مهمترین عناوین خبری
یکشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۴
۱۰:۴۵ - ۳۰ شهریور ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۶۰۷۷۴۴
جرم و جنایت

گرگ‌ها علیه گرگ ها

اوایل تابستان ۶۵ بود که جسدی با چهره ای مخدوش در شمال غرب تهران پیدا شد .

پرونده این قتل در دایره یک قتل سابق اداره آگاهی در اختیار ستوان درویش شفیقی قرار گرفت. کارآگاه شفیقی خیلی سریع خواستار نمونه برداری از انگشتان جسد شد وبا همین روش مشخص شد جسد متعلق به یک سارق حرفه ای به نام احمد مهرگان است. کارآگاه شفیقی پی برد احمد مهرگان یکی از مشهورترین قفل بازکن‌هایی است که با وجود به دست آمدن ردپایش در ۱۵ سرقت طلا و جواهر توانسته با زیرکی خاصی ازچنگال عدالت بگریزد. این مقتول دفترچه تلفنی داشت که ابزار کارش بود وقتی این دفترچه باز می شد خودکارهای بیکی را می دیدی که در قسمت انتهایش مته‌های شماره یک با حرارت بسیار به آن چسبیده بود و به صورت منظم کنار هم چیده شده بود.

شکی نبود قتل به خاطر تسویه حساب درون گروهی است از این رو کارآگاه برای به دست آوردن ردپای قاتل همه پرونده های مقتول در زمینه سرقت طلا را تحت بررسی قرار داد.

همدست احمد مهرگان اعتراف کرده بود این دزد حرفه‌ای وقتی وی را که از دوستان قدیمی اش بود در مشهد دیده است چون احمد شناسنامه نداشت از او خواسته است در هتلی با هم اقامت کنند .

مقتول با راه یافتن به هتل پی می برد زیر اتاق آن ها جواهر فروشی بزرگی وجود دارد دوستش را راضی می کند تا نقشه سرقت از این جواهرفروشی را اجرا کنند.

بعد از شناسایی احمد مهرگان در مجلس ختم وی مردی به نام بهروز حضور داشت که دستش را باندپیچی کرده بود.

افسر پرونده با توجه به این که ضربات بسیار زیادی به وسیله چاقو به سر و صورت و دیگر اندام‌های احمد مهرگان وارد شده بود احتمال داد در این درگیری قاتل نیز مجروح شده باشد.

بدین ترتیب ازبهروز تحقیق کرد اما هیچ سرنخی از وی به دست نیاورد.

خیلی زود یکی از دوستان بهروز به نام فرید بازجویی شد:

می دونی احمد مهرگان کشته شده؟

دلیلی نداره بدونم، چون تا حالا به حضورش نرسیدم!

ببین پای تو گیره، بهروز قتل احمد مهرگان را انداخته گردن تو.

اون غلط کرده، من اون شب اصلا اونارو ندیدم.

کدوم شب؟

حالا که بهروز این طور گفته من هم می گم چه شده است آخرین روزی که من بهروز و احمد را دیدم قرار شد همگی ساعت ۱۲ شب توی شهرزیبا دور هم جمع بشیم، تا به خانه یک بازاری که ۱۳ هزار سکه طلا توی گاوصندوقش داشت دستبرد بزنیم.

شب قرار، من هر چقدر صبر کردم خبری از احمد و بهروز نشد. من هم نگران شدم و پا به فرار گذاشتم.

بعد از این بازجویی وقتی ستوان شفیقی مدرک مهمی از بهروز به دست آورد در تماس با تلفن خانه او خواست ساعت ۸  صبح فردای آن روز در اداره آگاهی حضور یابد تا به‌چند پرسش جواب بدهد.

از سوی دیگر با توجه به احتمال فرار بهروز شماره وی ردیابی شد و خانه اش تحت نظر قرارگرفت.

هنوز ساعت ۸ صبح نشده بود که بهروز به همراه یک زن و بچه ای در آغوش در دایره یک قتل سابق حضور یافت و در برابر افسر پرونده احمد مهرگان نشست.

وقتی ستوان شفیقی متهم اول قتل احمد مهرگان  را در برابرش دید و پی برد زن و بچه همراه وی همسر و فرزندش هستند، از بهروز خواست به خانه اش برگردد و فردای آن روز به تنهایی در آگاهی حضور یابد.

این اقدام که رئیس شعبه قتل را هم به تعجب انداخته بود بسیار بی سابقه بود. فردای آن روز در حالی که همه تصور می کردند بهروز دیگر به اداره آگاهی نخواهد رفت این مرد وارد شعبه شد و خود را به کارآگاه معرفی کرد.

می دونی چرا این جایی؟

برای احمد مهرگان اما من بی گناهم.

می شه دستتو ببینم؟

منظورت زخمشه! یه شب وقتی خانمم نبود می خواستم کنسرو باز کنم که دستم برید، همین!

یعنی اگر همسرت رو هم بیارم این جا، همین داستان را سر هم می کند؟

شما این کار را نمی کنید.

مجبور باشم می کنم.

اگر مطمئن بودی من قاتلم چرا دیروز دستگیرم نکردی؟

خودت چه فکر می کنی؟

نخواستی پیش همسرم ضایع بشم، راستشو بخوای به خاطر همین کارت بود که از دیروز فرار نکردم، چون فهمیدم می خواستی منو بازداشت کنی، خب من هم باید مرام داشته باشم و خوبی شمارو بی پاسخ نذارم.

نگفتی چرا احمد مهرگان رو کشتی؟

اون به من نارو زده بودمن به خاطر مریضی همسرم با احمد همکاری کردم اما در یک سرقت بزرگ وقتی رسیدیم سر تقسیم پول،  احمد غیبش زد تا این که مدتی بعد توی خیابان لاله زار دیدمش کلی معذرت خواهی کرد و خواست با شرکت در سرقت ۱۳ هزار سکه ای نه تنها بخش زیادی از طلاها مال من بشه بلکه ۲۵ هزار تومان قبلی ام را هم به دست بیارم.

چی شد اونو کشتی؟

وقتی شب قرار رفتم پیشش اون منو مسخره کرد و چندتا تیکه انداخت. طاقت نیاوردم و زدم به بی خیالی این قدر به اون چاقو زدم تا دلم خنک بشه!

امید آرمین

khorasannews.com
  • 21
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش