شرایط پرونده هستهای ایران هرروز پیچیدهتر میشود و گمانهزنیهای زیادی در خصوص فروپاشی برجام، پس از برداشتن گام چهارم کاهش تعهدات از سوی ایران وجود دارد. طبق گزارش روزنامه گاردین، اتحادیه اروپا به ایران هشدار داده است که در صورت عملی شدن تهدید تهران در کاهش تعهدات برجامی، این اتحادیه در ماه نوامبر و همزمان با اجرایی شدن گام چهارم کاهش تعهدات از توافق هستهای خارج خواهد شد. «آرمان ملی» در گفتوگو با «احمد شیرزاد»، نماینده مجلس ششم و کارشناس فیزیک هستهای به بررسی این موضوع پرداخته است. او معتقد است کاهش تعهدات باید ادامه یابد اما با سرعتی بسیار کم. شیرزاد میگوید نباید کاهش تعهدات را به مثابه هدف نگریست بلکه این موضوع روش یا ابزاری است که از طریق آن باید به اهداف سیاسی خود دست یابیم. این نماینده مجلس ششم همچنین به بیان خاطراتی از دیپلماسی پارلمانی در آن ایام پرداخت. متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
اروپاييها تهديد کردهاند که اگر ايران گام چهارم کاهش تعهدات خود را بردارد، از برجام خارج خواهند شد. با اين وصف ارزيابي شما از برداشتن گام چهارم از سوي ايران چيست؟
سياستهاي ما در عرصه ديپلماسي بايد به روز باشد و با توجه به اتفاقات پيراموني و ملاحظات زماني تصميماتي را اتخاذ کنيم. در جهان کنوني نميتوانيم خودمان را با يک برنامه از پيش تعيين شده کوک کنيم و ديگر هيچ انعطافي از خود نشان ندهيم.
صحبتهاي من به اين معنا نيست که تاکنون اين چنين عمل نشده. به خصوص طي چند سال اخير انعطاف پذيري خوبي را از سوي ايران شاهد بودهايم اما متأسفانه انعطاف اوليه ايران در مقابل خروج يکجانبه و غيرقانوني ايالات متحده از برجام، از سوي کشورهاي اروپايي به ضعف ايران تعبير شد و اين کشورها گمان کردند که اساسا ايران هيچ راه ديگري جز باقي ماندن در توافق هستهاي ندارد. با آغاز روند کاهش تعهدات هستهاي، مشخص شد اين ايده که تنها ايران مجري تعهداتش باشد و ديگر کشورها تنها به نظاره جنگ اقتصادي و سياسي ميان تهران و واشنگتن بنشينند از سوي جمهوري اسلامي غيرقابل پذيرش است.
گمان ميکنم سه گامي که از سوي ايران در راستاي کاهش تعهدات برداشته شد، پيام روشني به اروپاييها بود و جديت مقامات جمهوري اسلامي در نپذيرفتن تعهدات يکجانبه را آشکار ساخت. با اين حال بايد توجه داشت که پيامدها و عواقب تصميمات آتي ما چيست و چه تأثيري بر شرايط ايران در عرصه خارجي خواهد گذاشت. معتقدم در اين شرايط بايد هر حرکتي از پيش مطالعه شده باشد و کشور با آرامش بسيار زياد و سرعت بسيار کم به ادامه مسير کاهش تعهدات بپردازد. هر مرحله از اين کاهش تعهدات نيز بايد با مذاکرات سياسي فشرده همراه باشد تا بتوان نتيجهاي حاصل کرد و گشايشي در پرونده هستهاي به وجود آورد.
سخنان شما به اين معناست که دست کم در مقطع کنوني، ايران از برداشتن گام چهارم کاهش تعهدات اجتناب کند؟
به طور کلي اگر بخواهم توضيح دهم من طرفدار اين نيستم که روند کاهش تعهدات را جدي نگيريم. اتفاقا ميگويم بايد اين روند جدي گرفته شود و با جديت از سوي مسئولان دنبال گردد اما حرف من اين است که سرعت کاهش تعهداتي که در برجام پذيرفتهايم بايد بسيار کم باشد و بدانيم اين کاهش تعهدات تنها يک وسيله براي رسيدن به اهداف سياسي ماست. دوباره نبايد وارد آن فاز شويم که غنيسازي را هدف بپنداريم و دستيابي به اورانيوم غني شده با غلظت بالا ميتواند براي ما يک توانمندي استراتژيک محسوب شود.
دوباره وارد آن فاز شدن براي کشور خطرناک است و بايد با دقت از آن اجتناب کرد. همين مسير کنوني که توسط ايران دنبال ميشود منطقي است اما بايد به خود يادآوري کنيم که کاهش تعهدات را تنها به عنوان يک ابزار و روش سياسي در نظر بگيريم و بدانيم که هدف ما از در پيش گرفتن اين روش، هدفي سياسي است.
دوستان ما در سازمان انرژي اتمي نبايد فکر کنند که هدف ازکاهش تعهدات، طي کردن يک مسير توسعه فناوري جديد و طولاني مدت است؛ چرا که ما مسير توسعه هستهاي خود را در دراز مدت به گونهاي تنظيم کردهايم که با روح برجام به عنوان تعهدي دراز مدت سازگار باشد تا چالشهاي جديدي ميان ايران و آژانس به وجود نياوريم. بنابراين در مسير توسعه هستهاي بايد کاملا برنامهريزي شده، هدفمند و در چارچوب اهداف دراز مدت متناسب با برجام حرکت کنيم اما در مسير کاهش تعهدات هدف سياسي خود را فراموش نکنيم و نبايد خود کاهش تعهدات را به عنوان هدف در نظر بگيريم و تحت هر شرايطي بر آن پافشاري کنيم.
توصيههاي شما در راستاي حفظ برجام است اما برخي کارشناسان معتقدند روح برجام از بين رفته و اروپا در آينده نيز قادر به عمل به تعهداتش نخواهد بود. در چنين شرايطي چرا فکر ميکنيد حرکت ايران بايد محتاطانه و در راستاي حفظ توافق هستهاي باشد؟
برجام تعهدي ۱۵۰ صفحهاي است که ابعاد و زواياي مختلف دارد. اينکه برخي فقط به يک بخش از موضوع توجه ميکنند و براي نمونه ميگويند چون آمريکا تحريم جديد وضع کرد بايد از برجام خارج شويم، صددرصد اشتباه است. مسأله به اين سادگي نيست و به صرف تحريم يا برخورد آقاي ترامپ نبايد اين چنين برجام را به مسلخ برد.
توافق هستهاي يک سند مهم سازمان ملل يعني قطعنامه ۲۲۳۱ را پشت سر خود دارد و براي تصميم گيري در خصوص آن بايد ابعاد گوناگون مسأله به دقت مورد بررسي قرار گيرد. براي نمونه کمتر از يک سال ديگر شاهد برداشته شدن منع فروش تسليحات به ايران خواهيم بود. يا با گذشت زمان ايران نيز قادر به فروش تسليحات خود به ديگر کشورها خواهد بود و اين مسائل اهميت بسيار زيادي دارد.
برداشته شدن اين تحريمها عليه ايران، مستند به قطعنامه سازمان ملل است و نبايد به خاطر شيطنتهاي آمريکا امتيازاتي که در توافق هستهاي به دست آوردهايم از دست بدهيم. من برجام را شکست خورده نميدانم و اين توافق کماکان در صحنه سياسي ما را در موضعي برتر قرار داده است. ميدانيم که در عرصه اقتصادي يا ديگر عرصهها آمريکاييها دست برتر را دارند اما چرا نبايد از برتري سياسي که از طريق برجام عايدمان شده، بهرهبرداري مناسبي داشته باشيم؟ برجام براي ما سکوي ايستادن است که اگر از بين برود ما مانند تخته سنگي در ميان امواج هرروز شاهد اتفاق و مشکلي جديد خواهيم بود. از زماني که برجام به اجرا در آمده هيچ قطعنامه و بيانيهاي از سوي آژانس و شوراي امنيت در راستاي محکوميت ايران صادر نشده و اتهام جديدي متوجه ايران نبوده است.
يادمان باشد در يک دورهاي که آقاي لاريجاني مديريت پرونده هستهاي را بر عهده گرفت، هر پروندهاي را که مذاکره ميکرديم و بسته ميشد در مدت زماني اندک يک پرونده جديد عليه ايران گشوده ميشد و جرياني ديگر عليه ايران به راه ميافتاد. امروز اما تمام اتهامات عليه ايران در عرصه حقوقي محدود شده به شوي ساليانه بنيامين نتانياهو در سازمان ملل که انشاا... او نيز رفتني است و ما عملا با چالشهاي تازهاي در عرصه بينالمللي روبهرو نيستيم. بايد قدر برجام را بدانيم؛ چرا که سکوي ايستادن ما و سند برتري ما در عرصه سياسي است.
