مریم دراردیبهشت ماه سال ۹۰ به قتل مادر شوهرش با همدستی یک مرد غریبه به نام میثم اعتراف کند.
در دادگاه
میثم نیز همدستی در جنایات را گردن گرفت و هردو در شعبه ششم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند.
در جلسه دادگاه مریم گفت :من و میثم از ۳سال قبل با هم رابطه داشتیم .میثم صاحبکار پسرم بود و به همین خاطر به خانه ما رفت و آمد داشت .شوهرم مدتی بود به رابطه ما مشکوک شده و اختلاف های من و شوهرم بیشتر شده بود. وقتی فهمیدم مادر شوهرم هم به رابطه پنهانی ما پی برده است نقشه قتل مادر شوهرم را کشیدیم. مادر شوهرم ۳میلیون تومان به میثم پول داده بود و در عوض ماهانه ۵۰ هزار تومان از او سود می گرفت. ما به بهانه خرید طلا او را به تهران آوردیم.از قبل چاهی را در منطقه مرزداران تهران شناسایی کرده بودیم تا بعد از قتل جنازه را در آن بیاندازیم .ما با هم او را کشتیم و جنازه را داخل چاه انداختیم.
میثم نیز گفت: ما با هم پیرزن را خفه کردیم و با سنگ به سرش کوبیدیم.
در پایان جلسه قضات این زن و مرد را به قصاص محکوم کردند اما قضات دیوان عالی کشور با طرح ایراداتی حکم را تایید نکردند.
بدین ترتیب پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و در جلسه دوم دادگاه مریم ادعای عجیبی را مطرح کرد. وی گفت :من و شوهرم رابطه خوبی با هم نداشتیم به همین خاطر وقتی میثم به خانه ما رفت و آمد داشت به او علاقه مند شدم و با هم رابطه برقرار کردیم.
مادرشوهرم مدتی بود به رابطه پنهانی من و میثم پی برده بود. به همین خاطر وقتی همراه او به تهران آمدیم میثم مادرشوهرم را با خودش به پارکی در منطقه مرزداران برد آنها تنها بودند ومن وقتی به آنجا رفتم میثم مادرشوهرم را خفه کرده بود.چون مادرشوهرم سنگین وزن بود من به میثم کمک کردم تا جنازه را به داخل چاه بیاندازیم.من در قتل مادرشوهرم دستی نداشتم.
سپس میثم به دفاع از خودپرداخت و او نیز حرف های تازه ای زد.وی گفت: من پولی از پیرزن نگرفته بودم تا در عوض به او سود بدهم.
این ادعا دروغ است. من عاشق مریم بودم و به خاطر او قبول کردم در اجرای نقشه کشتن مادرشوهرش به او کمک کنم. من به همراه مریم وپیرزن از قزوین به تهران آمدیم ولی مریم به تنهایی با سنگ به سر مادرشوهرش زد و او را کشت. من به خاطر علاقه ای که به مریم داشتم حاضر بودم دست به هر کاری بزنم.
در پایان آن جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرک های موجود در پرونده مریم و میثم را به قصاص محکوم کردند.
این حکم پس از بررسی موشکافانه در شعبه ۳۱دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد.
سمیه بابایی
- 20
- 6