
همان طور که انتظار می رفت بازار سهام روند اصلاحی را پیش گرفت و آن گونه که در دانش مالی به آن« بازگشت به میانگین( mean reversion)» گفته می شود، شروع شد. کسانی که به نرخ های بالای رشد قیمت سهام عادت کرده بودند، سروصدا می کنند.
آنها از دولت می خواهند که به میان آید و شاخص را بالا نگه دارد تا آنها بتوانند سهام خود را در نرخ های بالا بفروشند و سود خیلی زیاد و غیرمتعارف تضمین شده داشته باشند. توجیهی که برای این قضیه مطرح می کنند این است که دولت مردم را به بورس دعوت کرد و حالا باید نگذارد تا مردم ضرر کنند. چیزی که به ذهن متبادر می شود این است که آیا واقعا مردم به دعوت مسئولان دولت به سراغ بورس رفتند و اگر مسئولان دعوت نمی کردند، نمی رفتند؟ آیا رفتارهای اقتصادی از این دعوت ها انگیزه می گیرد؟ روشن است که چنین نیست و این حرف توجیهی بیش نیست.
استدلال دیگری که مطرح می شود این است که مردم خانه و خودروی خود را فروخته اند و اینک اگر شاخص بیش از این سقوط کند آنها مستاصل و آواره می شوند. در این رابطه چند نکته را باید لحاظ کرد. نکته اول این است که اگر کسی واقعا خانه و خودروی خود را فروخته و وارد بورس کرده حتماً اشتباه کرده و اتفاقا همه مسوولان و همه تبلیغات افراد را از چنین کاری نهی کرده اند. اگر کسانی واقعا گوش نکرده اند باید هزینه حرف نشنوی خود را بدهند.
نکته دوم این است که اصولا بورس محل سرمایه گذاری دارندگان پس انداز است و دولت مسوولیتی در قبال دارندگان پس انداز ندارد. دولت در قبال بخش فقیر جامعه که نه تنها پس اندازی ندارند، بلکه درآمد مکفی برای گذران روزمره را نیز ندارند، مسئول است. بنابراین به جای اینکه دولت را در قبال بخش برخوردار جامعه مسئول کنیم، باید دولت را در قبال بخش فقیر جامعه مسئول دانست. بسیار ناپسند و غیرقابل تحمل است که افرادی در کمیته امداد و بهزیستی پشت خط پذیرش بمانند، آن وقت دولت و دستگاه های دولتی هم و غم خود را صرف این کنند که بخش برخوردار جامعه در یک اقتصاد تحریم زده بتواند سود خیلی زیاد تضمین شده داشته باشد. برعکس، باید به دولت فشار آورد تا بودجه کمیته امداد و بهزیستی را افزایش دهد تا این افراد را تحت پوشش قرار دهند نه اینکه منابع دولت صرف پولدارترشدن سرمایه گذاران بورس شود. اگر قرار است پولی صرف شود تا شاخص افت نکند این پول نباید پول بانک ها باشد که امانت سپرده گذاران و پول عمومی است، بلکه باید پول کارگزاری ها و اقسام موسسات مالی باشد که در این ایام درآمدهای نجومی کسب کردند. منتفعان از این بازار اینک باید برای حفظ این بازار هزینه کنند نه توده مردم که بخشی از آنها نفعی در صعود و سقوط بورس ندارند و اتفاقا از صعود غیرمتعارف بورس به واسطه اثرات تورمی آن زیان دیدند.
نکته مکملی که باید توجه داشت این است که اگر افرادی پس انداز کمی را وارد بورس کرده اند به این دلیل است که حاضر نبودند روی همه پس انداز خود ریسک کنند و تنها آن بخش که در مورد آن احتمال سوخت شدن را می دادند، وارد بورس کردند. بنابراین کم بودن پول برخی افرادی که وارد بورس شدند لزوما به معنی فقیر بودن آنها نیست، بلکه نشانه آن است که آنها تا این حد حاضر بودند روی بورس سرمایه گذاری کنند.
همچنین باید توجه داشت که در این شرایط معمولاً کسانی که سرمایه گذاری های عمده در بورس کرده اند ( چندده میلیارد تومان)، معمولا خود را پشت معدود افراد ضعیفی که از این تحولات متضرر می شوند پنهان می کنند. آنها با صداقت نمی گویند که دولت سود غیرمتعارف ما را تضمین کن تا بورس عملکردی غیرریسکی همانند بانک داشته باشد با این تفاوت که سود آنها ده ها برابر باشد، بلکه می گویند دولت نباید بگذارد افراد فقیری که با یک امیدی ذخیره ناچیز خود را وارد بورس کرده اند ناامید شوند. پشت این مظلوم نمایی های بزرگ، منافع کلان نهفته است که باید آنها را بازشناخت. در قضیه موسسات مالی غیرمجاز نیز همین ترفند به کار بسته شد و متأسفانه تا حدی جواب داد. کسانی که سپرده های کلان داشتند پنهان می شدند ولی کسانی را بعنوان دارندگان سپرده های خرد جلو می انداختند تا دولت پول خطای آنها را به همراه سودشان بپردازد.
نکته دیگر آن است که دولت دوباره در برابر یک آزمون اقتصاد سیاسی قرار گرفته است. بخش برخوردار جامعه که صدای بسیار بلندی دارند و هر وقت که منافع آنها تهدید می شود، کسانی را مورد هجو و تهدید و تمسخر قرار می دهند و به دولت فشار می آورند تا منافعشان به هزینه بخش غیربرخوردار تضمین کند. آیا دولت به چنین غوغاسالاری تن خواهد داد و تسلیم خواهد شد؟ تاکنون که دولت نمره خوبی برای مقاومت در برابر این فشار کسب نکرده است. اگر واقعا دولت عزمی برای ایستادگی ندارد و می خواهد تسلیم شود لااقل از اطلاعات موجود در سازمان بورس استفاده کند و حمایت خود را به کسانی که با سپرده کم وارد شدند، محدود سازد. می توان برای این مقصود راه هایی یافت.
توجیه دیگری که منتفعان از حمایت احتمالی دولت از بورس مطرح می کنند این است که اگر منابع از بورس خارج شود به سراغ بازار ارز می رود و شوک دیگری به اقتصاد وارد می شود. ابتدا خوب است ببینیم دقیقا چه چیزی رخ داده است و احتمالا رخ خواهد داد؟ احتمالا چیزی حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان پول جدید وارد بورس شده است یعنی از بخش های دیگر اقتصاد به این بازار منتقل شده است و چون این بازار، بازار با حاصل جمع صفر است، کسانی با فروش سهام معادل آن از بورس خارج و به بازارهای دیگر از جمله ارز وارد کردند که ثمره آن جهش ارز به بالای ۲۰ هزار تومان بود. حالا ارزش بازار تنزل کرده است و فرض کنید بدون حمایت دولت شاخص نصف شود. در آن صورت در بدترین حالت که همه تازه واردان بخواهند از بورس خارج شوند- که تقریبا غیرممکن است- باید سهامشان را به کس یا کسانی بفروشند. یعنی باز معادل این ۵۰ هزار میلیارد تومان باید از بخش های دیگر وارد بورس شود تا این افراد بتوانند از بازار خارج شوند. حتی اگر این امر رخ دهد آیا واقعا متوجه بازار ارز خواهد شد؟ آیا تهدید بازار ارز از این محل بیشتر یک بلوف نیست؟ به باور من این تهدید بسیار بزرگنمایی شده تا دولت را به سطح حمایت غیراصولی از بورس بکشانند.

دخالتهای دولت سرمایهگذاران انرژی را از بورس دور میکند
دخالتهای دولت در بورس، مخصوصا در بورس انرژی، سرمایهگذاران در این عرصه را با چالش مواجه کرده است و انگیزه بسیاری از آنان را برای فعالیت در این عرصه گرفته است. علی صادقین، مدرس و پژوهشگر بازار سرمایه و کارشناس بورس انرژی در گفتوگو با ما به این موضوع پرداخته و گفته که دخالتهای دولت سیگنالدادن به بازار محسوب میشود و در روند خرید و فروش محصولات نابسامانی و هرجومرج ایجاد میکند و درنهایت این فعالان مجبور خواهند شد تا محصول خود را از خارج از بورس تأمین کنند. صادقین از اصطلاحی در بازار استفاده میکند با عنوان «دومین، بهترین» که مبنای آن بر تعیینشدن آزادانه قیمتهاست اما توسط دولت نقض شده است. در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
دولت در قیمتگذاری محصولات در بورس انرژی دخالتهایی را صورت میدهد و برای آن سقف و کف قیمت تعیین میکند، این رفتار دولت چقدر در روند بورس تأثیر میگذارد؟
اینگونه دخالتها مسبوق به سابقه است و به امروز محدود نمیشود. اما در این زمینه چند نکته وجود دارد؛ اولین اثر این دخالتها این است که به بازار جهت میدهد. درست است که دخالت دولت باعث کنترل قیمت میشد ولی این رفتار سیگنالدادن به بازار محسوب میشود و در روند خرید و فروش محصولات نابسامانی و هرجومرج ایجاد میکند. این کار درنهایت باعث عدم شفافیت قیمت میشود و برای نیروگاهها و عرضهکنندگان ضرروزیان خواهد داشت. تعیین کفوسقف قیمت به این صورت باعث میشود عدهای از سرمایهگذاران و فعالان عرصه انرژی که دوست دارند در این بازار کار کنند، از گردونه خارج شوند. نکته دیگر، افت حجم معاملات است که در میانمدت باعث بیرونقی بازار میشود. در گذشته نیز تنظیم قیمتها، تعیین سقفوکف قیمت، سیاست تثبیت قیمت و... را در حوزه فراوردهها و نیز در حوزه برق داشتیم که دیدیم به چه اندازه در کاهش انگیزه سرمایهگذاران تأثیر داشت و انگیزه عرضه را در بورس انرژی کاهش داد. عدم شفافیت قیمت، کارایی بازار را خواهد گرفت و دولت باید به این نکته مهم توجه داشته باشد. البته چون تعداد خریداران و فروشندگان در بازار انرژی کم است این روند دخالتهای دستوری دولت به چشم نمیآید اما مشکل این است که تأثیر خود را خواهد گذاشت.
این دخالتها چقدر بازار انرژی را تحت تأثیر قرار خواهد داد؟
بهمرور تأثیرگذاری آن نمود پیدا خواهد کرد؛ عرضهکنندگان انگیزه کمتری خواهند داشت و تقاضاکنندگان نیز بهدنبال آن خواهند رفت که محصول خود را از بخشهای دیگر تأمین کنند. مهمترین اثر منفی این اتفاق این است که باعث خواهد شد تا حجم معاملات پایین بیاید. این رویه باعث اخلال در بورس میشود و اهمیتی را که بورس انرژی میتواند در سیاستگذاری قیمتی داشته باشد، مختل میکند. پایینآمدن حجم معاملات، کمشدن تعداد خریداران و فروشندگان و عدم شفافیت باعث میشود که بهمرور انگیزه ورود به این بازار کاهش یابد.
فکر میکنید چرا دولت اجازه نمیدهد این روند بهدرستی طی شود؟
من خیلی منفعتی در این کار برای دولت نمیبینم، دولت به گمان خود در حال تنظیم بازار و عرضه و تقاضا است. بهویژه اینکه دولت این کار را بهصورت فصلی معمولا در تابستان یا براساس انگیزهدادن یا گرفتن برخی امتیازات به یک فرد انجام میدهد تا بازار را تنظیم کند.
بههرحال این کاری است که بورس باید آن را انجام دهد. دخالت دولت استقلال بورس را به خطر نمیاندازد؟
قطعا همینطور است. شفافیت جزء فلسفه بورس است و این در شرایطی رخ میدهد که خرید و فروش بهصورت آزادانه صورت بگیرد. اصولا باید روند قیمت را رفتار بازار تعیین کند. باید به این نکته نیز توجه کرد که حوزه انرژی، یک حوزه راهبردی است و همچنین محصولی است که بهویژه در تابستان مصرف زیادی دارد، بنابراین اولویت تنظیم آن بسیار مهمتر از قیمتگذاری آن است. متأسفانه دخالتهای دولتی در عرضه و تقاضا مشکلاتی را ایجاد کرد؛ در اقتصاد اصطلاحی وجود دارد با این عنوان که «دومین، بهترین»، یعنی مبنا بر آزادانه تعیینشدن قیمتهاست اما دولت برای تنظیم بازار و تعادل آن در این پروسه دخالتهایی را انجام میدهد.
بههرحال این رفتار با رویکرد و فلسفه بورس منافات دارد اما دولت شرایط حالحاضر کشور را شرایطی خاص و رفتار خود را توجیهشده میداند. من بهعنوان کارشناسی که بازار را رصد میکنم، از این دست رفتارهای دولت زیاد دیدهام. فعالان بازار نیز با اینگونه سیاستهای دولتی مبنیبر قیمتگذاری سقفوکف برای محصولات هم در بورس انرژی و هم در بورس کالا آشنا هستند، شاید این رفتار باعث فرار گسترده سرمایه نشود اما لاجرم باعث کاهش انگیزه بسیاری از سرمایهگذاران میشود.
- 12
- 6