
بعد از انتخابات اخیر شورای شهر باری دیگر در برخی رسانه ها واژه تکنوکراسی پررنگ شد. درواقع در تعابیر اصلی تکنوکراسی مولفههایی وجود دارد که دلیل اصلی به وجود آمدن جریانی تحت عنوان جریان چهارم هستند که از علل اصلی ظهور این جریان میتوان به تخصص گرایی آنها اشاره کرد. افراد حاضر دراین جریان شامل چهره های شناخته شده در عرصه سیاست نمیشود بلکه متشکل از افرادی است که در حوزههای مشخصی مثل مدیریت شهری و اقتصاد تخصص دارند.
حال آنکه خمیر مایه لازم برای هرگونه مدیریت کلان در ایران شاخص بودن در عرصه سیاست و یا سابقه حضور در یکی از جریانهای اصلی حاضر است. البته تکنوکراسی جریانی نو نیست که از آن با واژههایی مثل نواندیشی و یا تازه پا حمایت شود. تکنوکراتها همواره در صحنههای سیاسی حضور داشته اند و عدم به رسمیت شناختن آنها تحت عنوان جریان چهارم نمیتواند توجیح مناسبی برای نادیده گرفتن آنها باشد.ضمن اینکه دولت حاضر دولتی تکنوکرات است اما با شاخص سیاسی و این مسئله دقیقا یا اهداف جریان تکنو کراسی غیر سیاسی مغایر است.
افرادی که به دنبال تثبیت این جریان به عنوان جریانی رسمی هستند هدف مدیریت و تخصص گرایی منهای شاخص سیاسی را دنبال میکنند.
در خصوص جزئیات این موضوع «ابتکار» با صادق زیباکلام استاد دانشگاه و تحلیل گر مسائل سیاسی به گفت و گو پرداخت. صادق زیبا کلام ضمن اشاره به دغدغه اصلی تکنوکرات ها که شامل مسائل اقتصادی و توسعه میشود تصریح کرد: «مشکل اصلی در خصوص حیات تکنوکراتها تولد جریانی نو و جدید نیست بلکه ضعف بنیان و ساختار قانون در کشور است که مانع سرمایه گذاری اصولی در کشور میشود و تضمینی هم برای آن وجود ندارد. از طرفی دخالت بیش از اندازه حکومت در مسائل اقتصادی هم میتواند از علل اصلی این مشکل باشد. »
جریان تکنوکراسی همانطور که اشاره شد همواره در ایران وجود داشته و در انتخابات اخیر شورای شهر هم باری دیگر ابراز وجود کرد. اما عامل اصلی کم رنگ جلوه کردن آن قابل بحث و بررسی است. میتوان گفت یکی از دلایل آن «ضعف چارچوبهای قانونی» برای فعالیت این نوع از جریانها و تفکرات است. از دیگر دلایل آن هم عدم وجود انسجام کافی میان افراد فعال در این جریان است.
در این باره محمد صادق جوادی حصار از اعضای حزب اعتماد ملی و تحلیلگر مسائل سیاسی به «ابتکار» گفت: «تکنوکراتها ذیل هر نوع تعامل و شیوه تعاملی ناچار و لاجرم به پیوستن به یک شیوه فکری و اندیشگی واحد هستند که در واقع خمیر مایه انسجام و وحدت آنهاست. صرفا تخصص معیار نیست و برای تشکیل یک جریانی که به رسمیت شناخته شود به عوامل دیگری هم نیاز است. برای مثال فردی که در حرفه مکانیک ماهر است نمیتواند با همکاران خود ذیل عنوان صنف مکانیکهای تهران جریان فکری یا صنفی ایجاد کند. در واقع برای ایجاد مسیری جدید علاوه بر تحصص گرایی و نخبه گرایی در یک حرفه هرچند مدیریتی لزوم همبستگی و تفکری واحد ضروری است. »
وی افزود: «فعالیت در حوزه قدرت و سیاست اصول خاص خود را دارد و لازمه آن پیگیری مشی و خط فکری مناسب با آن گرایش است که به نظر میرسد افرادی که در حال حاضر به عنوان جریان تکنوکرات فعالیت میکنند فاقد آن هستند، چرا که فردی که در یک حرفه حاذق است تا زمانی که به طور فردی فعالیت میکند، فقط میتواند مجری طرح افرادی باشد که در آن حرفه در سطوح وسیع تر و با افراد بیشتری فعالیت میکنند.
درواقع اگر قرار است جریانی طبق گفتههای موجود به عنوان جریان چهارم شکل بگیرد لازم است در وحله اول انسجام بین افراد را در نظر بگیرد و در قدم بعدی برای یک به یک اهداف آن جریان برنامه ریزی شود و آن برنامه مبنا فعالیت تمام افراد قرار گیرد. در همین خصوص جوادی حصار با اشاره به عدم وجود این مقادیر در میان فعالان تکنو کرات تاکید کرد: «تا زمانی که این اشکالات برطرف نشود نمیتوان آینده ای برای این افراد در نظر گرفته شود و به نظر هم نمیآید این اتفاق به وقوع بپیوندد.»
فارغ از اینکه به رسمیت شناخته نشدن تکنوکراتها تا به حال به چه عواملی وابسته بوده ، مسئله دیگری تحت عنوان پیش بینی حیات سیاسی آنها حتی به صورت کمرنگ وجود دارد. عرض اندام برای آنها تا چه اندازه ممکن است و یا اگر احتمال ایجاد بستر مناسب برای فعالیت جدی تر این افراد وجود دارد به چه عواملی وابسته است، باتوجه به تجربیات اخیر خصوصا در برهه انتخابات میتوان گفت حیات و فعالیت رسمی این جریان دو وجه دارد که وجه اول آن طبق نظر صادق زیباکلام مشکل نشات گرفته از ضعف قانونی است و وجه دوم طبق اظهارات محمد صادق جوادی حصار عدم انسجام کافی بین افراد با تفکرتکنوکراسی است.
صادق زیبا کلام نیز در خصوص ادامه حیات این جریان و احتمال به رسمیت شناخته شدن آنها در آینده سیاسی کشور گفت: «بهطور قطع این اتقاق دیر یا زود به وقوع میپیوندد. هرچند ایجاد بسترهای مناسب برای آن زمان میبرد اما با گذشت زمان و پیشرفت ایدئو لوژی های به کار گرفته شده در سیستم های مدیریتی کشور به نتیجه ای جز تخصص گرایی نمیتوان رسید. برای مثال حزب کارگزاران سازندگی جریانی بسیارنزدیک به این نوع تفکر است اما وجود مشکلهایی که از ضعف قانونی نشات میگیرد، راه را برای پیشرفت این احزاب سد کرده است.
حال آنکه بازهم احزاب و جریانهای دیگری متولد شوند و به دنبال تثبیت مسیر و رویکرد های خود باشند تا زمانی که حاکمیت کشور بر قانون نباشد بی فایده است. وی ضمن تاکید بر بروز نشانههایی در کشور مبنی بر عدم تخصص افراد تصریح کرد: «قطعا موج انتقادهای شکل گرفته و پیام همه این انتقادها هم ضعف قانونی و دولتی بودن اقتصاد در ایران است. مطرح شدن این مشکلات در ابتدای کار مفید است ضمن اینکه کماکان سوالهایی مبنی بر علل پیشرفت و جهش اقتصادی کشورهایی مثل مالزی، هند و یا ترکیه مطرح میشود که استمرار آنها میتواند به تدریج سیستم اقتصادی کشور را اصلاح کند. مجموع این اتفاقات در کنار هم نشان دهنده علائم خوبی است که در سطح وسیع تغییرات چشمگیری را ایجاد میکند.»
در کنار مسئله تکنوکراتها به عنوان جریان چهارم هنوز هم به طور قطع نمیتوان حتی راجع به وجود جریان سوم سخن گفت به طوری که اعتدال گرایان هم نتوانسته اند گفتمانی منسجم ارائه دهند که به عنوان جریان سوم به رسمیت شناخته شوند.یعنی در کنار بحث ها و تفاوت نظرهایی که راجع به جریان تکنو کراسی مطرح میشود در مسائلی در سطوح بالاتر هم مشکلاتی ناشی از عدم انسجام و یا ارائه گفتمان واحد وجود دارند.
صادق زیبا کلام در خصوص این موضوع ضمن تاکید بر مشکلات اساسی تر درسطوح بسیاربالاترگفت: «همه حزبها و جریانهای موجود میتوانند وسیله ای باشند برای ورود این جریان به تعاملات سیاسی که در جهت رسیدن آنها به اهداف خود میتواند تاثیر بسزایی بگذارد. وی افزود: «درحال حاضر جریان اعتدال گرایان بسیار نزدیک به جریانهایی است که میتوانند کمک به سزایی به رسمیت شناختن آنها کند.»
با این وجود برخی تاکید دارند که جریان اعتدال گرایی نیز شامل اشکالهایی است که در بسیاری موارد به رسمیت شناختن آنها را نیز دچار اختلال میکند چراکه هر حزب، گروه و یا جریانی برای آنکه حامیان خود در بین مردم و نظام حکومتی کشور پیدا کند لازمه مفادی است که حیات آنها را امکان پذیر کند و همه این عوامل در کنار هم است که راه را برای پیشرفت و پیشبرد اهداف آنها هموار میکند. همان طور که محمد صادق جوادی حصار هم در این باره ضمن اشاره به تفاوت عمیق رفتاری بین اصولگرایان و اصلاح طلبان در کنار اعتدالیون تاکید کرد: «میتوان فقط در قالب شعار و کلام به تفاهم بین این گروهها و اعتدالیون اشاره کرد اما وقتی بحث به عرصه عمل میرسد این مسئله امکان پذیر نیست چراکه در آن زمان اعتدالیون هم به دو دسته تقسیم میشوند.
دسته اول اعتدالیون مرامی و دسته دوم اعتدالیون روشی است که در مورد اعتدالی روشی میتوان گفت آن هم ذیل اعتدالیون مرامی معنا پیدا میکند و در واقع آن هم همان اصلاح طلبی است.» وی تصریح کرد:« اصلاح طلبی به معنای اعتدال است بدین معنی که گفتمان اصلاح طلبی سعی میکند وضعیت موجود را به سمت وضعیت مطلوب سوق دهد و در طی این مسیر هم از وضعیتی که در آن بوده فاصله گرفته و هم در طی پیمودن مسیر مطلوب است که به آن نقطه اعتدال گفته میشود.»
در انتها میتوان نتیجه گرفت قریب به اتفاق جریانها و احزاب موجود در سیستم سیاسی کشور یا از عدم انسجام کافی در گفتمان و اهداف خود برخوردارند و یا ضعف قانونی کشور مانع از پیشبرد اهداف آنها شده است. و برای رفع همه این نواقص مشخص کردن اهداف و برنامه ها برای آنها باید در راس فعالیت قرار گیرد، میتوان گفت گذشت زمان باعث پررنگ تر شدن مشکلات قانونی و در نتیجه چاره اندیشی برای آنها خواهد شد. برای پیشبرد اهداف هر حزب و یا جریانی و در حالت کلی تر اهداف هر کشور باید علل جهش کشورهایی که نسبتا در طی مسیر اهداف خود موفق بوده اند بررسی کرد و برای حرکت هرچه سریع تر در مسیر توسعه نمیتوان از هیچ عیبی چه در چارچوب قانونی و چه در خصوص افراد حاضر در عرصه قدرت چشم پوشی کرد.
- 14
- 1