جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴
۲۲:۴۷ - ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۳۲۸۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

خوش‌شانس‌ترین بازیگر بدشانسم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
سعید کوچولوی فیلم «میم مثل مادر» حالا دانشجوی رشته کارگردانی است، بازیگری را به عنوان حرفه انتخاب کرده و حسابی در این‌باره جدی است. بعد از دو سال کار سنگین در سریال «سرزمین کهن» به دلایلی که در گفت‌وگوی ما خواهید خواند، بازیگری را رها کرد و به درس و مدرسه‌اش پرداخت.

 به گزارش جام جم،دبیرستانش را در رشته تجربی به اتمام رسانده و علاقه داشت که وارد دنیای پزشکی و درمان شود، حتی در کنکور این رشته هم شرکت کرد، اما مشغول بازی در سریال «کیمیا» بود که نتایج کنکور اعلام شد و او که بعد از دو سال وقفه به دنیای بازیگری بازگشته بود، تصمیم گرفت برای همیشه در این حرفه بماند و حتی تحصیلاتش را در ارتباط با بازیگری ادامه بدهد. شادمان در این گفت‌وگو درباره بازیگری و اولین تجربه‌اش در دنیای طنز نکاتی را مطرح کرده که در ادامه می‌خوانید:

 

چطور شد تصمیم گرفتی یک نقش طنز را تجربه کنی؟

نقش‌هایی که بازی کرده بودم یا تاریخی بودند یا ملودرام یا اجتماعی و درنهایت بسیار جدی و حتی نسبتا تلخ. راستش اصلا به فضای کمدی فکر نکرده بودم. برای من چالش بزرگی بود، چون کمدین نیستم و می‌ترسیدم بعد از نقش کیوان که یک جوان انقلابی بود که به جنگ رفت و اسیر شد و با یک پا برگشت، در نقش یک جوان بی‌ثبات و دست‌وپاچلفتی دهه هفتادی، پذیرفته نشوم، اما با خودم گفتم من بازیگرم و باید وارد این چالش بشوم.

 

به نظر من کمدی بمراتب سخت‌تر از درام است؛ چون مرز بسیار باریکی بین کمدی شریف و هجو و لودگی وجود دارد. این ژانر را دنبال می‌کردم و معتقدم سامان مقدم خیلی خوب این مرز را می‌شناسد.

 

پس روی کمک سامان مقدم حساب کردی؟

بله. او خیلی خوب این دهه را می‌شناسد و همیشه مراقب است که از آن مرز باریک عبور نکنم. البته زمانی بازی در این سریال به من پیشنهاد شد که چند وقتی شخصیت دهه هفتادی‌‌ها برایم دغدغه شده بود. اصولا من خیلی به متولدان این دهه فکر می‌کنم! به نظرم نسل عجیبی هستند و نوع نگاهشان به فضای مجازی به خانواده، انسانیت و جهان پیرامون شکلی عجیب دارد...

 

اما شما خودت متولد همین دهه هستی!

بله، اما از هشت سالگی وارد دنیای کار شدم و معاشرین من دهه هفتادی‌ها نبودند. من خیلی شبیه دهه هفتادی‌ها نیستم. به همین دلیل پذیرفتن این نقش از بزرگ‌ترین چالش‌های زندگی من بود.

 

پس هیچ ذهنیتی درباره آرمان نداشتی!

روز اول به آقای مقدم گفتم من هیچ ایده‌ای ندارم، نمی‌دانم قرار است چه کار بکنم. ایشان مرا راهنمایی کرد. فکر می‌کنم سه روز از فیلمبرداری نگذشته بود که همه چیز دستم آمد و با کدگذاری درباره این شخصیت توانستم کارم را شروع کنم؛ چون خیلی همه چیز در این سریال درست است و همه سرجای خودشان هستند.

 

درواقع نقشی را بازی می‌کنی که متعلق به نسل خودت است، اما از تو دور است!

دورترین نقش به علی شادمان و به نقش‌های دیگری که قبلا بازی کرده‌ام.

 

در دوران کودکی به عنوان بهترین بازیگر کودک شناخته شدی، در دوران نوجوانی سه بار پروانه زرین بهترین بازیگر نوجوان را به خودت اختصاص دادی اما حالا وارد دنیای بزرگ‌ترها شده‌ای و خب مثلا سیمرغ گرفتن دیگر کار ساده‌ای نیست.

بله. تعداد سیمرغ‌ها کم است.