پيشنهاد شما براي عبور از بحران کنوني و مقابله با تحريمهاي آمريکا چيست؟ صرف برتري سياسي که نميتواند چاره ساز باشد، نياز اقتصادي اصليترين دليل نارضايتيهاي مردم است، براي آن چه چارهاي بايد انديشيده شود؟
معتقد نيستم که مشکلات ما هرروز بيشتر ميشود. از سال ۱۳۹۶ که مشکلات اقتصادي ما آغاز شد شاهد روندي افزايشي در مشکلات اقتصادي بوديم اما به خصوص ظرف چند ماه اخير اقتصاد کشور به وضعيت تعادل رسيده است. ميدانيم که وضع کنوني بسيار سخت است و معيشت مردم به سختي ميگذرد با اين حال و به رغم آنکه اميدواريم اين گونه نباشد، در صورتي که فشار عليه ما ادامه يابد کشور ميتواند سالهاي سال مقاومت کرده و به تدريج نيز وضعيت خود را بهبود بخشد. جامعه ايران پتانسيل بسيار بالايي دارد. زماني که چند ميليون نفر به منظور گرامي داشت يک مسأله ديني و آئيني به صورت منسجم به راهپيمايي اربعين ميروند يعني آرامش در جامعه حاکم است. در جامعهاي متلاطم چنين اتفاقاتي نميافتد.
در نتيجه معتقدم نه تنها شرايط بدتر نخواهد شد و ما ميتوانيم مقاومت کنيم، بلکه با سرعتي آرام روند کنوني اصلاح خواهد شد و وضعيت اقتصادي بهبود خواهد يافت. آمريکا نميتواند وضع را خيلي بدتر کند. اين تحريمهاي جديدي که هر روز وضع ميشود بيشتر جنبه تبليغاتي دارد و کاخ سفيد ميخواهد با توجه به نزديک بودن انتخابات بهرهبرداري سياسي خود را داشته باشد. غير منطقي است که گمان کنيم ترامپ ميتواند از طريق تحريمهاي جديد ضربه سنگيني به ايران بزند و در طي اين مدت اين کار را نکرده. آنها اگر امکان وارد آوردن فشار بيشتر به ايران را داشتند، حتما تا امروز اين کار را ميکردند. آمريکا هرکاري ميتوانسته کرده و تا توانسته به اقتصاد ايران آسيب زده اما ما نيز مقاومت کرديم. راهکار پيشنهادي من همان است که مقام معظم رهبري گفتند؛ يعني «مقاومت حداکثري» در برابر «فشار حداکثري».
رئيسجمهور طي چند ماه گذشته با به ميان آوردن بحث رفراندوم بر سر تعامل يا تقابل به صورت غيرمستقيم خواهان مذاکره با آمريکا شده. به نظر شما نفس مذاکره با آمريکا در شرايط فعلي ميتواند مفيد باشد؟
من فکر نميکنم آقاي روحاني خواستار مذاکره باشد. امروز در اين شرايط مذاکره با دولت ترامپ به صلاح نيست. البته بايد تأکيد کرد مذاکره بحث ناموسي يا احساسي نيست که با آن به صورت تابو برخورد شود، سخن ما از منظر ترجيح يک تاکتيک سياسي بر تاکتيکي ديگر است.
بسياري از کارشناسان مسائل سياسي بر اين عقيده هستند که الان زمان خوبي براي مذاکره نيست و نه تنها از فشارها عليه ايران نميکاهد بلکه موجب افزايش اين فشارها نيز ميشود. منطق ترامپ اين است که با فشار حداکثري ميشود ايران را وادار به تسليم کرد و اگر ما زيربار اين موضوع برويم اين منطق در جهان جاي خود را پيدا خواهد کرد. امروز با اينکه اروپا نميتواند منافع ايران را تأمين کند اما دست کم منطق آمريکاييها را نپذيرفته و در زمين ايالات متحده بازي نميکند. بايد صبر کنيم تا شرايط به نفع ما تغيير کند. مقاومت مردم ايران اگر ادامه يابد و تنها درصدي آهنگ رشد اقتصادي کشور بهبود يابد، به صورت اتوماتيک ايران در موضعي برتر پاي ميز مذاکره حاضر خواهد شد.
