دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۴
۰۹:۰۷ - ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۵۰۶۴۶۲
جرم و جنایت

مرگ در بازداشتگاه پلیس

یک مرد که به دلیل ارتکاب قتل در یک نزاع خیابانی از سوی پلیس دستگیر شده بود با مرگ مرموزش در بازداشتگاه سناریوی یک معمای جنایی را کلید زد.

شامگاه یک روز زمستانی به ماموران اطلاع داده شد در جریان یک درگیری خونین پسر جوانی به نام مجید، مردی را با ضربات چاقو به قتل رسانده است. مجید در کمتر از دو ساعت دستگیر و روانه بازداشتگاه کلانتری شد تا روز بعد به دادگاه انتقال یابد. هنگام صبح، ماموران کلانتری با بازکردن در، مجید را دیدند که شال گردنی دور گلوی خود پیچانده و آن قدر کشیده تا خفه شده است.

پیکر بی‌جان این جوان با گزارش پلیس مبنی بر این که وی به خاطر عذاب وجدان دست به خودکشی زده است به پزشکی قانونی انتقال یافت تا این که آنان اعلام کردند مجید به دلیل فشار شیئی سنگین به دهان و بینی از پای در آمده است.

قاضی جنایی تهران وقتی پی برد این جوان بر خلاف تصورشان با فشار شال گردن دور گلو خفه نشده است، برای روشن شدن علت اصلی مرگ وی، از کارآگاهان جنایی خواست راز قتل در بازداشتگاه را فاش کنند. وقتی کارآگاه ویژه قتل،  دست به کار شد در نخستین تحقیقاتش پی برد شب جنایت به جز قربانی، مرد جوان دیگری چند ساعتی در بازداشتگاه کلانتری بوده است. این مرد که محمد نام داشت به پلیس آگاهی فراخوانده شد تا افسر پرونده برای به دست آوردن اطلاعاتی درباره آخرین روحیات قربانی از وی بازجویی کند. محمد وقتی روبه روی افسر بازجو نشست، مقداری مضطرب بود اما توانست بر خود مسلط شود و آسوده در برابر مامور بنشیند.

علت این که تو آن شب بازداشت شدی چه بود؟

آن شب من به خانه  یکی از دوستانم دعوت بودم و چون دقیقا نمی دانستم آن ها در کدام ساختمان زندگی می کنند به جست و جوی محل پارک خودروی شان پرداختم. در انتهای یکی از خیابان ها پیکان سفید رنگی را دیدم که شباهت زیادی به خودروی دوستم داشت و  برای مطمئن شدن صورتم را به شیشه پیکان چسباندم تا داخل آن را ببینم که صدای دزدگیر بلند شد و قبل از این که بدانم چه شده است چند مرد دستگیرم کردند.

وقتی وارد بازداشتگاه شدی مجید در چه حالی بود؟

او در گوشه ای خوابیده بود، من بدون این که با او حرفی بزنم گوشه دیگر بازداشتگاه نشستم و به میله‌های پنجره خیره شدم.

بعد چه شد؟

چند ساعت نگذشته بود که صدای افسر نگهبان را شنیدم. او اسم مرا بلند صدا کرد. من بعد از این که از بازداشتگاه بیرون آمدم دوستم را دیدم که به همراه صاحب پیکان در کنار افسر نگهبان ایستاده‌اند و هر دو لبخند می‌زنند.

آن شب بعد از آزادی چه کردی؟

من ناراحتی کلیه دارم، آن شب چون یادم رفته بود شال گردن به دور کمرم ببندم به شدت درد داشتم به خاطر همین به بیمارستان رفتم و ۲۴ ساعت بستری بودم.

یعنی تو همیشه شال گردن می بندی؟

بله، ولی آن شب چون شال گردنم به خاطر شست وشو خیس بود آن را دور کمرم نبسته بودم.

الان چی، بازهم شال گردن داری؟

بله، مرد با گفتن این حرف، شال گردن را از دور کمرش باز کرد و به افسر پرونده داد.  شال گردن مارکی مشابه شال گردنی داشت که مجید در زندان با آن به قتل رسیده بود.

چرا مجید را کشتی؟

من، خنده دار است، من و آدم‌کشی؟ بعید است! من را با این همه کاری که دارم به این جا آورده‌اید تا تهمت بزنید، من علیه شما شکایت می‌کنم.

هرکاری خواستی بکنی، انجام بده، اما بگو چه خصومتی با مقتول داشتی؟

من اصلا او را نمی‌شناختم و در بازداشتگاه حتی یک کلمه هم با او حرف نزدم، چرا باید او را می‌کشتم.

وقتی به بازداشتگاه افتادی چه کفشی به پایت بود؟

کفش مردانه بنددار.

کمربند داشتی؟

بله، اما افسر نگهبان هم کمربند، هم بندهای کفشم را از من گرفت.

تو می دانی که آن شب کمربند مجید را هم از او گرفته بودند؟

خیر، اما او هم کمربندی نداشت.

از کجا فهمیدی کمربندی ندارد درحالی که اوکاپشن بلند به تن داشت؟

محمد، در حالی که لکنت گرفته بود، گفت: نمی دانم یک لحظه که جابه جا شد کاپشن بالا رفت و من دیدم کمربند ندارد.

می‌دانی چرا کمربند یا بند کفش را از متهم می‌گیرند؟

نه، حتما برای این که وسیله‌ای برای فرار از زندان است.

می دانی این گونه اشیا،وسیله‌ای برای خودکشی است و اگر مجید شال گردنی به همراه داشت افسر نگهبان آن را هم از او می‌گرفت؟

خب این چه ربطی به من دارد.

تو در حالی که شال گردنی دور کمرت بود به بازداشتگاه افتادی و در آن جا به علت نامعلومی دست به قتل زدی!

من باید این کار را می کردم، او یکی از عزیزترین  دوستانم را به قتل رسانده بود، حقش مرگ بود.

بگو آن شب چه اتفاقی افتاد؟

من در درگیری نبودم اما وقتی شنیدم دوستم به قتل رسیده است طاقت نیاوردم. بلافاصله با یکی از دوستانم نقشه ای کشیدم و قرار شد وی مرا به عنوان دزد خودرویش تحویل پلیس دهد. وقتی من به این اتهام به بازداشتگاه افتادم، حمید خوابیده بود. از این که قاتل به این راحتی خوابیده بود، خیلی عصبانی شدم

 و به آرامی نزدیکش شدم و دستانم را روی دهان و بینی‌اش گذاشتم، انتظار داشتم مقاومت کند اما او خیلی زود از پای در آمد.

ماجرای شال گردن چه بود؟

وقتی افسرنگهبان بازرسی بدنی کرد متوجه شال گردن نشد و من با تحویل دادن کمربند و بند کفش‌هایم وارد بازداشتگاه شدم در آن جا ابتدا خواستم با کمربند مقتول صحنه خودکشی ساختگی را به وجود بیاورم اما دیدم او هم کمربند ندارد به  همین دلیل  به ناچار شال گردن را از دور کمرم باز کردم و دور گلویش گره زدم. وقتی دوستم برای آزادی‌ام آمد خیلی آرام بازداشتگاه را ترک کردم اما چون آن جا سرد بود کلیه درد شدید گرفتم و روانه بیمارستان شدم. با اعتراف این مرد به قتل در بازداشتگاه وی با دستور قاضی پرونده روانه زندان شد و چندی بعد با وجود محکوم شدن به قصاص نفس – اعدام- با گذشت اولیای دم به تحمل حبس محکوم شد.

khorasannews.com
  • 11
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش