ازانتشار خبر ازدواج رها کودک ۱۱ ساله ایلامی و نیز کودک ۹ ساله مشهدی زمان زیادی نمیگذرد. احتمالاً باز هم کودک همسری اتفاق خواهد افتاد. ازدواجهایی که ممکن است رسانهای شود و شاید هم در سکوت خبری اتفاق بیفتد، اما ماجرا تا کی ادامه خواهد داشت؟ آنطور که کارشناسان میگویند، تصویب اصلاحیه افزایش سن قانونی ازدواج میتواند از تعداد زیادی از این ازدواجها جلوگیری کند اما موضوع تنها به اینجا ختم نمیشود، چراکه بسیاری از این کودک همسریها حتی ثبت هم نمیشوند.
خشونت علیه کودک، اعتیاد، فرار از خانه و خودکشی مهمترین خطراتی است که این کودکان را پس از ازدواج تهدید میکند. این آسیبها آنقدر نگران کننده است که برخی از صاحبنظران معتقدند، این کودکان اغلب در زندگی زناشویی خود دچار مشکل میشوند و چون راهی برای بازگشت به خانه ندارند به سمت خودکشی یا فرار از خانه میروند. رئیس اورژانس اجتماعی از سوژههایی میگوید که مددکاران با تماسهای نابهنگام خط ۱۲۳، در جریان زندگی تلخشان قرار گرفتند: «مددجویی داشتیم که در کودکی ازدواج کرده بود اما توسط شوهر و خانواده شوهرش دچار ضرب و شتم شده بود. تماس دیگری داشتیم از مادری که در کودکی ازدواج کرده بود و دچار آسیب روحی شدیدی شده بود و فرزندانش را کتک میزد. مورد دیگری داشتیم از زنی که در کودکی به اجبار تن به ازدواج داده و دچار آسیبهای روحی و روانی شده و دست به خودکشی زده است.» با «رضا جعفری»، رئیس اورژانس اجتماعی در مورد آثار و تبعات کودک همسری و دلایل این اتفاق گفتوگو کردیم که میخوانید.
با توجه به اینکه در جامعه ما سن ۱۸ سالگی ملاک توانایی برای انجام برخی از امور مهم اجتماعی و حتی سیاسی مانند رأی دادن است، به نظر شما آیا سن ۱۳ سالگی و کمتر از آن برای ازدواج سن مناسبی است و به بنیان خانواده آسیب نمیزند؟
بر اساس ماده ۱۰۴۱ قانون، ازدواج در سنین زیر ۱۳ سال ممنوع است و تنها در صورتی میتواند انجام شود که دادگاه صالحه و ولی رضایت داشته باشد. این موضوع در حالی مطرح میشود که در سال گذشته ۲۱۷ مورد ازدواج کمتر از ۱۰ سال و ۳۵ هزار و ۳۳۳ ازدواج هم در سنین ۱۰ تا ۱۴ سال ثبت شده است. دخترانی که خیلی از آنها هنوز به بلوغ جسمی، جنسی و فکری لازم برای ازدواج نرسیده بودند و به زور به خانه بخت فرستاده شده و عهده دار زندگی شدند. این افراد اغلب توانایی ورود به زندگی مشترک را ندارند و نمیتوانند از عهده چرخاندن زندگی بربیایند.
همانطور که در سؤال شما هم اشاره شد در اینجا این ابهام وجود دارد که چرا با وجود اینکه قانونگذار در کشور ما برای برخی از حقوق شهروندی مثل گواهینامه و وام، سن خاص تعیین کرده، به مسأله ازدواج و خانواده توجه کمتری نشان داده است. مسألهای که حتی از حقوق شهروندی هم مهمتر است. برهمین اساس، خانواده مهمترین کانون هر جامعهای است و بیتوجهی به آن ضررهای جبران ناپذیری برای اعضای خانواده و جامعه به همراه دارد.
چه آسیبهایی اغلب این کودکان را پس از ازدواج تهدید میکند؟
آسیبهای جسمی یکی از مهمترین عوارض کودک همسری است که به علت عدم بلوغ جسمی کودک اتفاق میافتد. تحقیقات پزشکی هم نشان میدهند نوزادان این افراد اغلب نارس به دنیا میآیند و مادران هم اغلب دچار مرگ زودرس میشوند. همچنین، کسانی که در این سنین ازدواج میکنند چون نمیتوانند انتخابگر باشند و فرد مناسب خود را انتخاب کنند در آینده دچار مشکل میشوند و اغلب دیگران همسر آیندهشان را انتخاب میکنند و همین موضوع باعث میشود در زندگی خود احساس رضایت نکنند. توجه داشته باشید که کمترین تلفات این نارضایتی طلاق و جدایی است و بیشترین آسیب هم طلاق عاطفی، خشونت و مشکل در تربیت فرزندان است.
مثلاً چه مشکلاتی در فرزندآوری پیدا میکنند؟
خشونتهایی که اغلب در خانوادهها مشاهده میکنیم، توسط مادرانی است که در سنین پایین ازدواج کردهاند. مادرانی که خود کودک هستند و نیاز به پرستاری و مراقبت دارند اما باید از دیگران نگهداری کنند. این مادران اصول و مهارتهای تربیتی و پرورشی کودکان را آموزش ندیدهاند و به همین خاطر نمیتوانند از عهده تربیت کودکان خود به درستی بر بیایند و در نتیجه کودکانشان در آینده بیشتر دچار آسیبهای اجتماعی میشوند.
این کودکان چقدر در معرض خشونتهای خانگی قرار میگیرند؟
آماری در این زمینه نداریم اما میتوانیم بگوییم که ارتباط معناداری میان خشونتهای خانگی و ازدواج در سنین پایین وجود دارد. البته این موضوع طبیعی است چون فردی که در کودکی مادر شده، ترک تحصیل کرده و به عنوان یک نانخور اضافی در خانواده تلقی شده، نمیتواند از عهده تربیت فرزندش بربیاید. این کودکان همچنین فاصله سنی فاحشی با شوهران خود دارند.
بر اساس آمارهای شما این کودکان بهطور میانگین چند سال با همسران خود اختلاف سنی دارند؟
به جای اختلاف سن شاید بهتر باشد که بگوییم اختلاف نسل. این کودکان اغلب با همسران خود به اندازه چند نسل اختلاف سنی دارند و این موضوع باعث میشود که سلایق و اعتقاداتشان فرسنگها دور از هم باشد. البته در هر موضوعی استثناء وجود دارد، اما اغلب آنها به این سرنوشت دچار میشوند.
زمانی که با قربانیان کودک همسری صحبت میکنیم در اغلب موارد از خشونتهایی که علیهشان صورت گرفته حرف میزنند. دلیل این همه خشونت چیست؟
این کودکان به خاطر اینکه آیین همسرداری را بلد نیستند و کسی به آنها آموزش نداده، نمیتوانند از عهده انتظارات و توقعات همسران و خانوادههای خود بر بیایند. آنها هیچ منبع حمایتی ندارند که بخواهند حتی یک روز از خانه شوهر بروند. چون خانوادهشان حاضر نیست آنها را حمایت کند. پس این کودکان کسانی هستند که راه پس و پیش ندارند و مجبورند به زندگی فلاکت بار خود ادامه دهند. برای همین، دائم در معرض خشونت قرار میگیرند.
ممکن است برای خلاص شدن از این زندگی دست به خودکشی و فرار هم بزنند؟
بله احتمال آن بسیار زیاد است. این افراد چون از زندگی خود رضایت ندارند اغلب به سمت فرار از خانه، اعتیاد، خودکشی و سایر آسیبهای اجتماعی میروند. به نظر من وجود کودک همسری در جامعه ما زنگ هشداری برای سایر آسیبهای اجتماعی محسوب میشود. چون این کودک همسریها در زمانی اتفاق میافتد که سن ازدواج بشدت افزایش یافته است. درحال حاضر بر اساس آمار میانگین سن ازدواج پسران به ۲۷ و دختران به ۲۴ سال رسیده است. این موضوع به ما نشان میدهد که دچار نوعی دوگانگی شدهایم. از طرفی برخی ازدواج نمیکنند و از طرفی برخی زودتر به خانه بخت میروند که همین موضوع زنگ هشدار است.
این هشدارها تا چه اندازه جدی است؟
چه بخواهیم و چه نخواهیم این هشدار بسیار جدی است و اگر جدی تلقی نشود آثار و تبعات جبران ناپذیری به همراه دارد. ما در کشوری زندگی میکنیم که حداقل ۷۰ درصد از دانشجویان آن، زن هستند و به نوعی در جامعه به صورت پویا و فعال حضور دارند و بعد در کنار این، شاهد ازدواج کودک ۹ ساله یا معامله کودکان به خاطر پول هستیم. به اعتقاد من هیچ خانواده فعال و پویایی حاضر نیست کودک خود را در این سن مجبور به ازدواج کند. ممکن است برخی از کارشناسان اعتقاد داشته باشند که نباید کودک همسری را ممنوع کرد چون باعث کاهش آمار ازدواج میشود. من بهطور قطع مخالف این موضوع هستم چون کودک همسری راهکار قابل قبولی برای بالا بردن ازدواج نیست.
آقای دکتر، لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان به کجا رسید؟ آیا تصویب این لایحه نمیتوانست از این کودکان حمایت کند و دست اورژانس اجتماعی برای ورود به پروندهها بازتر شود؟
قطعاً لایحه حمایت از حقوق کودکان میتواند به رفع این مسأله کمک کند. با وجود اینکه قوه قضائیه همکاری خوبی تا به حال با ما برای ورود به بحث کودکان داشته و سریعاً به مکاتبات اورژانس اجتماعی پاسخ داده است، اما تصویب لایحه میتواند دست ما را بازتر کند. در مورد وضعیت لایحه هم باید بگویم که شورای نگهبان چند اشکال به آن گرفته بود که اشکالات برطرف شده و منتظر تعیین تکلیف آن هستیم. به عقیده من نگاه حاکمیت نسبت به این لایحه همراهانه است چون اغلب مسئولین ما دغدغه حمایت از حقوق کودکان و زنان را دارند.
پس اگر به گفته شما همه موافق هستند، چرا در رسانهها اخباری مبنی بر مخالفت نسبت به اصلاح سن قانونی ازدواج منتشر میشود؟
نگاه من کلی است. به هر حال برخی مخالفتها ممکن است وجود داشته باشد، اما بهطور کلی مسئولان بر تصویب این طرح اتفاق نظر دارند. تعداد مخالفان هم انگشت شمار است. دلیل موافقت اکثریت با طرح هم میتواند این باشد که همه به نقش مادر و آسیبهای ناشی از لطمه به جایگاه او معتقد هستند.
اورژانس در جریان چند مورد از کودک همسریهای سال گذشته بود و از چند مورد از این ازدواجها توانست جلوگیری کند؟
تقریباً در جریان تمام مواردی که رسانهای شد، بودیم. مانند ماجرای کودک ۱۱ ساله ایلامی و کودک ۹ ساله مشهدی. جلوگیری از همه این ازدواجها به هیچ عنوان بدون کمک رسانهها امکانپذیر نبود. آنها توانستند با ایجاد حساسیت در جامعه و افکار عمومی مسئولان را وادار کنند که نسبت به این اتفاق بیتفاوت نباشند. نه به این معنی که مسئولان نخواهند کاری کنند اما با فشار رسانهها و فضای مجازی آنها مجبور شدند، پاسخ منطقی به افکار عمومی بدهند. هنوز جای سؤال است که این ۲۱۷ مورد ازدواج کمتر از ۱۰ سال در کشور چطور به ثبت رسیده است؟
کسانی که مسئول رسیدگی به این ازدواجها هستند باید در این زمینه پاسخگو باشند. چون به عقیده من ازدواج برای کودکان زیر ۱۳ سال را هیچ دادگاه صالحهای تأیید نمیکند.
آیا تنها مسائل اقتصادی باعث خرید و فروش این کودکان توسط خانوادهها میشود یا نقش مسائل فرهنگی پررنگتر است؟
برخی از این کودکان به علت بدهی پدرهایشان تن به ازدواج میدهند و تعدادی هم به علت مشکلات اقتصادی. به این معنی که خانواده فکر میکند با شوهر دادن یک کودک یک نانخور از خانه کم میشود اما این همه ماجرا نیست.
بسیاری از خانوادهها هم به علت خرده فرهنگهایی که در برخی از استانها رواج دارد کودکانشان را شوهر میدهند. مثلاً منطقهای در ایران وجود دارد که همه کودکانشان را در سن ۹ سالگی شوهر میدهند.
کدام منطقه؟ برای جلوگیری و کاهش کودک همسری در این مناطق چه راه حلی دارید؟
اسم منطقه را به خاطر حساسیتهای موجود نمیتوانم بگویم اما میخواهم به این نکته اشاره کنم که در برخی از مناطق اجبار آشکاری برای ازدواج کودکان نیست و موضوع به خرده فرهنگ تبدیل شده است. به نظر من برای حل این مشکل لازم است نهادهای آموزشی به موضوع ورود کنند تا با فرهنگسازی لازم خانوادهها و کودکان نسبت به موضوع آگاه شوند.
بر اساس آمار ثبت احوال؛ خراسان رضوی در صدر آمار کودک همسری قرار دارد. بفرمایید علت این موضوع چیست و این معضل بیشتر در چه استانهایی صورت میگیرد؟
خراسان رضوی استان مهاجر پذیری است و تعداد زیادی از افاغنه در آن زندگی میکنند. یکی از مهمترین خرده فرهنگهای اتباع خارجی، ازدواج در سنین پایین است و شاید دلیل افزایش آمار ازدواج این کودکان همین باشد. به همین خاطر آمار کودک همسری بالطبع در استانهای مهاجر پذیر بیشتر است. البته فقط این استانها نیستند، بلکه تهران یکی از مهمترین استانهایی است که آمار کودک همسری در آن بالاست.
برخی از مخالفان کودک همسری معتقدند این لایحه مغایر با ارزشهای دینی و فقهی است. چه دیدگاهی نسبت به این اظهار نظرها دارید؟
در طول تاریخ، علما و مراجع نقش هدایت و رهبری افکار عمومی و مردم را بر عهده داشتند. به عقیده من فقه ما فقه پویاست و آنها هم مخالف این ازدواجها هستند. همانطور که حتی برخی از مراجع هم بهطور رسمی مخالفت خود را اعلام کردند.
آیا بعد از تصویب لایحه میتوان امیدوار بود که آمار کودک همسری کاهش یابد؟
قطعاً نه. در حال حاضر قوانین و لوایح زیادی به تصویب رسیدهاند، اما به درستی اجرا نمیشوند. بر همین اساس ساز و کار اجرایی شدن این لایحه هم از نکات حائر اهمیت است. در اینجا نباید مسائل فرهنگی را هم فراموش کنیم. چراکه تعداد زیادی از این ازدواجها ثبت نمیشود. برای همین تصویب لایحه آنچنان که باید و شاید نمیتواند از ازدواجهای غیر رسمی جلوگیری کند.
یاسمن صادق شیرازی
- 9
- 6