من يا بسياري ديگر از کارشناسان با اصل مذاکره مشکلي نداريم. تابوي مذاکره شکسته شده و امروز اگر از به صلاح نبودن مذاکره ميگوييم، ديروز از لزوم مذاکره ميگفتيم. يعني موضوع تحليل سياسي بر مبناي شرايط است و به تابو بودن مذاکره بازنميگردد. البته بايد حواسمان باشد همانطور که در بحث کاهش تعهدات گفته شد، مذاکره نکردن يک روش است و نبايد به يک ارزش مذهبي تبديل شود. نبايد مذاکره به معني تسليم، ذلت و زبوني در نظر گرفته شود.
نقش ديپلماسي عمومي در کاهش فشارها بر روي ايران را تا چه اندازه موثر ميدانيد؟ آيا اين نوع ديپلماسي ميتواند تأثيري جدي در تغيير شرايط موجود داشته باشد؟
در ابتداي خروج آمريکا از برجام ايران در ديپلماسي عمومي بسيار موفق بود و نمود اين ديپلماسي موفق را در حضور رئيسجمهور در هفتاد و سومين نشست مجمع عمومي سازمان ملل متحد شاهد بوديم. منتهي اين موضوع نيز مثل هر مسأله ديگري با نوسان روبهرو است. امروز نيز ايران از وضعيت خوبي برخوردار است اما هزينههاي سنگيني که از سوي آمريکا، اسرائيل و عربستان براي تخريب وجهه ايران انجام شده تا حدي تأثيرگذار بوده.
ما بايد در برابر اين امواج، موج خودمان را ايجاد کنيم. بخش مهمي از اين موضوع به اصلاح ديدگاههاي مردم در داخل کشور باز ميگردد. عوامل خارجي دريافتهاند که مردم ايران در خصوص استقلال کشور موضع مستقلي دارند. بخش ديگر نيز به رساندن صداي ايران از طريق رسانههاي بينالمللي بازميگردد. آقاي ظريف در اين خصوص عملکرد بسيار خوبي داشتهاند و بايد از ايشان در اين زمينه پشتيباني صورت گيرد. راهي که تا مقداري مغفول مانده، ارتباط با انجمنهاي فرهنگي، هنري، ورزشي و حتي ديپلماتهاي کشورهاي مختلف است؛ البته کشورهاي مهم.
بايد لابيهاي خودمان را داشته باشيم و مجلس نيز در قالب هيأتهاي دوستي پارلماني ميتواند همکاري اثربخشي داشته باشد. گفتوگو با اعضاي مجلس نمايندگان يا مجلس سناي آمريکا نيز بسيار اهميت دارد. به خاطر دارم همين آقاي بايدن، معاون باراک اوباما که از کانديداهاي اصلي جريان دموکرات در انتخابات رياست جمهوري آمريکا است، در زماني که سناتور بود طي نامهاي پيشنهاد کرد که به همراه چند سناتور ديگر به ايران سفر کنند و بازديدي از ايران داشته باشند. در آن زمان دولت اصلاحات و مجلس ششم استقرار داشت و انجام اين سفر در قالب پارلماني ميتوانست دستاوردهاي فوقالعادهاي براي کشور داشته باشد و يخ روابط دو کشور را ذوب کند، اما متأسفانه در آن زمان تنگ نظري اصولگرايان سبب شد اين سفر انجام نشود. تصور کنيد اگر آن روز توانسته بوديم حمايت چند سناتور را براي برنامههاي صلح آميزمان جلب کنيم تا چه اندازه از فشارها عليه کشورمان کاسته ميشد.
الان برخي از آنها کانديداي رياست جمهوري بودند و دستکم ميتوانستند صداي مردم ايران را به گوش افکار عمومي در آمريکا برسانند. براي نمونه آقاي برني سندرز، نسبت به ديگر کانديداها همواره مواضع بهتري نسبت به ايران دارد، ما چرا نميتوانيم با اينها ارتباط موثر برقرار کنيم؟ چرا از اينها براي سفر به ايران دعوت نميشود؟ اميدوارم از تنگ نظريها کاسته شود و بتوانيم از تمام ظرفيتهاي موجود براي پيشبرد اهدافمان استفاده کنيم.
محمدحسین لطفالهی
- 11
- 3