جریان اصلاحطلبی با گذشت بیش از دو دهه از زمان شکلگیری آن هرگز کسی فکر این را هم نمیکرد که روزی بر سر دست چندمترین آرمانهایش با ملت معامله کند. آرمانهایی که توسل به آنها امروز نه از روی فلاکت و استیصال که میباید به عنوان نتیجه و دستاورد تحقق آرمان اصلی این جریان انجام میگرفت. اصلاحات با شعار اصلی آزادی در تمامی حوزهها به صورت یک جریان سیاسی رسمی در قالب دولت اصلاحات طی سالهای ۷۶ تا ۸۴ در کشور شکل گرفت، اما آنچه که در عمل اتفاق افتاد مخالفت و ممانعتهای شدیدی بود که از گوشه و کنار بخشهای خاصی از حاکمیت انجام پذیرفت و به این دولت تحمیل و در نهایت باعث شد دولت اصلاحات در پایان مسیر ۸ ساله خود نتواند برنامه آزادیهای مدنی جامعه را که عامل اصلی توسعه پایدار کشور و بالا بردن سطح رضایتمندی شهروندان میشد به طور کامل عملی کند.
اما این پایان راه نبود و اصلاحات در ادامه مسیر خود بازهم مورد هجمه همان جریانهای خاص و نامهربان با اراده و خواست جامعه قرار گرفت و تا امروز با چنان گوشهنشینی در بخش نخبگان حاکمیتی خود مواجه شده است که هم از شخصیتهای اصلی خود در بدنه حاکمیت بی بهره مانده و هم در بحث تحقق شعار اصلی گفتمانی خود به شدت دچار انفعال شده است. تا جایی که از آرمانی چنین انسانی، اخلاقی و دینی به نام آزادی، به شعارهایی چون مبارزه با فساد و شفافیت روی آورده است که خودشان نتیجه تحقق آزادی اجتماعی هستند، شعارهایی که اتفاقا امروز جریان مقابل اصلاحات نیز به سادگی میتواند به این شعارها تکیه کند که اتفاقا امروز چنین هم شده و داعیهدار تحقق آنها باشد، که البته به یقین ادعایشان ادعای صادقی نیست، زیرا این جریان تحت هیچ شرایطی به مفهوم آزادی شهروندان اعتقاد ندارد.
در این بین دوباره باید تاکید کرد که بخش عمده این تضعیف در بدنه جریان اصلاحات به کنار گذاشته شدن شخصیتهای ارزشمند این جریان از یک سو و حضور شخصیتهای غریب و غیر اصلاحطلب که هرگز به آرمان اصلی اصلاحات اعتقاد نداشته و بلکه گاهی مانعی برای تحقق آزادی نیز بودهاند باز میگردد.
سیدعباس احمدی
- 19
- 1