تنش میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا موضوع امروز و دیروز نیست و حداقل ۴۰ سال قدمت دارد. پیش از این ۴۰ سال نیز وقوع حوادثی چون کودتای مرداد ۳۲ باعث شده بود مردم ایران از آمریکاییها کینهای دیرینه داشته باشند. پس از سالها تنش ایران حاضر شد که در موضوع برنامه هستهای خود با آمریکا و ۵ قدرت جهانی بر سر میز مذاکره بنشیند و یک توافق بینالمللی به نام برجام را امضا کند. براساس این توافق ایران محدودیتهایی را در برنامه هستهای خود میپذیرفت و در ازای آن، تحریمهای هستهای و قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه کشورمان لغو میشد. با روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ زمزمههایی در خصوص خروج یکجانبه آمریکا از این توافق مطرح میشد.
در نهایت رئیسجمهور آمریکا در اردیبهشت ۱۳۹۷ از توافق هستهای خارج شد و دستور اعمال تحریمهایی جدید علیه جمهوری اسلامی ایران را صادر کرد. حال اما آمریکا در حالی که فشار سنگینی را از طریق تحریمها بر اقتصاد ایران تحمیل میکند، مدعی مذاکره با ایران است و ترامپ میگوید که منتظر است مقامات ایرانی با او تماس بگیرند. کشورهایی چون ژاپن و عمان نیز خواهان میانجیگری در این مسأله شدهاند. «آرمان» در گفتوگو با «حسن بهشتی پور» کارشناس مسائل بینالملل به بررسی این موضوع پرداخته است. او معتقد است که پیشنهاد مذاکره ترامپ رفتاری تبلیغاتی است و مذاکره در شرایط فعلی به هیچوجه به نفع ملت ایران نیست. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
میانجیگری کشورهایی نظیر ژاپن و عمان، چه نقشی در کاهش تنشها میان ایران و آمریکا میتواند ایفا کند؟
در ابتدا باید دانست که آمریکا به دنبال جنگ نیست، چون به گفته خود ترامپ تجربه عراق و افغانستان نشان میدهد هزینهکردن ۷۰۰۰میلیارد دلار برای جنگ نتیجهای نداشته است. ترامپ به دنبال افزایشدادن برخی نارضایتیهای داخلی با افزایش تحریمهاست تا به این وسیله به خیال خود چالشهایی را ایجاد کند. این کار برای آمریکا هزینه بسیار کمتری دارد. نقشه آمریکا این است و ایران به آمریکا میگوید محاسبات تو غلط است، اولا ایران تا آنجا که بتواند تحریمها را دور میزند، ثانیا افکار عمومی دنیا با آمریکا همراه نیست .
در زمان ریاستجمهوری باراک اوباما، شرایط و رفتار آمریکا بسیار متفاوت با شرایط فعلی بود و این آمریکاییها بودند که راه را برای مذاکره باز کردند. در آن زمان دولت آمریکا پذیرفت که با احترام متقابل با ایران رفتار کند و بدون پیششرط با مقامات ایرانی به گفتوگو بنشیند. راز موفقیت میانجیگری عمان در سال ۹۱ نیز به همین امر و رفتار دو کشور ایران و آمریکا بازمیگشت. پیش از آن در زمان ریاستجمهوری جرج بوش پسر و اوایل دوران ریاستجمهوری اوباما، ایالات متحده اصرار داشت که ابتدا ایران غنیسازی خود را تعطیل یا تعلیق کند و سپس مذاکره برگزار شود، شرطی که ایران به هیچوجه آن را نمیپذیرفت و اصرار داشت که از حق قانونی داشتن انرژی هستهای و غنیسازی اورانیوم در چارچوب آژانس بینالمللی انرژی اتمی استفاده کند.
یعنی اگر آمریکا پیششرطهای خود را کنار نمیگذاشت، اساسا هیچ مذاکرهای نیز شکل نمیگرفت. بنابراین نفس مذاکره کشورهایی چون ژاپن، عراق یا عمان اتفاقی مثبت است و ممکن است بتواند راهی باز کند که سرانجامش نه سرافکندگی آمریکاییها باشد و نه زیر سوال رفتن عزت ایرانی و تفاهمی برد – برد را شکل دهد. باید توجه کرد که توپ در زمین آمریکاست و این دونالد ترامپ است که باید تصمیم اساسی در این خصوص را اتخاذ کند. رئیسجمهور آمریکا باید با توجه به تجارب روسایجمهور پیش از خود متوجه شود تا زمانی که شرط و شروطی مبنی بر تعلیق غنیسازی هستهای یا شروط غیرقابل پذیرش دیگری روی میز باشد، ایران حاضر به مذاکره نیست. امروزه تیم سیاست خارجی ایران اصرار دارد که غنیسازی کنار گذاشته شود، بُرد موشکهای ایران که از ملزومات دفاعی کشور است تا حداکثر ۳۰۰ کیلومتر کاهش یابد و هم اینکه ایران از تمام جبهههای منطقهای که برای مقابله با تهدید تروریستهای داعش و رژیم صهیونیستی بوده، خارج شود. او میگوید ایران در عراق و یمن و سوریه حضور نداشته باشد و بعد آمریکا حاضر به مذاکره است.
پس میگویید همه چیز به رفتار تهران و واشنگتن مرتبط است و میانجیها نقشی نمیتوانند ایفا کنند؟
این چه مذاکرهای است که از قبل از برگزاری نتیجهاش معلوم و مشخص است؟ مشخص است که چنین مذاکراتی به معنی تسلیم کامل است و ایران هرگز زیر بار آن نخواهد رفت. میانجیگری هیچ کشوری در این زمینه جواب نخواهد داد و این کشورها صرفا میتوانند کمک کنند که یک راهحل میانی برای توافق پیدا شود و واشنگتن نیز از شروط غیرمنطقی خود کوتاه بیاید، شاید آن زمان بتوان امید داشت که مذاکرات آغاز شود. راهحلی منطقی است که دوطرف بتوانند آن را بپذیرند و با توجه به آن نقشه راه ترسیم کنند. در مسأله اختلاف ایران و آمریکا مذاکرات برد – باخت معنی ندارد و نمیتوان انتظار داشت که ایران از تمام حقوق قانونی خود کوتاه بیاید.
دونالد ترامپ چند روز قبل اعلام کرد خواستهای جز عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای ندارد و منتظر است که مسئولان ایرانی با او تماس بگیرند. آیا این عقبنشینی از شروط تعیین شده است؟
این ادعا بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد و مبتنی بر واقعیت نیست. برجام را اگر اهل فن تحلیل کنند، خواهند دانست که این شرط پیش از این محقق شده است. برجام برای آمریکاییها تضمینی بود که ایران بمب هستهای نداشته باشد.
ایران در این توافق بینالمللی اعلام کرد که ما نمیخواهیم بمب هستهای داشته باشیم، نه امروز و نه هیچ روز دیگری. یعنی حتی تعهدی برای نسلهای آینده نیز داده است؛ زیرا این اندیشه در ایران وجود دارد که بمب هستهای ضمانت امنیت نیست و قدرت بازدارندگی ایجاد نمیکند و مخل امنیت ایران نیز است. در صدر برجام چنین وعدهای داده شده اما طرف غربی به این ضمانت نیز اکتفا نکرده و چهارراهی که ایران میتواند از طریق آن به بمب هستهای برسد مسدود کرده است؛ یعنی با کنترلها، نظارتها و محدودیتها تلاش شده که این چهارراه بسته شود. این اظهارات نشان میدهد که ترامپ حتی یکبار نیز برجام را نخوانده و صرفا گوش به اظهارات صهیونیستهایی نظیر نتانیاهو دارد که مدام از خطر بمب برای ایران صحبت میکنند.
اگر رئیسجمهور آمریکا فقط یکبار برجام را خوانده بود متوجه میشد که تمام راههای رسیدن ایران به بمب هستهای مسدود شده است. در نتیجه این موضوع بهانهای بیش نیست و او میخواهد ایران بهطور کامل غنیسازی را قطع کند و دیگر سمت فعالیتهای هستهای نرود. او نمیفهمد که کشوری میتواند غنیسازی اورانیوم داشته باشد اما بمب نسازد. برای مثال ژاپن امروزه غنیسازی هستهای دارد اما سمت ساخت بمب نرفته یا برزیل و آرژانتین نیز همینطور. در مجموع ۱۴ کشور در جهان غنیسازی هستهای دارند و از این میان تنها پنج کشور از سلاح هستهای بهرهمندند. این برداشتهای اشتباه حاصل تلاش شبانهروزی تیم «بی» و مایک پمپئو است که در ترامپ ایجاد شده است. با یک تلفن مگر چنین مشکلی حل میشود؟ اگر به تلفن بود که میشد ۱۰ بار تلفن زد.
برخی معتقدند ترامپ صرفا خواهان است که توافقی به نام اوباما وجود نداشته باشد و یک توافق جدید را با اندک تفاوتی خود او امضا کند؛ شبیه رفتاری که در نفتا رخ داد. نمیشود با چنین ترفندی با او به توافق رسید؟
توجه داشته باشیم که نفتا یک پیمان بازرگانی و تجاری بود نه یک پیمان دفاعی و امنیتی. در زمینه بازرگانی میشود کمی کوتاه آمد و با اندکی منفعت رساندن به آمریکا ماجرا را فیصله داد اما وقتی پای امنیت یک کشور در میان است نمیتوان به این راحتی برخورد کرد.
سرنوشت یک کشور به امنیت آن وابسته است و نمیتوان بر سر آن معامله کرد. البته بین نفتا و توافق جدید نیز تفاوتهای جدی زیادی وجود دارد اما چون توافقی بازرگانی است این موضوع چندان به چشم نمیآید. آمریکا در این توافق جدید منافع تجاری چشمگیری به دست آورده و به نوعی منفعت کشورهای مکزیک و کانادا را محدود کرده است. این در حالی است که براساس قوانین بینالمللی، واشنگتن باید بهطور کامل به توافق تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا) متعهد میماند و آن را اجرا میکرد. از طرفی در موضوع معاهده منع گسترش و استفاده از موشکهای هستهای میانبُرد و کوتاهبُرد (INF) شاهد بودیم که یک پیمان دفاعی و امنیتی میان آمریکا و شوروی سابق بود، ترامپ از آن خارج شد و به هیچوجه قصد بازگشتن به آن را ندارد. روسیه نیز زیر بار توافقی جدید نمیرود، زیرا قانونشکنی علنی رخ داده است. هنوز از هیچ تعهدی خارج نشدهایم اصطلاحاتی که به کار گرفته میشود باید دقیق باشد. از نظر حقوقی اجرای بخشی از تعهدات خود را به حالت تعلیق درآوردهایم. طبق ماده ۲۶ این مجوز به ما داده شده بود که اگر بخشی از تحریمها یا همه تحریمها را برگردانند ایران حق دارد به اقدام متقابل دست بزند. ایران با استفاده از این ماده دو موضوع را به حالت تعلیق درآورده است.
آمریکا گفته است ایران دیگر نمیتواند مازاد آب سنگین خود را بفروشد و هر کشوری که از ایران خریداری کند با تحریم آمریکا روبهرو خواهد شد. همچنین دیگر نمیتواند مازاد غنیسازی اورانیوم خود را به ازای کیک زرد به کشوری دیگر بدهد. این یعنی نقض آشکار برجام. ۶۰روز بعد غنیسازی اورانیوم را در فوردو در سطح ۲۰% از سر میگیرد و همچنین بازسازی رآکتور آب سنگین اراک را شروع خواهد کرد. این پیامی موثر است، چون اگر رآکتور آب سنگین اراک راه اندازی شود در حقیقت هم ایران از غنیسازی اورانیوم مستقل میشود و در پسماند این کارخانه پلوتونیوم موجود است که نکته مهمی است و در برجام برای همین ماده محدودیت قائل شده بودند چون از این ماده بهراحتی میتوان بمب هستهای ساخت و همین موضوع به تصور ما در داخل کشور میتواند برای آنها جنبه بازدارندگی داشته باشد، ولی ایران هیچگاه به سمت تولید سلاح هستهای نخواهد رفت، ولی این بهطور بالقوه ایران را در مرحلهای قرار میدهد که اگر اراده کرد فورا این کار را انجام بدهد.
منتقدان برجام اعتقاد دارند اگر این توافق بینالمللی به تصویب کنگره آمریکا میرسید، امکان نقض آن توسط رئیسجمهور این کشور وجود نداشت و روسایجمهور بعدی نمیتوانستند زیر این توافق بینالمللی بزنند. این تصور تا چه میزان مبتنی بر واقعیت است؟
چنین مسألهای که اگر برجام به تصویب کنگره آمریکا رسیده بود، امکان نقض آن توسط روسایجمهور بعدی وجود نداشت، بسیار اشتباه است. در همین مسأله نفتا که به آن اشاره شد مگر ترامپ از آن خارج نشد؟ نفتا که به تصویب کنگره یعنی هم مجلس نمایندگان و هم مجلس سنا رسیده بود و چندین سال میان سه کشور آمریکای شمالی یعنی کانادا، آمریکا و مکزیک اجرا میشد. پس چرا رئیسجمهور آمریکا از آن خارج شد؟ سیاست دونالد ترامپ همانطور که بارها اعلام کرده «اول آمریکا» است و او در راه رسیدن به منافعی که برایش اهمیت دارد از هیچ اقدام غیرقانونی سر باز نخواهد زد. در مسأله معاهده منع گسترش و استفاده از موشکهای هستهای میانبُرد و کوتاهبُرد (INF) نیز همین شرایط حاکم است.
یعنی این توافق هم به تصویب کنگره آمریکا و هم به تصویب مجلس روسیه رسیده بود و باز ترامپ آن را نقض کرد. این نشان میدهد که رئیسجمهور کنونی آمریکا و تیم سیاست خارجی او اساسا قائل به هیچ توافقی نیستند. در مقابل کسی که قائل به توافقهای بینالمللی نیست، چگونه میشود نشست و مذاکره کرد؟ آیا فردا او نمیتواند زیر توافق جدید بزند یا اساسا چه تضمینی وجود دارد که او توافق جدید را نیز نقض نکند؟ یا حتی رئیسجمهور بعدی زیر توافق بزند.
منظور شما این است که آیا ایران باید تا سال ۲۰۲۰ صبر کند و منتظر رئیسجمهور دیگری در ایالات متحده باشد و پس از انتخاب یک رئیسجمهور جدید مذاکراتی برای بازگشت به برجام یا توافقی شبیه به آن برگزار شود؟
خیر اصلا منظورم چنین چیزی نیست، زیرا با توجه به شرایط داخلی آمریکا بهنظر میرسد احتمال به قدرت رسیدن دوباره ترامپ کم نیست و او با توجه به آمارهای اقتصادی مطلوبی که از خود بهجای گذاشته توانسته بسیاری از مردم آمریکا را با خود همراه کند. کار دموکراتها برای شکستدادن او در انتخابات ۲۰۲۰ بسیار سخت خواهد بود و با توجه به اینکه توده مردم مسائل اقتصادی را معیار اصلی خود برای رأیدادن قرار میدهند، احتمال پیروزی ترامپ زیاد است.
پس جمهوری اسلامی در شرایط فعلی چه راهکاری را باید در پیش گیرد تا بتواند از بحران تحریمها و شرایط سخت اقتصادی عبور کند؟
نباید فراموش کرد که ماندن در برجام برای ایران منافعی کرد و برجام سندی است که حق ایران را برای غنیسازی اورانیوم و داشتن چرخه سوخت هسته ای به رسمیت میشناسد و توانسته است ضمانتهای امنیتی لازم را برای ایران فراهم کند. وقتی ترامپ میگوید من در صورتی با ایران مذاکره میکنم که بمب هسته ای نسازد، یعنی او برجام را نخوانده است و اسیر دست مشاوران خود است. چهارراهی که در برجام تعیینشده مسیر رسیدن به سلاح هستهای را میبندد، یعنی علاوهبر نظارتها و کنترلها و محدودیتها که بهطور دقیق از طرف آژانس اعلام میشود هر فرضی که ایران میتوانست به بمب برسد در برجام بسته شده است، از جمله آب سنگین اراک که پلوتونیوم تولید میکرد به شرایطی تبدیل شد که پلوتونیوم باقیمانده آن به اندازه رآکتور آب سبک باشد. باید این نکته را دوباره گوشزد کرد که ساخت بمب هستهای هیچگاه با سیاستهای صلحطلبانه ایران همسویی نداشته و ایران همیشه آن را قویا رد کرده است. از سوی دیگر اصلیترین مسألهای که باید به آن بپردازیم، توجه به داخل کشور است.
اصلاحات اساسی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که میتواند به مردم کمک کند تا شرایط زندگی بهتری داشته باشند باید در دستور کار قرار گیرد. بهویژه موضوع اصلاحات اقتصادی بسیار اهمیت دارد، زیرا کمک میکند که سلاح تحریمها کند یا کماثر شود. ما نباید بنشینیم و نظاره کنیم که دونالد ترامپ در دور آینده انتخابات ریاستجمهوری آمریکا رأی میآورد یا یک دموکرات پیروز میشود. ما باید به داخل کشور توجه کنیم و مجموعه اقداماتی را انجام دهیم که دونالد ترامپ و تیم سیاست خارجی افراطی او به این نتیجه برسند که تحریم یا اثر ندارد یا اثر بسیار اندکی دارد. آنگاه است که آنها حاضر میشوند در شرایط برابر با ایران به گفتوگو بنشینند و حقوق ملت ایران را بپذیرند. در غیر این صورت شرایط ما هم در داخل کشور و هم در خارج، سخت خواهد شد و مسئولان برای عبور از بحران فعلی کار سخت و طاقتفرسایی در پیش خواهند داشت.
محمدحسین لطفالهی
- 14
- 5