 

امیدوارم قسمت شما هم بشود!

من ‌هم همین‌طور. راستش من از اتفاقاتی که برایم رخ داده خیلی راضی هستم. هیچ وقت تا وقتی زنده هستم لطف بزرگ آقای ملاقلی‌پور را فراموش نمی‌کنم. خیلی وقت‌ها به این فکر می‌کنم اگر بازیگر نمی‌شدم، چه باید می‌کردم؟ من عاشق حرفه‌ام هستم. بازیگری برای من یک لذت بی‌انتهاست، بنابراین اگر سیمرغ بگیرم خوشحال می‌شوم، حتی شاید برایش تلاش هم بکنم، اما برای من خود بازیگری مهم است؛ این‌که مردم هنوز که هنوز است با من درباره سعید (میم مثل مادر)، کیوان (کیمیا) یا بابک (زمانی برای دوست داشتن) و بقیه نقش‌هایم حرف می‌زنند و احساساتشان را می‌گویند.

 

از چه چیز بازیگری اینقدر لذت می‌بری؟

فارغ از شهرت و پول که اصلا اهمیت آنها را کتمان نمی‌کنم، برای من ذات بازیگری بی‌نهایت لذت‌بخش است؛ این که در لحظه می‌توان خلاقیت به خرج داد و یک اتفاق را رقم زد. این اتفاق شاید در ورزش هم رخ بدهد یا حتی در معماری، اما من این اتفاق را در بازیگری تجربه می‌کنم و بی‌نهایت از آن لذت می‌برم و عاشق این حرفه هستم. در بدترین شرایط روحی وقتی جلوی دوربین می‌روم، می‌توانم همه چیز را فراموش کنم. حتی وصف آن هم برای من سخت است و نمی‌دانم احساسم را درست منتقل کرده‌ام یا نه.

 

معمولا کودکانی که وارد دنیای بازیگری می‌شوند در بزرگسالی بازیگران خیلی موفقی نیستند مگر این‌که والدین آنها این فضا را خوب بشناسند و در انتخاب‌ها کمک‌شان کنند. تو در این باره مشاور داشتی؟

نه. فقط اوایل آقای ملاقلی‌پور تاکید می‌کرد: «گزیده کار کن، هر نقشی را بازی نکن، هر چیزی را قبول نکن.» ضمن این‌که وقتی داشتم وارد سن بلوغ می‌شدم، تصمیم گرفتم مدتی کار نکنم، چون معمولا بازیگران کودک حتی در هالیوود هم وقتی در دوران بلوغ فیلم بازی ‌می‌کنند، تماشاچی توانایی پذیرش چهره جدید آنها را ندارد و به همین دلیل حتی اگر هم در کودکی درخشیده باشند، برای همیشه حذف خواهند شد.

 

سرزمین کهن بدشانسی بزرگی بود، چون زمانی پخش خواهد شد که هیچ کمکی به پیشرفت تو نمی‌کند!

من به‌جرات خوش‌شانس‌ترین بازیگر بدشانس ایرانم؛ چون در آثار خوبی بازی کردم، اما بسیاری از آنها به دلایلی دیده نشدند. «صد سال به این سال‌ها» همچنان توقیف است، «زمانی برای دوست داشتن» فقط در جشنواره‌های مختلف شرکت کرد، «رویای سینما» اصلا اکران نشد، از «سرزمین کهن» فقط چند قسمت اولش پخش شد و فعلا معلوم نیست چه اتفاقی بیفتد و فیلم «اروند» که بی‌نظیر است در بدترین شرایط ممکن اکران شد. با همه اینها آنقدر خوش‌شانس بودم که با بهترین‌های سینما و تلویزیون همکاری کنم.

 

خستگی «سرزمین کهن» بعد از چند سال هنوز به تن من مانده است. در ۱۳ سالگی دو سال تمام هر روز ساعت ۶ صبح از خواب بیدار می‌شدم تا ۸ شب کار می‌کردم، معلم خصوصی از ۸ تا ۱۰ شب به من درس می‌داد و بعد درس‌ها را مرور می‌کردم تا ساعت ۱۲ شب که می‌خوابیدم! اما این همه انرژی که صرف آن کردم بعد از هشت سال هنوز در جهان سرگردان است و به خودم برنگشته؛ الآن اگر این سریال پخش بشود فقط برای من افتخاری است که زمانی با یک گروه حرفه‌ای همکاری کرده‌ام، همین!

 

 

 

 

  • 15
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش