
بسياري از نظريهپردازان گذار به دموكراسی، مذاكره را يكي از عوامل اصلي تحقق دموكراتيزاسيون در اطراف و اكناف عالم ميدانند. مذاكره براي گذار به دموكراسي، معمولا محصول توازن قوا ميان دولت (به معناي نظام سياسي) و جامعه است. «پيمانهاي گذار» محصول مذاكرات اپوزيسيون و هيات حاكمهاند و نقش مهمي در عبور كمهزينه جوامع گوناگون به يك نظم و نظام سياسي دموكراتيك داشتهاند. متن زير گفتوگويي مكتوب است با ميثاق پارسا، استاد دانشگاه دورتموث امريكا درباره شرايط و نقش «مذاكره» در فرآيندهاي گذار به دموكراسي.
از ميثاق پارسا آثاري چون «دموكراسی در ايران» و «ريشههاي اجتماعي انقلاب ايران» به زبان انگليسي منتشر شده است.
«مذاكره» در گذار به دموكراسي، تحولي متاخر است يا در خلال قرن نوزدهم تا اواسط قرن بيستم شكل گرفته است؟
جنبشهاي توسعه دموكراسي از اواسط قرن نوزدهم از مسيرهاي متعدد از جمله مذاكره براي ترويج دموكراسي بهره گرفتهاند. مذاكره، خواه برآمده از سطحي فرادست يا فرودست، نقش مهمي در فرآيند توسعه دموكراسي داشته است. برخي تحليلگران تاكيد كردهاند كه هرجا فرآيند توسعه دموكراسي ساخته و پرداخته نخبگان بوده است، مذاكره نقش موثرتري داشته است.
با اينحال حتي زمانيكه جنبش كارگري آغازگر و مروج توسعه دموكراسي بود، مذاكره از طريق احزاب كارگري براي پيشبرد فرآيند توسعه به كار گرفته ميشد. جنبشهاي كارگري علاوه بر مذاكره از ساير اقدامات منازعهجويانه براي مطالبه دموكراسي و مداخله در دولت بهره گرفتند.
آيا مذاكره در جريان گذار به دموكراسي وابسته به نوعي فرهنگ سياسي خاص است؟ اگر چنين است لطفا آن فرهنگ را مشخص كنيد.
خير، در گذار به دموكراسي به فرهنگ سياسي خاصي نياز نداريد. رژيمهاي غيردموكراتيك همواره كوشيدهاند تا فرهنگ غيردموكراتيك را تقويت كنند. بااينحال برخي جوامع كه رژيمهاي غيردموكراتيك يا ضد دموكراتيك داشتهاند، جنبشهاي قدرتمندي براي توسعه دموكراسي به راه انداختهاند. بسياري از محققان بر اين باورند كه جوامع نيازي به پيشنيازهاي فرهنگي براي دموكراتيك شدن ندارند.
استدلال آنها اين است كه مبارزه براي دموكراسي ميتواند به گسترش نوعي فرهنگ دموكراتيك بينجامد. در سراسر تمدن بشري، مردم اقصي نقاط جهان براي كنترل قدرت دولتي خودمختار و استثمارگر مبارزه كردهاند. در روند توسعه دموكراسي جوامع به سطح مطلوب ميرسند و به فرهنگهاي شايسته تحول مييابند.
مهمتر از همه اين است كه فرهنگها آفريده اجتماعياند. در خلال سده بيستم كشورهايي كه از فرهنگهاي بسيار متنوعِ سياسي برخوردار بودهاند، ابزارهاي متعددي از جمله مذاكره را براي توسعه دموكراسيشان به كار گرفتهاند. در اوايل سده بيستم ايرانيان يكي از نخستين كشورهاي آسيايي بودند كه براي دموكراسي مبارزه كردند. بسياري از ايرانيان بهرهاي از فرهنگ سياسي دموكراتيك و تجربه دموكراسي نداشتند، با اينحال موفق به كسب نوعي قانون اساسي دموكراتيك شدند.
هند در سال ١٩٤٧ نهادهاي دموكراتيك را در بستري برآمده از فقر شديد و بيسوادي، بستري مبتني بر نوعي نظام طبقاتي به غايت اقتدارگرا به كرسي نشاند؛ زمانيكه گروههايي از هنديها حتي با وجود ممنوعيت دولت بريتانيا آيين ساتي را برگزار ميكردند. در نيمه دوم سده بيستم خيل كشورهاي فقير با نرخ بالاي بيسوادي (به عنوان نمونه كشور مالي) و بيهيچ تجربهاي از دموكراسي موفق به ايجاد نهادهاي دموكراتيك شدند.پيشنيازهاي فرهنگي در مذاكره و پيشبرد دموكراسي ضرورت ندارند.
در بسياري موارد روند توسعه دموكراسي وابسته به كشمكشهايي است كه بين نيروهاي دموكراتيك و ضد دموكراسي ايجاد ميشود. آيا توسعه دموكراسي در چنين شرايطي با مذاكره برقرار ميشود؟
اين مورد تقريبا هميشه وجود دارد. مذاكره در شرايط پرمناقشهاي كه دولت كنترل بسياري از منابع يا بخش اعظم منابع را در اختيار گرفته و از خيل اقدامات سركوبگرانه براي ممانعت از توسعه دموكراسي بهره ميگيرد، امكانپذير نيست. توسعه دموكراسي در چنين مواردي فقط با بسيج و اعتراض عمومي و با گسست ساختارهاي اجتماعي و اقتصادي برقرار ميشود. اينكه فرجام اين مسير موفقيتآميز است يا خير، درگرو تضادها و بحرانهاي اقتصادي، سياسي و ايدئولوژيك است.
با اين فرض كه منافع، گرايشها و هويتِ نخبگان حاكم در تعارض با توسعه دموكراسي است، نيروهاي دموكراتيك چگونه قادر خواهند بود باب مذاكره با حاكمان ضد دموكراسي را بگشايند؟
شايد نيروهاي دموكراتيك به نوعي حس وطنپرستي، اعتقادات مذهبي، به شيوهاي ايجابي متوسل ميشوند؛ شيوهاي كه رهبران اين جنبشها مايلند در آينده به ياد سپرده شود؛ يا شايد به اصول ديگري روي ميآورند كه ميتوانند حاكمان را به تجديدنظر نسبت به مذاكره وادارند. همچنين نيروهاي دموكراتيك ميتوانند به حاكمان هشدار بدهند كه فقدان فرآيند توسعه دموكراتيك در آينده فاجعهاي براي نخبگان رقم خواهد زد. اما اين امكان را هم بايد درنظر داشت كه مذاكرات نميتوانند اثربخشيشان را به اثبات برسانند.
كنش جمعي و مردمي، نافرماني مدني يا بهكارگيري خشونت چگونه به تحريك نخبگانِ ضد دموكرات براي مذاكره با رهبر جنبش دموكراتيك ميانجامند؟
كنش جمعي و نافرماني مدني در كوتاهمدت نميتوانند موفقيتآميز باشند اما غالبا در درازمدت موثرند. مسلم است كه كوششها و شكستهاي مكرر رنجآور و مأيوسكنندهاند اما كنش جمعي و مردمي در درازمدت ميتواند تنها گزينه باقيمانده براي نيروهاي دموكراتيك باشد. شكستهاي مكرر ميتوانند به افراطي كردن معترضان و رقبا نيز بينجامند و احتمال موفقيت نهايي را در آنها تقويت كنند.
مذاكره با مخالفان دموكرات غالبا برآمده از هراس حاكمان است يا گرايشات واقعبينانه؟
مذاكره ميتواند نتيجه هر دو وضعيت باشد. موثرترين روش در شنوا شدن صاحبان قدرت و كشاندنشان به ميز مذاكره، ايجاد نوعي اهرم فشار مشخص است. به لحاظ تاريخي بسيج و فشار عمومي در ايجاد چنين اهرم فشاري موثر بودهاند.
توسعه دموكراسي (از مجراي مذاكره يا ساير مجاري نيل به دموكراسي) چه پيششرطها و پيامدهايي دارد؟
بديهي است كه بايد تمايل به مذاكره در طرفين وجود داشته باشد. شرايط مشخصي در روند توسعه اثرگذار است. در خلال جنگ سرد گروههاي نظامي به تهديدات برآمده از جناح چپ واكنش نشان دادند و در شماري از كشورهاي امريكاي لاتين در نظام سياسي مداخله كردند. نظاميان با مداخله در مناقشات سياسي به سركوب دولتهاي غيرنظامياي پرداختند كه با تهديد چپها و بيثباتي مواجه شده بودند.
اين رژيمهاي نظامي بعدها اتحاديهها و احزاب چپ كارگري را از ميان برداشتند. برخي از اين رژيمها تغييراتي نيز در سياست اقتصادي ايجاد كردند و از توسعه صنعتي مبتني بر جايگزيني واردات فاصله گرفتند. رژيمهاي نظامي با تحقق اين اهداف به تقسيمات داخلي مبادرت ورزيدند و سرانجام پذيرفتند كه قدرت را به غيرنظاميان واگذار كنند.
البته گاهي وجود بحرانهاي بزرگ اقتصادي، سياسي و ايدئولوژيك در تمايل حاكمان به مذاكره با مخالفان و رضايت به تغييرات نظام سياسي موثر است. اما كماكان اين امكان وجود دارد كه مخالفان نيازمند بهكارگيري اهرم فشار باشند. اهرم فشارِ بسيج عمومي و كنش جمعي، صاحبان قدرت را به پاي مذاكره ميكشاند.
با نگاهي به ٣٠ سال گذشته كدام مسيرهاي نيل به دموكراسي را بيشتر ترجيح ميدهيد؟ چرا؟
فارغ از آرزويي دركشدني براي اجتناب از خشونت، خونريزي و پرهيز از درد و رنج جوامع، در حالت ايدهآل ترجيح اكثر مردم اين است كه تغييرات سياسي صلحآميز اتفاق بيفتد. بسياري از مردم نيز خواهان تغيير تدريجياند؛ بهنحويكه پرآشوب و ويرانگر نباشد.
سايرين يعني نظريهپردازاني كه انتقاديتر و افراطيترند، ترجيح ميدهند كه تغيير انقلابي رخ دهد؛ با اين استدلال كه تغيير تدريجي زمانبر است، بسنده نيست و چندان با نظم موجود همخواني ندارد. اين نظريهپردازان ترجيح ميدهند گسستي انقلابي با گذشته داشته باشند؛ گسستي كه از بازگشت به گذشته استبدادي جلوگيري كند. آنچه سخت به فهم درميآيد شناسايي وضعيتهايي است كه سبب ميشوند مسيرهاي جايگزين نيل به دموكراسي برگزيده شوند، ضرورت يابند و بالاخره ناگزير گردند.
در روند گذار به دموكراسي چه وضعيتها يا چه موضوعاتي منجر به شكست مذاكره ميشوند؟ آيا نمونههايي از اين شكستها را سراغ داريد؟
غالباً كشمكشهاي چندگانه و تلاقي اين كشمكشها با يكديگر مانع از برقراري مذاكره موفق و گذار صلحآميز به دموكراسي ميشوند. چنين كشمكشهايي ميتوانند اقتصادي، سياسي، اجتماعي و ايدئولوژيك باشند. تاريخ كشورهاي در حال توسعه مملو از نمونهها و مواردي از اين دست است.
بازيگران خارجي در فرآيند توسعه دموكراسي چه تاثيري بر موفقيت مذاكره دارند؟ آيا نمونههايي از موارد موفق در ذهن داريد؟
فشارهاي خارجي بهويژه در كشورهاي وابسته، فقط هنگامي نقشآفرين بودهاند كه عامل نفوذ داشتهاند. ايالات متحده در سال ١٩٨٧ ارتش كرهجنوبي را واداشت كه با مخالفان مذاكره كند كه در نهايت مذاكرات به اصلاحات سياسي و تغييراتي در قانون اساسي انجاميد.
فشارهاي خارجي در تغييرات آفريقاي جنوبي نيز كه در اوايل دهه ١٩٩٠رخ داد موثر واقع شد. كشورهاي غربي به سوهارتو، رييسجمهور اندونزي براي اعمال تغييرات فشار وارد آوردند و اين فشار در نهايت منجر به سرنگوني وي در سال ١٩٩٨ شد. اما بعيد به نظر ميرسد كه فشارهاي خارجي بدون اهرم فشار بتوانند موفقيتآميز باشند. گاهي دولتها از فشارها و تهديدات خارجي براي ترويج مليگرايي و سركوب مخالفان مدد ميگيرند.
آيا توسعه دموكراسي در ايران با انجام مذاكرات حاصل خواهد شد؟ توسعه دموكراسي از مجراي مذاكره تابع چه شرايطي است؟
به طوركلي وجود مناقشات متعدد شهروندان و دولت، توسعه دموكراسي از مجراي مذاكره و اصلاحات را بسيار دشوار ميسازد. جامعه ايران در چند دهه گذشته به طور همزمان تجربه مناقشات متعدد را از سر گذرانده و همواره هدف اين مناقشات نيز دولت بوده است. بهعلاوه بايد توجه كرد كه عدم توازن قدرت حكومت و مخالفان از احتمال موفقيت مذاكرات در تحقق توسعه دموكراسي ميكاهد.
هومان دورانديش
- 9
- 3