
بارها شنیدهایم که ایران سرزمین چهارفصل است. درحالیکه از شمال ایران مرکبات زمستانی به بازار سراسر کشور عرضه میشود، رنگ سرخ گوجهفرنگی جنوب، زینت سفرههای ایرانی است. با وجود این ویژگی، ایران در اقلیمی خشک و نیمهخشک واقع شده است. اقلیمی که در آن مدیریت منابع آب به شدت بااهمیت است.
بااینحال در نیمقرن گذشته با توجه به روند توسعه کشور که با افزایش درآمد نفتی سرعت گرفت، صنعت مدیریت منابع آب موجب افزایش تأثیرات دورههای خشکسالی، بیابانزایی و مهاجرت کشاورزان به شهرها و حاشیه کلانشهرها شده است. مهاجرت روستاییان به حاشیه شهرها و کلانشهرها نهتنها موجب افزایش آسیبهای اجتماعی، آسیبهای فرهنگی، معضلات ترافیکی، آلودگی هوا و مسکن و محیط زیست میشود بلکه در مبدأ این مهاجرتها با افزایش میانگین سنی، کاهش سطح زیر کشت و همچنین آسیب به بخش کشاورزی و دامداری مواجه هستیم.
حال مصیبت زمانی دوچندان میشود که مبدأ این مهاجرتهای روستا به شهر مناطق مرزی کشور باشد. چراکه با کاهش جمعیت در مناطق مرزی و کاهش اشتغال و رشد فقر، شاهد رویآوردن جمعیت بیکار منطقه به قاچاق کالا و مواد مخدر و همچنین رشد افراطیگری، گروههای تروریستی و ناامنی و ناچار به استقرار نیروهای امنیتی و نظامی خواهیم بود.
اگر در ایران تنها یک جا فرصت بیقیدوشرط وجود داشته باشد، آنجا انتخاب محصول از سوي کشاورز برای کشت در فصل آتی است. اساسا در این بخش بدون هیچگونه کار کارشناسی و تنها بسته به فروش و بازار فصل گذشته محصولات کشاورزی و همچنین شمه اقتصادی کشاورز است که نوع کشت فصل بعد مشخص میشود.
براساس همین قاعده بیقاعده است که تنها در ایران شاهد امحاي گوجهفرنگی و سیبزمینی یا پیاز در یک سال و کمبود آن در سال بعدی آبی یا شاهد کشت زعفران در مازندران یا غرقاب زمینهای خشک طبس و اصفهان و یزد و خوزستان برای کاشت برنج هستیم. همانطور که گفته شد، کشور ایران در اقلیم خشک و نیمهخشک قرار دارد و این امر موجب شده است در برخی از مناطق مسکونی ایران میزان بارش به کمتر از ١٥٠ میلیمتر در سال برسد.
در چنین شرایطی با سوءمدیریت، شاهد کاشت برنج، محصولی با نیاز آبی بسیار بالا (برای تولید هر کیلوگرم برنج چهار هزار لیتر آب مصرف میشود) در مناطقی با بارش سالانه کمتر از ٤٠٠ میلیمتر از جمله خوزستان، اصفهان، لرستان و همدان و حتی در دل کویر مرکزی ایران با بارش کمتر از ٢٠٠ میلیمتر مانند طبس و سمنان هستیم.
این کشاورزی غیراصولی برداشت بیرویه از منابع آبهای زیرزمینی و ایجاد دشتهای ممنوعه با تنش آبی بالا را در پی دارد. همان بلایی که بر سر دشتهای استان کرمان، قزوین، البرز و دشتهای سابقا حاصلخیز ورامین آمد که موجب نابودی باغهای پسته و میوههای مختلف و زمینهای کلزا و ذرت و نشست زمین در پی کاهش سطح منابع زیرزمینی شد.
همچنین استفاده بیرویه از منابع آبهای سطحی و حذف حقابه تالابها و دریاچههای داخلی و مرزی مانند مهارلو، بختگان، گاوخونی، هامون و جازموریان و دریاچه ارومیه، ایجاد منابع داخلی ریزگرد و توفانهای گردوغبار و نمک را موجب شد.
یکی از منابع ریزگرد که در زمستان و تابستان زندگی مردم خوزستان را در غبار فرو برده و انواع بیماریهای تنفسی، عفونی و پوستی را در پی داشته، نه در خاک عراق و عربستان، بلکه در خاک ایران و در همین استان واقع شده است. هورالعظیم در حالی خشک شده که کانون اصلی گردوغبار خوزستان است که در آخرین بازدید ناظران زیستمحیطی بینالمللی از این منطقه، حاضران شاهد صحنه عجیبی بودند.
تنها چند کیلومتر بالاتر از هور، یکی از بزرگترین کانونهای ریزگرد خوزستان، زمینهای وسیع سرسبزی دیده میشود که از میان آنها درخشش بازتاب نور خورشید نشان از حجم عظیم آب در این زمینها دارد. شالیزارهای وسیع و سرسبز برنج «عنبربو» برنج سنتی خوزستان به صورت غرقابی که میلیونها مترمکعب حقابه مشروع هورالعظیم، یکی از بزرگترین تالابهای آب شیرین خاورمیانه را که منبع درآمد کشاورزان و صیادان بسیار است، ربوده و محصولی پرزحمت را نهایتا برای سه هزار نفر به دست میدهد.
این در حالی است که پس از رویکارآمدن دولت یازدهم کشت برنج در همه استانها به جز گیلان و مازندران ممنوع اعلام شد و موجب شد سطح زیر کشت این محصول از حدود صد هزار هکتار در سال ١٣٩٢ به ٦٥ هزار هکتار در سال ١٣٩٣ و ٤٤ هزار هکتار در سال ١٣٩٤ کاهش یابد.
آمار سال ١٣٩٥ در اختیار نگارنده نیست اما این وسعت از زمین زیر کشت برنج با وجود ابلاغیه ممنوعیت کشت این محصول در استان خوزستان، نهتنها به صورت مخفیانه یا بدون اطلاع مسئولان استان انجام نمیشود بلکه فرماندار دشت آزادگان که یکی از بیشترین میزان سطح زیر کشت برنج در این منطقه است، از کشت برنج در این مناطق خشک با میانگین بارش ٦/٣٢٢ میلیمتر در سال، دفاع سرسختانهای میکند.
به گفته وی شورای تأمین استان مصوبهای دارد مبنی بر لزوم زراعت در منطقه موصوف به دلیل اهمیت اشتغال و حفظ جمعیت ساکن در منطقه به دلایل امنیتی. گونه برنجی که در اراضی دشت آزادگان در حال کشت است، از نوع برنج «عنبربر» یا «عنبربو» است که با چهار تن در هکتار، جزء گونههای کممحصول است. اینگونه برنج برای هر هکتار از کاشت تا برداشت حدود ٢٠ هزار مترمکعب آب نیاز دارد.
یعنی بهعبارتی برای هر کیلو از برنجی که قیمت خرید آن از کشاورز بین دوهزارو ٥٠٠ تا سه هزار تومان است، حدود چهار هزار لیتر آب مصرف میشود. بحث تخصصی گزینش محصول مناسب برای اراضی دشت آزادگان در تخصص صاحب این قلم نیست اما با آگاهی از میزان مصرف آب در محصولاتی مانند گوجهفرنگی که با مصرف ٢٠٠ لیتر آب برای هر کیلوگرم محصول، گستره بسیاری از زمینهای کشاورزی در استان همجوار یعنی بوشهر را در بر گرفته یا محصولاتی مانند پیاز و خیار و... ، با مصرف آب ٢٠٠ تا ٥٠٠ لیتر برای هر کیلوگرم محصول یا سایر محصولات استان خوزستان به این نتیجه میرسیم که قطعا پرمصرفترین محصول زراعی ایران بهترین گزینه برای کشت در زمینهای تشنه دشت آزادگان نیست.
وسعت زمینهای حاصلخیز استان خوزستان با سوءمدیریت دولتهای مختلف بهویژه دولتهای نهم و دهم با آبگیری سد گتوند به شورهزار و با توسعه نامتوازن و بدون مطالعات محیطزیستی میادین گاز و نفت به آلودهترین زمینها بدل شده و رفتهرفته با افزایش اثرات گرمایش زمین و آلودگیهای منطقهای به گرمترین منطقه مسکونی دنیا تبدیل میشود و به شدت کاهش یافته است.
اما در دولت تدبیر و امید پذیرفتنی نیست که اندک زمین و منابع آبی باقیمانده با بیتدبیری محرز مقامات منطقهای و به بهانهای که در سایر حوزهها موجب نابودی منابع نرمافزاری و منابع انسانی و طبیعی و درآمدی شده است، نابود و شرایط وخیم زیستمحیطی در استان را تداوم بخشد. ورود آب به مباحث امنیتی لزوم تجدیدنظر در تفکر سنتی درباره مسائل امنیتی را دوچندان میکند.
درحالیکه در شرق و غرب و شمال کشور نزاع بر سر منابع مشترک آب در حوزه سیاسی افزایش یافته و حتی راهکار عجیب و اشتباه دسترسی به منابع گران آبی استراتژیک ژرف در زیر بستر رشتهکوههای ایران (منابع آب کارستی نزدیک به دو کیلومتر زیر سطح فلات ایران دستیافتنی است) به مرحله تحقیقات رسیده است، حفظ و بهرهوری از منابع آبی موجود بیتردید بیشازپیش اهمیت پیدا کرده است.
درحالیکه سرانه مصرف آب ایران دو برابر مصرف جهانی است و این میزان در خوزستان گرمترین استان ایران به بیش از این نیز میرسد، حیفومیل منابع ملی از طریق کاشت برنج نهتنها به نفع امنیت مرزها نیست؛ بلکه موجب ایجاد دشتهای ممنوعه و موجب سکونتناپذیرشدن این مناطق خواهد شد که منافی امنیت ملی است.
تغییر الگوی کشت و نوع محصول و ارائه تسهیلات برای استفاده از روشهای مناسب آبیاری در کشاورزی نوین موجب افزایش رفاه درآمد در مناطق مذکور و ایجاد اشتغال و جلوگیری از مهاجرت مرزنشینان دشت آزادگان میشود. جمعیت کشاورز و روستاییای که زمانی از صد هزار نفر تجاوز میکرد، هماکنون به گفته فرماندار این شهرستان به هفت هزار نفر رسیده است.
حفظ جمعیت ساکن در منطقه و بازگرداندن جمعیت مهاجر به مناطق شهری نه از طریق کمک به کشاورزی سنتی زیانده و پرمصرف بلکه از راه استفاده بهینه از آب و زمین، گزینش محصول مناسب و گسترش کشاورزی نوین از طریق افزایش تسهیلات برای استفاده از سیستمهای آبیاری کممصرف و مدرن و همزمان آگاهی رسانی به کشاورزان و جمعیت منطقه برای استفاده از این تسهیلات و امکانات برای بهرهوری و افزایش درآمد است.
علی شریعتی
- 11
- 6