چندسال پیش بود که یکی از همکاران که اتفاقا در شبکههای مجازی بسیار مشهور و پُر فالوئر است، نگاهی به صفحه اینستاگرامم انداخت و بادی به گلو و گفت: «فالوئرهات پایینه! باید روی پِرسُنال برندینگت (برندسازی شخصی) بیشتر کار کنی! نه با نوشتههات! با عکس و خبرهایی که درست میکنی!» حرفش را جدی نگرفتم، راستش الان هم جدی نمیگیرم. با خیلی از هنرمندان دوست یا آشنا هستم اما هیچ عکسی با آنها ندارم. نوع لباس پوشیدن و حرف زدنم شبیه همان چیزی است که قبلا بود.
اما امروز نظرم عوض شده است؛ این کار نه تنها مفید نیست، بلکه آفت این روزهای نویسندهها و هنرمندان کشور شده است. یک ظرف غذای جذاب هستند با کلی دورچین که غذایی در آن نیست. الان از نظر نوجوانها محمود دولتآبادی یک نفر است که دیگران با او عکس میگیرند. پرویز پرستویی کسی است که روزی هشت عکس در اینستاگرامش میگذارد که یا اظهارنظرهای اشتباه هستند یا جملات قصار! کمال تبریزی فیلمسازی است که میتواند بازیگران خوب را کنار هم قرار دهد.
سوال اینجاست که فعالیت طبقه روشنفکر و هنرمندان این مملکت تا حد «عکس را فلانی برداشته است»، «قاب را بهمانیِ جان ثبت کرده است» و... تنزل پیدا کرده است. تولید اندیشه، نوشتن مقاله و کتاب فراموش و جای خودش را به حضور و عکس برداشتن در کافهها، گالریها و سفارتخانهها داده است. آنوقت همین عزیزان مدعی هستند که مردم سطحی شدهاند، مطالعه ندارند، چرا کتاب الیف شافاک پرفروشترین کتاب کشور میشود.
دلیلش همین پرسنال برندینگ نیست؟! بهقول یکی از همکاران مطبوعاتی، آنقدر که عکاسهای این مملکت، عکس از خودشان میگیرند و پخش میکنند، عکسهای ناب یا عکس در حوزه کاریشان میبینید؟! آنقدر که نویسندههای این کشور با یکدیگر عکس منتشر میکنند و «جان» و «خان» به یکدیگر میبندند، کتابی مشترک هم منتشر میکنند؟!من فکر میکنم آدرس را به ما غلط دادهاند، ما نویسنده میشویم که پولدار و مشهور شویم، سلبریتی شویم. وقتی معروف شدیم رفتارمان تفاوتی با آنهایی که در اینستاگرام شاخ شدهاند ندارد، همه دنبال بیشتر دیده شدن هستیم، بدون اینکه کار خاصی انجام دهیم.
- 19
- 6