دوشنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
۲۰:۴۱ - ۰۹ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۲۲۶۴
فرهنگ و حماسه

وقتی گلوله‌های ضدهوایی رزمندگان ما را مُثله کرده بود

اخبار مذهبی,خبرهای مذهبی,فرهنگ و حماسه,رزمندگان
دشمن لوله‌های ضدهوایی را به سمت رزمندگان پیاده گرفت و گلوله‌های سنگین ۷۵ م. م. و دوشکا در اثر برخورد با رزمندگان اطراف و جلوی ما، قسمت بزرگی از بدن آنان را متلاشی می‌کرد، میدان نبرد با قطعاتی از اعضای بدن رزمندگان و خون سرخ آنان پوشیده و رنگین شده بود.

به گزارش میزان، یکی از محور‌های مقاومت‌پروری نشر و اشاعه معارف شهدا و دفاع مقدس است؛ مازندران که بیش از ۱۰ هزار و ۴۰۰ شهید تقدیم انقلاب کرده و همچنین با دارا بودن یک لشکر مجزا «لشکر ویژه ۲۵ کربلا» در دوران دفاع مقدس ظرفیت عظیمی در این حوزه دارد که نیازمند نگاه مضاعف رسانه‌های محلی در این زمینه است.

 

محمدحسین منصف فرمانده دسته از تیپ ۳۷ نور که در عملیات بیت‌المقدس در جبهه کرخه نور حضور داشت، نقل می‌کند: در اوایل سال ۶۱ هجری شمسی فتح خرمشهر آن‌چنان اعجاب‌انگیز و دور از دسترس می‌کرد که دشمن از دست دادن خرمشهر را با توجه به آن همه نیرو و آن همه استحکامات فراوان، انجام‌نشدنی می‌پنداشت، اما خداوند خواست که این شهر به دست مجاهدان مؤمن و از جان گذشته از دست متجاوزان اشغالگر ر‌هایی یابد و خواست خدا انجام پذیرفت.

 

مقاومت دشمن بعثی در جریان این نبرد ۲۳ روزه که طی ۴ مرحله انجام پذیرفت، مقاومت دشمن منجر به شهادت بیش از ۵ هزار تن از رزمندگان شهادت‌طلب ایرانی و جراحت ۱۷ هزار تن از آنان شد، اما مدافعان ایران اسلامی به خدا توکل کرده بودند و حتی میادین وسیع مین و موانع متنوع دشمن نیز نتوانست بر عزم آنان خللی وارد کند.

 

آن‌چه که دشمن را به نابودی کشاند و در آخرین لحظات امید به مقاومت را از آنان سلب کرد و منجر به اسارت بیش از ۱۹ هزار تن از آنان شد، ترس عمیقی بود که خداوند بر قلوب آنان نازل کرده و آنان را به این نتیجه رسانده بود که مقاومت دیگر فایده‌ای ندارد.

 

این امر در آخرین سخنان سرهنگ عراقی رضا البصری در مکالمه کوتاهی که بین او و فرمانده منطقه عملیاتی خرمشهر سرهنگ زیدان برقرار شد، آشکار می‌شود، سرهنگ رضا البصری در کتاب «خرمشهر در آتش» آخرین لحظات سقوط خرمشهر را این‌چنین آورده است: «.. با سرهنگ زیدان تماس گرفتم و گفتم: بعضی از ایرانی‌ها کفن بر تن کرده‌اند، آنان بی‌محابا پیش می‌آیند، آنان شهر خود را می‌خواهند، بعضی از ایرانی‌ها خود را به میادین مین می‌زنند تا راه را برای سایر همرزمان خود باز کنند، مقاومت دیگر فایده‌ای ندارد...»

 

خاطره زیر یکی از سخت‌ترین لحظات نبرد در مراحل اولیه عملیات در جبهه کرخه نور را بازسازی می‌کند، که نشان می‌دهد که دشمن در مراحل اولیه عملیات از چه روحیه و اقتداری برخوردار است.

 

تازه پاسدار شده بودم و به همراه دوست عزیز و بامعرفتم احمد کاکا اولین مأموریت جبهه در قالب سپاه پاسداران را تجربه می‌کردیم، البته قبل از آن چند بار به جبهه رفته بودیم و ناآشنا به مناطق جنگی نبودیم، به اهواز و از آن‌جا به مقر تیپ ۳۷ نور در حمیدیه اعزام شدیم.

 

پس از چند روز هر کدام از ما مسؤولیت یک دسته ۲۲ نفره بسیجی را قبول کرده و عازم خطوط پدافندی کرخه نور شدیم، خاکریز ما با خاکریز عراق حدوداً ۲۵۰ متر فاصله داشت و منطقه‌ای بسیار خطرناک و حساس بود.

 

جلوی خاکریز ما شعبه‌ای از کرخه نور با عرض حدود ۲۰ متر قرار داشت، اگر سرمان را از خاکریز بالا می‌آوردیم، تک‌تیراندازان عراقی امان نمی‌دادند، آن سمت خاکریز عراقی‌ها با فاصله کمی، شهر اشغالی هویزه قرار داشت.

 

یکی از شب‌های مرحله اول عملیات بیت‌المقدس، یگانی از بچه‌های اصفهانی به خط دشمن زدند، ما از پشت خاکریز شاهد بودیم که ناگاه با کمال ناباوری از سوی دشمن نورافکن‌های قوی‌ای روشن شد و در روشنایی کامل تیربار‌های دشمن بچه‌ها را به شدت به رگبار بستند و تعداد زیادی از آنان را مظلومانه در مقابل خاکریز و میدان مین به شهادت رساندند، آن شب بچه‌ها نتوانستند خاکریز عراقی‌ها را تصرف کنند.

 

* بالگرد کبری با صدای مهیبی به دونیم شد

روز‌های اول عملیات بیت‌المقدس (مرحله‌اول) گروهانی که من جزء مسؤولان دسته‌های آن بودم، مأموریت یافتیم که روز روشن به دشمن حمله کنیم.

 

دلیل این حرکت آن بود که یگان‌های مجاور، دست به عملیات زده بودند و ما نیز باید با آنان هماهنگ می‌شدیم.

 

جلوی خاکریز شعبه‌ای از رودخانه کرخه نور با عرض حدود ۲۰ متر قرار داشت، از خاکریز‌های خود گذشتیم و از پُل شناور نفررویی که روی نقطه کم‌عرض رودخانه گذاشته بودند، عبور می‌کردیم، فاصله بین خاکریز‌ها‌ی خودی و دشمن پس از رودخانه زمین‌های کشاورزی‌ای بود که هنوز آثاری از کانال‌های آبیاری کشاورزی در آن به چشم‌می‌خورد، کانال‌ها از رودخانه تا خاکریز‌های دشمن ادامه داشت و عمق آن حدود ۳۰ الی ۴۰ سانتیمتر بود.

 

نیرو‌های ما از داخل این کانال‌ها به سوی خاکریز دشمن می‌رفتند، تا همین کانال‌ها شاید بتوانند در حفظ نیرو‌ها تا رسیدن به خط دفاعی دشمن مؤثر واقع شود، چند قدمی که از رودخانه دور شدیم، دشمن کاملاً متوجه عبور ما شد و ناگاه جهنمی از آتش بر روی ما باریدن گرفت.

 

دشمن لوله‌های ضدهوایی را به سمت رزمندگان پیاده گرفت و گلوله‌های سنگین ۷۵ م. م. و دوشکا در اثر برخورد با رزمندگان اطراف و جلوی ما، قسمت بزرگی از بدن آنان را متلاشی می‌کرد، میدان نبرد با قطعاتی از اعضای بدن رزمندگان و خون سرخ آنان پوشیده و رنگین شده بود.

 

صحنه‌های دلهره‌آوری در پیش روی ما قرار داشت، صحنه‌هایی که انسان‌های شجاع را نیز به زانو در می‌آورد، اما بچه‌ها اُفتان و خیزان و در حالت نیم‌خیز و سینه‌خیز هم‌چنان به پیش می‌رفتند، ناگاه صدای پرواز بالگرد‌ها به گوش رسید و سایه جسم بزرگی ناگهان از روی سر ما رد شد، بالگرد کبری در فاصله ۱۵ متری از روی سر ما گذشت و غریو شادی بچه‌ها به هوا برخاست.

 

بالگرد دیگری نیز از جناح چپ ما در فاصله حدوداً ۱۵۰ متری ظاهر شد، ولانچر و موشک‌های آن به سمت دشمن آتش گشود، دشمن برای مقابله با بالگردها، آتش ضدهوایی «۷۵ م. م» و «شلیکا» را به سوی آن‌ها متمرکز کرد و از شدت آتش بر روی نیرو‌های پیاده کاسته شد.

 

بالگردی که از بالای سرما عبور کرده بود، در عرض منطقه عملیاتی با حالت مانور به سوی دشمن شلیک می‌کرد، نگاه امیدوارانه ما به بالگرد مزبور بود که ناگاه با صدای مهیبی از وسط به دونیم شد.

 

گلوله‌های ضدهوایی ۷۵ م. م. دشمن آن را شکار کرده بود، در آن لحظه ناباورانه دیدم که پس از دونیم شدن بالگرد در هوا که ۲۰ الی ۳۰ متر با زمین فاصله نداشت، یکی از دو خلبان کبری از آن به زمین سقوط کرد و ظاهراً خلبان دیگر در درون بالگرد منهدم شده به شهادت رسید.

 

لحظاتی بعد دو امدادگر، بدن سوخته آن خلبان را روی برانکارد از کنار ما عبور دادند، به خلبان شجاع کبری خیره شدم، دیدم که سراسر بدنش سوخته و مثل زغال شده و فقط چشمانش که مژه‌هایش هم سوخته بود با ناتوانی و به آرامی پلک می‌زد و دود سفیدی از بدن کاملاً سوخته‌اش بیرون می‌زد.

 

پس از این فاجعه، برای جلوگیری از تلفات بیشتر، از بی‌سیم‌ها دستور عقب‌نشینی صادر شد و با زحمت زیاد توانستیم از رودخانه عبور کنیم و به خاکریز‌های خودمان برگردیم.

 

 

 

 

 

  • 16
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش