
دولت فرانسه در سال ۱۸۳۱ الکسی دو توکویل و گوستاو دو بیومون را به آمریکا فرستاد تا درباره نظام زندان آمریکا مطالعه و تحقیق کنند. توکویل بعدها مینویسد که آنها از این مأموریت استفاده کردند تا جامعه آمریکا را بشناسند.
سفر آنها از نیویورک شروع شد و ٩ ماه به طول انجامید. در این مدت نظام زندانها را مطالعه کردند و اطلاعاتی از جامعه آمریکا و ویژگیهای مذهبی، سیاسی و اقتصادیاش در قرن نوزدهم به دست آوردند. همچنین در این سفر از کانادا نیز دیدن کردند. توکویل پس از بازگشت به فرانسه بین سالهای ١٨٣٥ تا ١٨٤٠ دو جلد کتاب درباره آمریکا مینویسد: «دموکراسی در آمریکا».
الکسی دو توکویل در مقام متفکری لیبرال مخالف سرسخت ژاکوبنها بود، تمامقد از نژاد سفید دفاع کرد، بر جداسازی سفیدپوستان از سیاهپوستان تأکید داشت، با سرکوب بومیان قاره آمریکا - خاصه در دره میسیسیپی - همدل و همرأی بود، به کشتار سرخپوستان مشروعیت میبخشید و سکونت آنها را در «منطقه پربرکت جهان» موقتی میدانست. با رجوع به واقعیتهای تاریخی در کنار مطالعه لیبرالیسم فلسفی، عمده آرای توکویل میتواند برای افسانه طلایی لیبرالیسم دردآور باشد.
او در «دموکراسی در آمریکا» مینویسد: «ظاهرا مشیت الهی سکنیدادن سرخپوستان در ناحیه غنی و ثروتمند برّ جدید، فقط برای استفاده کوتاهمدت بوده است. آنها موقتی اینجا بودهاند. سواحل آمادهای برای تجارت و صنعت، با رودخانههای عمیق، این دره فناناپذیر میسیسیپی، این قاره عظیم چون گهوارهای خالی برای ملتی بزرگ بهوجود آمده است».
(Losurdo: ٢٣١) با اینحال، توکویل برخلاف جان لاک، فیلسوف بزرگ و پدر لیبرالیسم، نه در تنظیم نظام قانونی ایالتی (در مورد لاک ایالت کارولینای آمریکا) نقش داشت که بردهداری در آن کاملا تعبیه و تأیید شود، نه همچون او سهامدار اصلی یکی از بزرگترین کمپانیهای تجارت برده بود. (ibid: ٣) توکویل ضمن مخالفت با «بردهداری رسمی»، موافق الغای آن بود ولی موضع عجیبی در برابر بومیان داشت. او در سفرش به آمریکا، زندگی اسفبار بردگان سیاه را دیده و چنانکه اشاره شد درباره انقراض نسل سرخپوستان نوشته بود، اما هرگز از قیام بردگان دفاع نکرد.
طرف صحبت او همیشه سفیدها بودند و بردگان و سیاهان در نظر او مخاطبان معتبری به حساب نمیآمدند. در تعریف او از دموکراسی در آمریکا، سرنوشت استعمارشدگان جایی نداشت، با اینحال، او ایالات متحده را بزرگترین دموکراسی جهان میدانست. (ibid) بسیاری کتاب حاضر را یکی از تحلیلهای مهم درباره نظام اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آمریکا میدانند.
شارحان آرای توکویل بر این باورند که او با این کتاب تصویر دیرین اروپا را از دولت و سیطره اندیشههای هابز و بُدن بر هم زد. او تصویری از دولت برای خواننده فرانسوی ترسیم کرد که نه دیده و نه اندیشیده بود: گونهای دولت غیرمتمرکز. (سیدنتاپ: ٧٠) همچنین از امکان تحقق دغدغهاش برای برهمزدن اشرافسالاری و برقراری برابری گفت.
«به گمان او، برابرسازی شرایط اجتماعی نیازمند اندیشهای نو در باب دولت بود، چراکه اندیشه فعلی دستاورد کشمکشهای طبقاتی گذار از اشرافسالاری به دموکراسی است» (همان) و از اینرو، کوشید نشان دهد تصور غالب در اروپا با جامعه دموکراتیک نوپای اروپایی ناسازگار است. توکویل در آغاز «دموکراسی در آمریکا» مینویسد: «برای جهانی کاملا نو، دانش سیاسی تازهای ضروری است».
در نظر او جامعه آمریکا مدل مناسبی برای اروپا بود چون «از آغاز دموکراتیک بود و تعارض اصول اشرافی و دموکراتیک، نهادهای آن را آشفته نکرده بود». (همان: ٧٧) او با انقلاب مشکل داشت ولی نمیتوانست از دستاوردهایش چشم بپوشد و به همین دلیل به جامعه آمریکا دست یازید: «نهادهای سیاسی آمریکا توان آموزشی دارند زیرا آن کشور از نتایج انقلاب دموکراتیکی که در جوامع ما در حال تحقق است بهرهمند است، بیآنکه گرفتار انقلاب شده باشد (مجموعه آثار، یکم/ الف، ١١)».
(همان) با اینحال، او دغدغه اروپاییها را داشت و کوشید از طریق شناخت آمریکا فکری به حال جامعه نوپای اروپا و نژاد اروپایی کند. توکویل مینویسد: «نژاد اروپایی، یا با جد و جهد خویش یا با الطاف آسمانی، چنان برتری بیچون و چرایی بر دیگر نژادها در خانواده بزرگ بشری کسب کرده که آدمی را که ما اروپاییها، به حکم خبث و جهلش، در پایینترین رتبه جامعه به شمار آریم باز هم در میان وحشیها از نخستین مرتبه برخوردار است.» (Losurdo: ٢٢٨)
گزارشی از کتاب
مجلد اول کتاب در سال ١٨٣٥ و مجلد دوم در سال ١٨٤٠ منتشر شد. اگر کانون توجه مجلد نخست در وهله اول سیاسی باشد، مجلد دوم چنین نیست، «اگرچه توکویل در بخش نهایی به مضمونهای قبلی باز میگردد».
(سیدنتاپ: ١٠٧) توکویل در مجلد اول به شناخت نهادهای سیاسی، اجتماعی و مدنی آمریکا میپردازد و در مجلد دوم پدیده مدرنیته و دموکراسی، پیامدها و امکانهای آنها را بررسی میکند. او در بیشتر صفحات کتاب مشغول بررسی «نفوذ دو جامعه یعنی جامعه اشرافی و جامعه دموکراتیک بر اندیشه، حسیات، و عادات و آداب - یعنی خلقیات - است». (همان) مجلد اول را مرحوم رحمتالله مقدممراغهای با عنوان «تحلیل دموکراسی در آمریکا» در سال ١٣٤٦-١٣٤٧ ترجمه کرد.
کمتر از نیمی از مجلد دوم را نیز مرحوم بزرگ نادرزاد در قالب دو دفتر به ترتیب سال ١٣٩٤ و امسال به همت نشر فرهنگ جاوید ترجمه و منتشر کرد. مفهوم محوری دفتر اول «برابری» است که توکویل آن را نتیجه دموکراسی یا تشکیل جوامع دموکراتیک میداند و مفهوم محوری دفتر دوم «هنر». اصل جلد دوم کتاب ٧٥ گفتار دارد که ١٠ گفتار آن در دفتر اول و ١١ گفتار بعدی در دفتر دوم به فارسی ترجمه شدهاند.
توکویل در مجلد دوم میکوشد ضمن بررسی جامعه آمریکا خصوصیات جامعه دموکراتیک آرمانیاش را نیز توصیف و درباره آن نظریهپردازی کند. توکویل در «دموکراسی در آمریکا» قانونگذاری و شیوه زندگی در ایالات متحده آمریکا را بررسی و آنها را با موقعیت کشورهای اروپای کهن، خاصه فرانسه از انقلاب کبیر به بعد، مقایسه و مقابله میکند.
در نظر او، مساوات که در حیات اجتماعی و سیاسی کشور تازهتأسیس عامل مهمی است پایه قانون اساسی و بهویژه مبنای شیوه حیات سیاسی و مذهبی آن قرار میگیرد. مبارزه با ریشههای فکری و فرهنگی جماعتهای خشن و سختگیر مذهبی و تبعیدی، مبارزه با ماجراجویان، مذاکرات صلحی که انجام شد و پیمانهای صلحی که برای صلاح و اصلاح جامعهای نو بسته شد و شورش در برابر اشکال آزاردهنده حکومت و قدرت، همگی در شکلگیری و رشد ملت آمریکا نقش داشته است.
توکویل در کتاب حاضر خصوصیات ساختی یک جامعه دموکراتیک را تخیل میکند که معطوف است به زدودن تدریجی تمایزات طبقاتی و اشرافی. او در دفتر اول مجلد دوم (بنا به طبقهبندی ترجمه فارسی) نشان میدهد که: «چگونه مساوات در وضع آدمها سبب میشود که نسبت به امور فوقطبیعی نوعی دیرباوری غریزی پیدا کنند و نیز یک تصور بالابلند و اغلب بسیار افراطی از امکانات عقل انسانی برای خود بسازند [...] آدمیان به این جهت که برابر و شبیه یکدیگرند هیچگونه ایمان و اعتقادی به یکدیگر ندارند.
اما همین امر سبب میشود که مردم اینگونه جوامع اعتمادی بیحدوحصر به قضاوت عامه مردم داشته باشند و علت این قضیه این است که افراد خیال میکنند چون آدمیان عقلشان با یکدیگر برابر است لذا حقیقت را باید در اجماع اکثریت جستوجو کرد». (توکویل، ١٣٩٤: ٥١-٥٠) ازاینرو، این کتاب را میتوان تلاش توکویل دانست برای ارائه نمونهای آرمانی از جوامع مدرن آینده با توجه به جامعه آمریکا و مقایسه تطبیقی آن با فرانسه و تا حدودی بقیه اروپا.
توکویل در دفتر دوم از مجلد دوم - که ترجمه فارسی آن بهتازگی منتشر شده - میکوشد نشان دهد در قرنهایی که اصل امتیازات رواج دارد، تقریبا اشتغال به هریک از هنرها حکم یک امتیاز را پیدا میکند که حاصلش عالمی است جدا و منفک از غیر که احدی مجاز به ورود آن نیست؛ اما وقتی «اشتغال به صنعت آزاد است، بیحرکتی غریزی ملل اشرافی سبب میشود تمام کسانی که به هنر واحدی میپردازند مآلا طبقه مخصوصی را تشکیل دهند متشکل از خانوادههای همیشگی که تمام اعضای آن یکدیگر را میشناسند و خیلی زود همین جماعت ممتاز صاحب عقایدی خاص خود میشوند و خودپسندی و نخوت هم آن جماعت را عارض میشود».
(توکویل، ١٣٩٦: ١٤) اما او معتقد است قاعده زندگی در طبقه بهاصطلاح صنعتی فرق میکند و تأکید دارد «در جوامع اشرافی، کارگران فقط برای جماعت معدود مشتریان بسیار مشکلپسند خود کار میکنند و اساسا میزان درآمد مورد توقع آنها فرع بر کمال و بیعیبی حاصل کار آنهاست».
(همان: ١٥) به همین خاطر است که میگوید وقتی به کشوری سفر میکند و میبیند که در زمینه هنر چندین اثر تحسینبرانگیز دارند، دیدن آنها هیچ چیزی به اطلاعات او درباره وضع اجتماعی و قانون اساسی آن کشور اضافه نمیکند، ولی اگر ببیند که در آن کشور محصولات هنری اکثرا ناقص و ناتماماند و به حد وفور زیر دستوپا ریختهاند و قیمت آنها نیز بسیار نازل است، مطمئن میشود از اینکه در نزد ملتی که این قضایا مصداق پیدا کرده، اصل امتیازات تضعیف شده و طبقات اجتماعی شروع کردهاند به درهمآمیختن که سرانجام به اختلاط کلی میانجامد.
(همان: ١٨) به همین دلیل توکویل تأکید دارد چنین جامعهای ماحصل وضعیتی است که در آن تمام مزایا از میان میرود، مقامات و مراتب فرومیریزند و آدمها از حیث مراتب اجتماعی نزول میکنند و بنابراین وضع اشرافی مذکور نیز از میان میرود. در نظر توکویل، هنرمندان جامعه اشرافی که دیگر نمیتوانند اثر مهمی بیافرینند، دنبال قشنگ و زیبا و ظریف راه میافتند و کمتر به واقعیت توجه میکنند تا ظواهر.
او معتقد است بههمینخاطر اگر در جوامع اشرافی تابلوهای نقاشی را در مقیاس بزرگ میسازند، در کشورهای دموکراتیک انبوهی از صحنهها و منظرههای محقر را به دیوارها میآویزند، اگر در جوامع اشرافی تندیسها را از جنس برنز میریزند، در جوامع دموکراتیک مجسمهها را از گچ میسازند. او این وضع را مقدمه ظهور وضع اجتماعی و نهادهای دموکراتیک میداند و تأکید دارد نتیجه آن الزاما کاهش تعداد آدمهای فرهیخته و علاقهمند به هنرهای زیبا نیست.
او در این خصوص خاطرهای از اولین روز ورودش به نیویورک نقل میکند: «وقتی اولینبار به نیویورک آمدم، متعجب شدم از اینکه در طول ساحل تعدادی قصرهای کوچک از جنس سنگ مرمر میبینم که به سبک معماری قدیم یونان و روم بود. اما روز بعد که به نزدیکی یکی از کاخها رفتم به این جهت که نگاه مرا سخت به خود جلب کرده بودند، متوجه شدم که دیوارهای آن از جنس آجر سفیدشده و ستونهای چوبین رنگشده است». (همان: ٢٠) در نظر توکویل ملل دموکرات به دنبال هنرهایی میروند که زندگیشان را آسانتر کند نه زیباتر. بهعبارتی دیگر آنها مفید را به زیبا ترجیح میدهند و درعینحال مایلاند چیز زیبا مفید هم باشد.
مجلد دوم کتاب نشان میدهد «لیبرالیسم توکویل تا چه حد متمایز و اختصاصی شده بود». (سیدنتاپ: ١٤١) توکویل در جستوجوی حکومتی بود که «براساس دعاوی نوعدوستی مسیحی و راهی میان فضیلت مدنی و آزادی فردی، میان بازار آزاد و رفاه ملی» باشد. (همان: ١٤٢) با اینحال، میتوان زیرکی اندیشه توکویل اشرافزاده را در تشخیص سيستمهايي دانست که پایه قدرتشان را بر نارضایتی طبقاتی بنیان گذاشته بودند. (همان)
واقعیت تاریخی به اندیشه فلسفی شکل میدهد
اگرچه لیبرالیسم بهعنوان یک سنت فکری ارزشها و آرمان خود را آزادی، برابری و استقلال فردی میداند و با نامهایی چون جان لاک، الکسی دو توکویل، آدام اسمیت، مونتسکیو و دیگران شناخته میشود، همواره سایه تاریخ اجتماعیاش بر گذشته، حال و آینده آن سنگینی کرده است.
اگر با عقل سرد واقعیتهای تاریخی را در کنار لیبرالیسم فلسفی بخوانیم، مثلا در مورد مشخص توکویل پی میبریم که اگرچه او در پی برابری و براندازی اشرافسالاری است ولی برای یک نژاد و گروه خاصی از مردم و بنابراین تأکیدش بر برتری نژادی اروپاییان نمیتواند صرفا مقولهای سیاسی باشد، بلکه پیامد مستقیم شرایط اقتصادی و اجتماعی است.
لیبرالیسم چه بهعنوان نظامی سیاسی، چه در مقام ایدئولوژی و چه بسان سنتی فکری زاییده شرایطی تاریخی است که اگر تاریخ رسمی حدود آغاز آن را انقلاب صنعتی انگلستان و انقلاب سیاسی فرانسه و آمریکا معرفی میکند، اما اوج شکوفایی و گسترش این جریان همزمان بود با رواج بردهداری و مشارکت فعال پدران لیبرالیسم فلسفی در این پدیده؛ برای مثال جامعه دموکراتیک و آرمانی آمریکای توکویل در قرن هجدهم در حدود ۳۳۰ هزار برده داشت که در قرن نوزدهم به حدود شش میلیون نفر رسید.
یا انگلستان در اواسط قرن هجدهم ٩٠٠ هزار برده داشت و با بدترین نوع بردهداری (بردهداری نژادی) سرآمد بازار خریدوفروش آزادی فرد بود. روشن است خریدوفروش فرد و عدم آزادی او با آرمانها و ارزشهای لیبرالیسم همخوانی ندارد، اما این ناهمخوانی را باید در ناشناختگی تاریخ لیبرالیسم و آرای پدران آن جست. برخلاف تصور متفکران لیبرال مبنی بر اینکه آگاهی فرد واقعیت اجتماعی را میسازد، تاریخنگاران اجتماعی، از جمله دومنیکو لوسوردو، نشان میدهند این واقعیتهای تاریخی است که به آگاهی فیلسوفان لیبرال شکل داده و ازاینرو نمیتوان لیبرالیسم و اندیشه فیلسوفان آن را منهای واقعیت تاریخی صرفا با مقولات انتزاعی، آرمانها و ارزشهای آن خواند. این واقعیتها اثبات میکنند دموکراسی هرگز از دل لیبرالیسم بیرون نیامده است.
منابع:
الکسی دوتوکویل (١٣٩٤): دموکراسی در آمریکا، جلد دوم: دفتر اول، ترجمه بزرگ نادرزاده، نشر فرهنگ جاوید
لری سیدنتاپ (١٣٩٥): اندیشه توکویل، ترجمه حسن کامشاد، نشر فرهنگ جاوید
الکسی دوتوکویل (١٣٩٦): دموکراسی در آمریکا، جلد دوم: دفتر دوم، ترجمه بزرگ نادرزاد، نشر فرهنگ جاوید
Losurdo, Domenico: (٢٠١١) Liberalism: A Counter_History. tr: Gregory Elliott, Verso.
سهند ستاری
- 9
- 6