جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۱۲:۰۱ - ۳۰ خرداد ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۳۰۸۲۵۷
فرهنگ و حماسه

چمران، ۳۰ دقیقه تا بهشت/ آخرین لحظات حیات سردار دهلاویه چگونه گذشت؟

مصطفی چمران,اخبار مذهبی,خبرهای مذهبی,فرهنگ و حماسه

سحرگاه روز ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰، با یک خبر ناگوار آغاز شد؛ ایرج رستمی، فرمانده محور دهلاویه، در صحنه نبرد شربت شهادت نوشید و به دیدار معبود شتافت. او قهرمان پرافتخار دکتر چمران بود؛ وقتی در کردستان، پا به پای سردار نبرد کرده بود و همراه یکدیگر مجروح شده بودند، چمران برای او نوشت:«دوست عزیزم، آقای رستمی، قهرمان پرافتخار ما! هر وقت که به تو فکر می‌کنم از شدت شوق قلبم می‌لرزد و اشک در چشمانم حلقه می‌زند. امیدوارم که هرچه زودتر صحت و سلامت خود را بازیابی و با هم در کوه‌ها و دشت‌ها و دره‌ها و در خطرناک ترین سنگرها برای پاسداری از ایران و انقلاب فداکاری کنیم.» وقتی خبر شهادت او را به دکتر رساندند، سراسر وجودش غرق اندوه شد؛ به سرعت از جا برخاست و به دوستانش گفت که برای بررسی وضعیت جبهه دهلاویه، به آن‌جا خواهد رفت.

مصطفی چمران,اخبار مذهبی,خبرهای مذهبی,فرهنگ و حماسه

دشمن از شب گذشته، دست به پاتک سنگینی در منطقه زده و باران گلوله‌های توپ، باعث شهادت بسیاری از رزمندگان شده بود. دکتر چمران، پیش از آن‌که مقر را ترک کند، رو به دوستان قدیمی خود کرد و با صدایی بغض آلود گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و بُرد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، می‌‏برد.»

وداع با یاران

دکتر با همه خداحافظی کرد. صورت همه یاران را بوسید؛ حتی سراغ آن هایی رفت که خواب بودند؛ رفتارش کمی عجیب به نظر می‌رسید؛ انگار برای آخرین بار است که با همرزمانش دیده بوسی می‌کند. چمران درون خودرو قرار گرفت، راننده دنده را عوض کرد و به راه افتادند. حالا جاده خاکی پیش رو، مانند دالانی که به خط پایان یک مسابقه ختم می‌شود، پیش روی سردار بزرگ اسلام بود.

چمران ساکت بود؛ شاید در ذهن خود، دوباره این کلمات را مرور می‌کرد: «من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است، پاداش می‌دهد و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است و می‌بینیم که مردان خدا، بیش از هر کس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده‌اند، علیِ بزرگ را بنگرید که خدای درد است که گویی بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است ... .» جاده سوسنگرد برای سردار، زیباتر از روزهای دیگر به نظر می‌رسید؛ کاغذی را از جیب درآورد تا آن‌چه را در دل دارد، به کاغذ بسپارد. ناگاه چهره‌های آشنایی را دید؛ خودرو ایستاد و چمران، حالا دستان تیمسار فلاحی را می‌فشرد که برای بازدید محور عملیاتی، به منطقه آمده بود. صورت فلاحی و همراهان وی را بوسید و وداع کرد؛ از همان جنس وداع‌هایی که دقایقی قبل در مقر کرده بود.

پاهای من آبرویم را حفظ کنید

خودرو دوباره به راه افتاد و چمران، در همهمه‌ای که صدای یکنواخت آن و دست‌اندازهای جاده خاکی ایجاد می‌کرد، قلم را بر کاغذ لغزاند: «ای حیات! با تو وداع می‌کنم، با همه زیبایی‌هایت، با همه مظاهر جلال و جبروت، با همه کوه‌ها و آسمان‌ها و دریاها و صحراها، با همه وجود وداع می‌کنم. با قلبی سوزان و غم آلود، به سوی خدای خود می‌روم و از همه چیز چشم می‌پوشم. ای پاهای من، می‌دانم شما چابکید، می‌دانم که در همه مسابقه‌ها، گوی سبقت از رقیبان ربوده‌اید، می‌دانم فداکارید، می‌دانم که به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت، صاعقه وار به حرکت در می‌آیید، اما من آرزویی بزرگ تر دارم، من می‌خواهم که شما به بلندی طبع بلندم، به حرکت درآیید، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید، به سرعت تصمیمات و طرح‌هایم سریع باشید.

این پیکر کوچک ولی سنگین از آرزوها و نقشه‌ها وامیدها و مسئولیت‌ها را، به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید ... ای پاهای من! سریع و توانا باشید، ای دست‌های من قوی و دقیق باشید، ای چشمان من تیزبین و هوشیار باشید، ای قلب من، این لحظات آخرین را تحمل کن، ای نفس، مرا ضعیف وذلیل مگذار، چند لحظه بیشتر با قدرت و اراده صبور و توانا باش. به شما قول می‌دهم که چند لحظه دیگر همه شما در استراحتی عمیق و ابدی، آرامش خود را برای همیشه بیابید و تلافی این عمر خسته کننده و این لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید. چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید؛ آرامشی ابدی. دیگر شما را زحمت نخواهم داد. دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد. دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد.

دیگر به شما بی‌خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد. از گرسنگی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد و برای همیشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهید بود؛ اما این لحظات حساس، لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ، باید زیبا باشد!»

کسی دنبال من نیاید

به دهلاویه رسید. با آن‌که صدای خمپاره و گلوله و غریو رزمندگان از هر سو به گوش می‌رسید، اما انگار چمران چیزی نمی‌شنید؛ لبخندی بر لبانش نقش بسته بود. یاران شهید رستمی را جمع کرد و دقایقی برای آن ها سخن گفت.

آن‌گاه خواست که صحنه نبرد را از نزدیک وارسی کند؛ به همراهانش گفت که برای توجیه فرمانده جدید، ضروری است که این کار انجام شود. یاران به دنبالش راه افتادند و او، مثل همیشه، چابک و سریع، حرکت می‌کرد. لحظاتی بعد، به میعادگاه رسید. به همراهانش گفت که دیگر به دنبال او نیایند؛ در برابر اصرار آن ها برای همراهی، فقط دستورش را تکرار کرد. دوربین به دست، خود را به گودالی رساند. درست در همین زمان بود که باران خمپاره‌های دشمن، بر سر رزمندگان اسلام باریدن گرفت. چند ثانیه بعد، غریو یک خمپاره و انفجار آن کنار دکتر مصطفی چمران، آخر ماجرا را رقم زد؛ ترکش به سینه و گردن سردار رشید اسلام اصابت کرده بود؛ فریاد دردآلود رزمندگان، فضای محنت‌زده دهلاویه را پر کرد؛ چمران به سوی معبود پرکشید.

khabaronline.ir
  • 14
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
ویژه سرپوش