«پس از اینکه چریکهای فدایی خلق به سفارت آمریکا در ایران حمله کردند چپ اسلامی نیز چند روز بعد این حرکت را تکرار کرد و واقعه سیزده آبان رخ داد. واقعهای که نقطه آغاز رادیکالیسم در ایران بود. پس از آن ما درگیر جریان رادیکال سیاسی برای تصاحب قدرت بودیم. اتفاقی که جامعه را افسرده کرد و این افسردگی امروز خود را به شکل عدم تمایل به مشارکت سیاسی نشان میدهد». این جملات سخنان مهندسسعیدفائقی معاون سابق تربیت بدنی در گفتوگو با «آرمان ملی» است.
مهندس فائقی معتقد است: «شعار توسعه سیاسی که اصلاحطلبان مطرح میکردند به مرور زمان دچار جزماندیشی شد. دلیل آن نیز این بود که این شعار به شکلی مطرح میشد که رقیب سیاسی نباید حضور داشته باشد. گفتمان اصلاحطلبی همواره بهدنبال رقیب قوی است نه رقیب ضعیف. جریان اصلاحطلبی نباید دنبال حذف رقیب باشد و باید همواره به رقیب سیاسی خود بها داده و از حضور رقیب در صحنه رقابت سیاسی استقبال کند. این در حالی است که جریان اصلاحات پس از مدتی به سمت حذف رقیب از صحنه سیاسی حرکت کرد». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
آیا نخبگان جامعه نسبت به تاثیرگذاری بر مناسبات اجتماعی و سیاسی مأیوس شدهاند که تمایلی برای حضور در مجلس ندارند؟
نخبگان مأیوس نمیشوند و همواره بهدنبال تاثیرگذاری در تصمیمگیریهای جامعه هستند. با این وجود برخی از چهرههای شناخته شده از قبل میدانند که توسط نهادهای نظارتی ردصلاحیت خواهند شد. به همین دلیل جریانهای سیاسی به سمت کسانی متمایل میشوند که زیاد شناخته شده نیستند. این در حالی است که کسی نمیداند این افراد کمتر شناخته شده در نهایت چه عملکرد و سرنوشتی خواهند داشت. گاهی این افراد کارنامه خوبی از خود بروز میدهند و در مقابل در برخی مواقع خروجی آنها قابل قبول نیست. نمونه بارز این مساله لیست سی نفره اصلاحطلبان در مجلس و شورای شهر تهران بود که در عمل با توفیق چندانی همراه نبود. واقعیت این است که فضای فرصتطلبی بر جریانهای سیاسی کشور غالب شده است. اغلب افرادی که در این لیست قرار داشتند بیش از آنکه به اصلاحطلبی نزدیک باشند به فرصتطلبی نزدیک بودند.
در فضایی که جریانهای سیاسی دچار فرصتطلبی هستند امکان ظهور مجدد رادیکالیسم فراهم نمیشود؟
بنده معتقدم ظهور رادیکالیسم در کوتاهمدت در کشور امکانپذیر نیست. دلیل آن نیز این است که نسل اول انقلابی به اندازه کافی رادیکال بوده است. در نتیجه همه مفاهیم رادیکالیسم را در خود دارد. به همین دلیل باید منتظر ماند که نسل اول انقلابی در نهایت چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد. در چنین شرایطی میتوان نسبت به وقوع تغییرات اساسی در جامعه خوشبین بود. با این وجود این تغییرات شکل رادیکال نخواهد داشت. امروز ناسیونالیسم در بین کشورهای جهان رشد کرده است. این اتفاق در جامعه نیز بروز و ظهور داشته است. بهعنوان مثال در روزهای خاص ملی مانند روز بزرگداشت «کوروش» تحرکاتی در جامعه رخ میدهد. ناسیونالیسم نیز با رادیکالیسم همخوانی ندارد.
رادیکالیسم ایدئولوژیک در دهه چهل و در تفکرات چپها و مجاهدینخلق تبلور پیدا میکرد. بااین وجود هنگامی که ملیگرایی پارادایم غالب جامعه و جریانهای سیاسی میشود شرایط متفاوت است. مااین اتفاق را در بین سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ در جامعه ایران تجربه کردهایم. دراین مقطع زمانی با وجود اینکه ملیگرایی بهعنوان پارادایم غالب جامعه شناخته میشود اما شاهد رادیکالیسم نیستیم. برخی یکی از دلایل شکست دکتر مصدق را جلوگیری از بروز رادیکالیسم در جامعه میدانند که اجازه چنین کاری را نداد. در شرایط کنونی نیز اگر جامعه ایران شکل ناسیونالیستی به خود بگیرد بیشتر به سمت دموکراسی حرکت خواهد کرد تا رادیکالیسم.
آیا اعتراضهای خیابانی اخیر و دیماه۹۶ در راستای رادیکالیزه کردن جامعه ایران نبوده است؟
چنین اعتراضهایی بهدلیل حرکتهای غلط جامعه است. هنگامی که مردم دروغ ببینند یا احساس کنند سرآنها کلاه رفته است عصبی میشوند. عصبیت نیز به معنای عدم تعادل است. بنده معتقدم اعتراضات اخیر نوعی عصبیت بود. آقایروحانی در ابتدای اینکه به ریاست جمهوری رسیدند شعار حقوق شهروندی دادند در حالی که یکی از بدیهیترین حقوق شهروندی شفافیت با مردم است. اگر دولت زمانی که مردم در خواب هستند چنین تصمیم مهمی بگیرد و صبح فردا مردم از آن مطلع شوند، واکنشهای اعتراضی طبیعی خواهد بود. اعتراضات اخیر بهدلیل ناکارآمدی دولت و ناکارآمدی در تصمیمگیری بود.
آیا این اعتراضات بهدلیل انباشته شدن مشکلات مردم و عدم تحقق مطالبات آنها نبود؟
بله؛ انباشت مطالبات نیز در این قضیه نقش داشت. قطعا هنگامی که مردم یک جامعه اعتراض خود را در خیابانها اعلام میکنند دلایل مختلفی برای این کار وجود دارد و نمیتواند اعتراضات را بهصورت تک بعدی در نظر گرفت. عصبی شدن جامعه در ماجرای افزایش نرخ ارز نیز وجود داشت. دلیل اصلی عصبی شدن جامعه نیز ناکارآمدی مدیران جامعه است. از سوی دیگر فسادهای اقتصادی نیز مزید برعلت شده و مردم را نسبت به گذشته عصبیتر کرده است. نکته دیگر اینکه اگر قرار بود قیمت بنزین افزایش پیدا کند، باید تدریجی انجام میشد. در گذشته و مثلا در دولت اصلاحات نیز قیمت بنزین بهصورت تدریجی و با اطلاع مردم افزایش یافت و به همین دلیل مردم واکنش منفی نسبت به آن نشان ندادند. هنگامی که یکشبه و بدون اطلاع مردم تصمیم گرفته شد که نرخ بنزین افزایش پیدا کند، چنین واکنشی طبیعی خواهد بود.
آیا عصبی شدن جامعه مقطعی است یا جامعه در مسیری قرار گرفته که با عصبیت پنهان مواجه است و در مقاطعی که فرصت بروز پیدا میکند این عصبیت خود را نشان میدهد؟
ناکارآمدی مدیران در جامعه سبب افسردگی مردم شده است. عصبانیت نیز نشانهای از افسردگی اجتماعی است. یکی از علائم جامعه افسرده بیتفاوتی اجتماعی است. در چنین جامعهای نیز سرمایه اجتماعی و اخلاقی جامعه کاهش پیدا میکند. در دوران جنگ تحمیلی جامعه شرایط سخت زندگی را بهدلیل جنگ پذیرفته شد. با این وجود پس از جنگ که ما بهدنبال سازندگی خرابیهای حاصل از جنگ رفتیم مشکلات آغاز شد. دلیل اصلی آن نیز این بود که در دوران سازندگی جامعه درگیر سازندگی نبود. دلیل اصلی رکود و تورمی که امروز کشور با آن مواجه است این است که سرمایهگذاری که ما در گذشته انجام دادهایم سرمایهگذاری دقیق و متناسب با نیازهای جامعه نبوده است. اغلب سرمایهگذاریهای ما براساس تفکراتی مبنی بر توسعه کشور بوده است. بهعنوان مثال در یک مقطع زمانی تا میتوانستیم سد و کارخانه فولاد ساختیم، در حالی که مناسبات بینالمللی ما به شکلی نبود که بتوانیم تولیدات خود را صادر کنیم.
