
منورالفكر بحثبرانگيز
در هر بازخواني از نهضت يا انقلاب يا جنبش مشروطهخواهي در ايران لاجرم فصل مهم و قابل توجهي بايد به نقش روشنفكران يا منورالفكران ايراني اختصاص داد. انديشهورزاني در بيشتر مواقع كنشگر كه نقش موثر و صدالبته قابل بحثي در به وقوع پيوستن اين نقطه عطف تاريخ معاصر ايران ايفا كردند و از اين حيث نيز گفتار و كردارشان از جهات گوناگوني مورد ارزيابي و نقد و بررسي قرار گرفته است.
در راس اين منورالفكران به اسامياي چون ميرزا آقاخان كرماني، عبدالرحيم طالبوف، يوسف مستشارالدوله و فتحعلي آخوندزاده برميخوريم. بيترديد اگر نگوييم مهمترين، دستكم بايد پذيرفت يكي از مهمترين اين اسامي ميرزا ملكم خان (١٣٨٧- ١٢١٢ خورشيدي) است كه هم در مقام يك كنشگر سياسي و هم در جايگاه يك روشنفكر يا منورالفكر يا انتلكتوئل نقشي بحثبرانگيز و كليدي در جنبش مشروطه ايفا كرده است و به همين دليل نيز درباره وجوه گوناگون فكر و عملش ديدگاههاي متفاوتي از سوي موافقان و مخالفان و پژوهشگراني كه كوشيدهاند بيطرف باشند، ارايه شده است.
يكي از جديدترين آثاري كه در زمينه نقد و بررسي عملكرد ميرزا ملكم خان نوشته شده، كتابي است با همين عنوان نوشته حسن قاضيمرادي، پژوهشگر تاريخ و انديشه معاصر در ايران كه علاقهمندان به اين حوزهها با آثار ديگر او چون «استبداد در ايران»، «تاملي بر عقبماندگي ما»، «در پيرامون خودمداري ايرانيان» و «در ستايش شرم» آشنا هستند. قاضي مرادي در اين كتاب با بررسي انتقادي ٥٠ سال فعاليت سياسي ملكمخان، دستاوردها و تاثيرهاي انديشه و عمل او را به عنوان نظريهپرداز نوسازي سياسي بررسي ميكند و البته بر نقش روشنفكران ايران در دگرگونيهاي سياسي- اجتماعي در دورهاي كه به نهضت مشروطيت منجر شد، توجه ميكند.
كتاب پس از پيشگفتار و درآمدي شامل مقدمهاي بر نوسازي سياسي، نوسازي سياسي و مرحله آغازين نوسازي سياسي در ايران سالشماري از زندگي ملكم خان ارايه ميكند و سپس در فصل اول به طور مفصل به انديشه سياسي ملكم خان ميپردازد. در بخشهاي آغازين اين فصل نويسنده نخست به فعاليتهاي آغازين ملكم در چارچوب اصلاحات سياسي از بالا ميپردازد و سپس به فعاليتهاي او در همين راستا منتها از پايين اشاره دارد. در پايان نيز به بازگشت دوباره ملكمخان به اصلاحات سياسي از بالا اشاره دارد. اين فصل ضميمهاي نيز دارد كه به نوسازي فرهنگ سياسي در آراي ملكمخان اشاره دارد. فصل دوم كتاب اما به نقد و بررسي آراي برخي پژوهشگران درباره ملكم خان و در راس ايشان كتاب «مشروطه ايراني» اختصاص دارد. البته در اين فصل ديدگاههاي پژوهشگراني چون حامد الگار، جواد طباطبايي، موسي غنينژاد، فرزين وحدت، علي ميرسپاسي، داريوش آشوري و تقي آزادارمكي درباره ملكمخان نيز مطمحنظر قرار ميگيرد.
سيري در جهان رويا
دستكم ثلث زندگي انسان در خواب ميگذرد و آدميان در بخش مهمي از اين حالات اصطلاحا خواب ميبينند، رويا يا كابوس. تا پيش از دوران جديد اين خوابها يا روياها يا كابوسها از سوي بسياري به اعتبارهاي گوناگون مهم تلقي ميشد و تاثيرات فردي، اجتماعي و گاه سياسي مهمي در زندگي انسانها به جاي ميگذاشت. با فراگير شدن تجدد در انديشه و زندگي بشر غربي اما به تدريج همسو با قوت گرفتن انديشه خردباوري و اتكاي روز افزون بشر به سوژه خودمختار آگاه، اهميت رويا و خواب نيز به حاشيه رفت و كمتر كسي به آن توجه كرد. با قوت گرفتن انديشههاي رمانتيك اما بار ديگر وجوه به ظاهر غيرعقلاني زندگي بشر باز مورد توجه قرار گرفت و از اين حيث دستكم در ميان آثار رمانتيكها از اعتبار مخدوش شده خواب و رويا اعاده حيثيت شد.
گام اساسي را اما روانشناس سرشناس پايان سده نوزدهم و نيمه نخست قرن بيستم برداشت، زيگموند فرويد با نگارش كتاب اثرگذار تفسير خواب (تعبير رويا) بار ديگر اين وجه مغفول زندگي بشر را از حاشيه به متن آورد و بر اهميت آن لااقل از حيث بازشناسي پيچيدگيهاي نفس بشر و شناخت احساسات و عواطف و هيجانات و اميال انسانها تاكيد كرد.
فرويد رويا را تحقق آرزوها و اميال انسان ميخواند و از اين حيث بازگشايي و تفسير آن را راهي براي نور انداختن بر جنبههاي تاريك ضمير ناخودآگاه. در طول سده بيستم اما با پيشرفتهاي زيستشناسي و علوم پزشكي شايد بسياري از مدعيات فرويد از سوي پزشكان و روانپزشكان مورد ترديد باشد، اما اصحاب علوم انساني اينبار با فروتني بيشتري سراغ رويا ميروند و نگاه ژرفتري به روياهاي زنده و مهمتر از آن روايتهاي رويا در طول تاريخ فرهنگ بشري مياندازند. كتاب روياهاي شرقي- غربي نوشته خسرو ناقد، پژوهشگر و نويسنده ايراني يكي از اين ژرف نگريهاست.
او در اين كتاب كوشيده به دنياي جادويي و پر رمز و راز روياهاي برخي از بزرگترين انسانهاي تاريخ نقبي بزند و از منظر ايشان به روياها بنگرد. در اين كتاب از روياهاي گيل گمش تا خوابهاي آدورنو و روياهاي بنيامين و كابوسهاي لوييس بنيامين ميخوانيم. كتاب چنان كه ناقد در پيشگفتار آن بيان ميكند، «تنها قطرهاي از اقياس بيكران پديده روياست». نويسنده تلاش كرده با سرك كشيدن به گوشه و كنار ماثورات فرهنگي از متون مقدس گرفته تا آثار عرفاني، ادبي، فلسفي و هنري ردپاي رويا را بازشناسد و نقش و تاثير آن را در خلق برخي از مهمترين دستاوردهاي انسان بازنمايي كند.
با هايدگر در جهان هنر
مجموعه آثار مارتين هايدگر، فيلسوف بزرگ و در عين حال بحث برانگيز آلماني سده بيستم بيش از ١٠٠ جلد ميشود. او در اين آثار مفصل و در برخي موارد پيچيده و پراكنده اشارات صريح و مضمري به هنر دارد، تا جايي كه بيهيچ اغراق ميتوان ادعا كرد هيچ كتابي درباره فلسفه هنر در سده بيستم نميتوان نگاشت، مگر آنكه فصل مجزا و احتمالا مفصلي از آن را به آراي هايدگر درباره هنر اختصاص داد. انديشههاي هايدگر مستقيم يا غيرمستقيم منظرهاي نويني را به اثر هنري و كار هنرمندانه ميگشايد. در زبان فارسي هم آثاري كه به فلسفه هنر از منظر هايدگر پرداخته باشند، كم و بيش وجود دارند.
اما بيشتر اين آثار با اصالت دادن به وجه فلسفي كار هايدگر عمدتا مصروف روشن كردن ديدگاههاي فلسفي او درباره هنر هستند و از اين منظر اهل هنر به دشواري با آنها مانوس ميشوند. كتاب هايدگر در چارچوبي جديد نوشته باربارا بولت كه به تازگي با ترجمه مهتاب كلانتري و به همت نشر ناهيد منتشر شده، از اين حيث بسيار راهگشاست. در اين كتاب نويسنده در هر فصل بخشي از متون كثير هايدگر در ارتباط با هنر را ميآورد و در ادامه به يك اثر هنري، هنرمند يا تجربه هنري مشخص ميپردازد و با انديشهها و مفاهيم هايدگر آن را تحليل ميكند. از اين جهت كتاب راهنماي مناسب و راهگشايي براي هنرمندان براي ورود به جهان انديشههاي هايدگر محسوب ميشود. به نظر نويسنده هايدگر با پرسشگري و طرح انديشههايش راهي را فراروي هنرمندان و علاقهمندان به آثار هنري براي فهم هستي هنر ميگشايد.
نوشتههاي هايدگر اگرچه در بدو امر انتزاعي و مبهم به نظر ميرسند، اما آنها پيش از هر چيز درباره در- جهان- بودن هستند و فهمي ژرف و هستيشناختي از بودن انسانها در جهان و در كنار چيزها را فراهم ميآورد. از اين منظر كتاب ميكوشد متون هايدگر را بر زمينه پرسشهاي انتقادي پيش روي هنرمندان معاصر بخواند. اين كتاب در ميان مجموعه آثار هايدگر به نوشتههايي ميپردازد كه بيش از همه به اين موضوع مربوطند و شيوههاي انديشيدن به هنر در دوراني پسارسانه، ديجيتال، تكنوكرات و پساانسان را شرح ميدهد. از ديد نويسنده هايدگر قصد ندارد جوابي در اختيار مخاطب قرار دهد، بلكه دايما پرسشهايي در باب هستن- در- جهان مطرح ميكند. او اميدوار است كه با چنين توجهي به پديدهها و پرسش از آنها، ما شيوه معمولمان در فهم جهان را كنار بگذاريم و روابط تازه و متفاوتي را با چيزهايي كه در جهان هستند برقرار كنيم.
- 10
- 6