شما از ابتدای انقلاب در صحنه بودید. آیا گمان میکردید روزی جامعه به نقطهای برسد که امروز رسیده است؟
خیر؛ ما چنین گمانی نمیکردیم. جامعهای که ما در ابتدای انقلاب برای خود ترسیم کرده بودیم با پارامترهای موفقتری در نظر گرفته شده بود. در شرایط کنونی ما در حال اجرای برنامه ششم توسعه هستیم. این در حالی است که رژیم پهلوی نیز در برنامه ششم توسعهای که برای خود ترسیم کرده بود سرنگون شد و انقلاب رخ داد. برنامه ششم توسعه مورد نظر رژیم پهلوی در اسفند سال ۱۳۵۵نوشته و در سال ۵۶ آغاز شد. نکته جالب در این برنامه که برنامه هفتم نیز در آن در نظر گرفته شده بود، این بود که ایران در سال۱۳۸۱ در حدود دومیلیون خودرو تولید خواهد کرد. این در حالی است که در شرایط کنونی ما در سال۹۸ قرار داریم و یکی از مشکلات اساسی کشور تولید خودرو است. میزان تولید خودرو ما نیز نه تنها دومیلیون خودرو نیست، بلکه در حدود۷۰۰هزار خودرو است. تردیدی نیست که یکی از عوارض ناکارآمدی مدیران، فساد است و از طرفی در جامعه افسرده، میزان مشارکت مردم کاهش پیدا میکند که در نتیجه کاهش مشارکت مردم فساد بیشتر میشود. به بیان دیگر در جامعهای که بیمار است، مشکلات مدام بیشتر میشوند.
آیا اتهام زدیم؟
بنده معتقدم اتهام زدیم و به همین دلیل امروز باید نسبت به این اتهامات پاسخ بدهیم. روزهایی را بنده به خاطر دارم که ما فکر میکردیم همه مسئولان رژیم گذشته تنها و تنها بهدنبال فساد بودهاند و هیچکار دیگری انجام نمیدادهاند. پس از مدتی که خودمان وارد چرخه مدیریتی شدیم متوجه شدیم همه وقت خود را باید صرف حل مشکلات کرد و فرصتی باقی نمیماند که یک مدیر به کارهای دیگر برسد. با این وجود معتقدم باید براساس حقایق سخن گفت.
به هر حال براساس همین اتهامات افراد زیادی که در رژیم پهلوی مسئولیت داشتند اعدام شدند. آیا این اعدامها به درستی صورت گرفت؟
در آن مقطع زمانی ما فکر میکردیم به همان شکل که پیامبر اسلام خانه ابوسفیان را خانه امن قرار دادند همه کسانی که در رژیم گذشته مسئولیت داشتند عفو خواهند شد. ما چنین تفکری داشتیم. اگر قرار بود جامعه براساس تعالیم اسلامی جلو برود نباید این عصبیتها شکل میگرفت. مهندسبازرگان معتقد بود باید با سیاست گامبهگام جلو رفت. سیاست گامبهگام نیز به معنای حرکت تدریجی و تکاملی جامعه است. چریکهای فدایی خلق در دولت مهندس بازرگان به سفارت آمریکا حمله کردند. این غائله با پادرمیانی دکتر یزدی به پایان رسید.
با این وجود چپ اسلامی این حرکت را یاد گرفت و بعدها در سیزده آبان همین حرکت را به شکل دیگری تکرار کرد. این نقطهای است که رادیکال شدن جامعه ایران آغاز میشود. همین رادیکالیسم نیز دلیل اصلی استعفای مهندس بازرگان بود. این تفکر رادیکال تا به امروز ادامه داشته است. محور این رادیکالیسم نیز مبارزه با آمریکا بود. این در حالی بود که جریانهای رقیب جریانی که مدعی مبارزه با آمریکا بود و شعار مرگ برآمریکا میداد نیز به مرور زمان رادیکال شد.
در نتیجه جامعه درگیر رقابت جریانهای رادیکال با یکدیگر شد. در طول این چهار دهه نیز هر جریانی که به قدرت میرسید با مخالفت جریان مقابل مواجه میشد و این روند تا به امروز وجود داشته است. بهعنوان مثال آقای حاجی در جایی نقل میکردند که در زمانی که رئیس دولت اصلاحات برای سخنرانی به سازمان ملل متحد رفته بود نزدیکان کلینتون رئیسجمهور وقت آمریکا بهدنبال این بودند که کلینتون و رئیس دولت اصلاحات بهصورت اتفاقی در راهرو با هم مواجه شوند و با هم گفتوگو کنند. به همین دلیل هنگامی که ما مشاهده کردیم کلینتون وارد راهرو شده است رئیس دولت اصلاحات را به سمت سرویس بهداشتی هدایت کردیم تا با کلینتون مواجه نشود. این اتفاق برای آقای احمدینژاد و روحانی نیز گویا رخ داده است. با این وجود زمان در این ماجرا دارای اهمیت است و اگر این اتفاق در دوران اصلاحات رخ میداد ممکن بود بسیاری از معادلات سیاسی و بینالمللی شکل دیگری به خود بگیرد. برخی عنوان میکنند اگر مهندس بازرگان استعفا نمیداد جریان رادیکال بر کشور حکمفرما نمیشد. این در حالی است که شرایط کشور به شکلی بود که چارهای جز استعفا برای مهندس بازرگان باقی نمانده بود. تفکر بازرگان اگر امروز هم در کشور وجود میداشت اجازه فعالیت پیدا نمیکرد. امروز تفکر بازرگان اصلا برای ورود به مجلس و ریاست جمهوری تایید نمیشود. این اتفاقی بود که تا به امروز نیز ادامه داشته است. در تمام این سالها نهضت آزادی اجازه فعالیت سیاسی نداشته است.
در دولت اصلاحات امکان غالب شدن تفکر متعدل و اصلاحطلب و کنار رفتن گفتمان رادیکال در کشور وجود نداشت؟
دولت اول اصلاحات را کسانی تشکیل میدادند که در واقعه تسخیر سفارت آمریکا نقش داشتند. به همین دلیل نیز به رویکرد رئیس دولت اصلاحات اعتقاد نداشتند و پس از مدتی تئوری «عبور» را مطرح کردند. در نتیجه اصلاحطلبی نیز گرفتار فرصتطلبی و رادیکالیسم شد. اریک فروم کتابی بهعنوان جزماندیشی مسیحی دارد و در این کتاب عنوان میکند همه کسانی که بهدنبال تفکری جدید بودند و بهصورت متفاوت میاندیشیدند در نهایت به نوعی جزماندیشی دچار شدهاند. در نتیجه جریان اصلاحات نیز دچار جزماندیشی شده است. شعارهایی که رئیس دولت اصلاحات در چهار سال نخست خود مطرح کردن توسط اعضای کابینه دنبال نشد.
در کابینه دوم وضعیت بهتر شد و برخی از این شعارها شکل اجرایی به خود گرفت. شعار توسعه سیاسی که اصلاحطلبان مطرح میکردند به مرور زمان دچار جزماندیشی شد. دلیل آن نیز این بود که این شعار به شکلی مطرح میشد که رقیب سیاسی نباید حضور داشته باشد. این در حالی است که اگر واقعا شعار براساس اصلاحطلبی مطرح میشد باید عنوان میشد رقیب نیز باید حضور داشته باشد و توسعه سیاسی بهصورت همهجانبه در کشور رخ بدهد. گفتمان اصلاحطلبی همواره بهدنبال رقیب قوی است نه رقیب ضعیف. جریان اصلاحطلبی بهدنبال حذف رقیب نیست و بلکه همواره به رقیب سیاسی خود بها میدهد و از حضور آن در صحنه رقابت سیاسی استقبال میکند. این در حالی است که جریان اصلاحات پس از مدتی به سمت حذف رقیب از صحنه سیاسی حرکت کرد.
آیا گفتمان اعتدال نیز به جزماندیشی منتهی شد؟
بله؛ گفتمان اعتدال نیز به جزماندیشی منجر شد. حتی تفکر اعتدالی مهندسبازرگان نیز دچار جزماندیشی شد. با این وجود شجاعت بازرگان در این بود که خود را نقد کرد و شصت سال عمر سیاسی خود را در پایان عمر زیر سوال برد. این در حالی است که دوستان کمتر خود را نقد کردند. بنده گفتمان اعتدال آقای روحانی را فاقد اصالت لازم میدانم و معتقدم مهندس بازرگان و آیتا... هاشمی قبل از ایشان منادی گفتمان اعتدال بودهاند. گفتمان اعتدال آقای روحانی حرف جدیدی ندارد و قبل از آن همه حرفها گفته شده است.
بنده اگر بخواهم بین گفتمان اعتدال بازرگان، هاشمی و روحانی یکی را اصیلتر بدانم، معتقدم گفتمان اعتدال مهندس بازرگان از همه اصیلتر بود. بازرگان به معنای واقعی به اعتدال ایمان داشت و حاضر نبود برای ماندن در قدرت به هر کاری متوسل شود. در نهایت نیز به همین دلیل از قدرت کنارهگیری کرد و حاضر نشد به هر قیمت در قدرت باقی بماند.
- 9
- 1