پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۴
۲۲:۲۴ - ۲۰ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۴۶۶۰
شهری و روستایی

تنها یادگار تصویری تهران در خطر است

یادگار تصویری,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,شهر و روستا

اینجا میدان بهارستان است. نگاهی به اطراف می‌اندازم و هوای ابتدای پاییز را با اشتیاق به ریه‌هایم مي‌رسانم و فکر می‌کنم چه تاریخی بر این میدان گذشته است. مردم در رفت و آمد هستند و فروشگاه‌های آلات‌موسیقی، مغازه‌هایی که اجناس برنجی می‌فروشند، مانتو فروش‌ها و دستفروش‌ها در ظهر پاییزی به کار خود مشغول هستند. جلوتر می‌روم و چشمم به سردر مغازه «فتوگرافیک تهامی» می‌افتد. کرکره را پایین کشیده اند و اعلامیه «سرقفلی این مغازه به فروش می‌رسد» را روی کرکره چسبانده‌اند. دیگر از آن عکس‌های سیاه و سفید تهران قدیم که روی شیشه چسبانده شده بود و هر عابر پیاده ای را دست کم برای چند لحظه به خود مشغول می‌داشت خبری نیست. همان عکس‌های پشت ویترین، خود بخشی از تاریخ معاصر پایتخت به شمار می رفتند که امروز کرکره را روی آن‌ها پایین کشیده‌اند و احتمالا در حال خاک خوردن هستند. عکس‌هایی از ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، زنان پیچیده در چادرهای قجری، میدان‌های مختلف تهران و امامزاده‌های آن، خود به گالری کوچکی در ویترین عکاسخانه تهامی بدل شده بودند و امروز جای خالی آن‌ها به وضوح احساس می‌شود.

 

وعده های تکراری شورای شهر

عکاسی تهامی، قدیمی‌ترین عکاسی شهرتهران بود که با قدمت ۹۰ ساله‌اش امروز غمگین و خالی بر جایگاه همیشگی خود، منتظر خریدار جدیدنشسته و انگار کسی چندان توجهی به این موضوع ندارد که قدیمی‌ترین عکاسی تهران در شُرف فراموشی و از بین رفتن است.در كنار عکاسی تهامی، حمامي قدیمی وجود دارد که هنوز کار می‌کند و مشتری هم دارد. وارد حمام می‌شوم.سه مرد در حال نوشیدن چای هستند. خودم را معرفی می‌کنم و می‌پرسم آیا شهرداری یا میراث فرهنگی برای عکاسی تهامی فکری نکرده‌اند؟ یکی از آن‌ها که مالک مغازه تهامی و حمام قدیمی است می‌گوید:«شورای شهر فقط شعار می‌دهد. یک روز آقای مسجدجامعی آمدند و گفتند چه خوب است اگر آرشیو عکس‌های تهامی را به این حمام انتقال دهیم و اینجا نمایش دهیم ما هم گفتیم اگر منافع مالک از سوی شورای شهر تامین شود، چرا که نه؛ فکر خوبیست. اما رفتند و دیگر هم بازنگشتند».

 

قدیمی‌ترین عکاسخانه ایران در شرف نابودی

قصه ماجرای عکاسخانه تهامی به عنوان قدیمی‌ترین عکاسی تهران سردرازی دارد که شاید حکایت جذابش بتواند یک شب یلدا را برای شنوندگانش به صبح برساند. چیزی حدود ۱۵۰ سال از ورود نخستين دوربین عکاسی به ایران می‌گذرد. با گسترش عکاسی، عکاسخانه‌های شخصی هم کار خود را آغاز کردند و به تدریج این حرفه به مردم معرفی شد. یکی از این عکاسخانه ها، متعلق به سیدجواد تهامی بود که در سال ۱۳۰۷، عکاسی خود را در سه راه امین حضور تاسیس کرد و بعد از جنگ جهانی دوم، یعنی در سال ۱۳۲۳ به میدان بهارستان نقل مکان کرد. او شاگرد استاداني چون: «ماشاا... خان عکاس»، «اسدا... پروین» و «جهانگیر خان مصور رحمانی» بوده است.

 

با درگذشت سیدجواد، فرزند او داریوش تهامی، اداره مغازه را دست گرفت و چراغ آن را با تمام مشکلات موجود روشن نگاه داشت. به گفته مرحوم داریوش تهامی، مرحوم سید جواد تهامی از همان آغاز فعالیت حرفه‌ای خودش علاقه زیادی به عکسبرداری از وقایع تاریخی، خیابان‌ها و اماکن مختلف و چهره‌های مشهور داشته است وهمچنین بسیار علاقه‌مند بوده است که آرشیو عکاس‌های قدیمی و بازنشسته را بخرد و به مجموعه‌اش اضافه كند که می‌توان به آرشیو عکاسانی چون آنتوان‌سوروگین و جهانگیرخان مصوررحمانی اشاره کرد.مرحوم داریوش تهامی یک‌بار درباره حفظ عکسخانه گفته بود: «بعد از فوت پدرم در سال ١٣٦٢، تصمیم گرفتم عکاسی را اداره کنم و نگذارم فراموش شود. هر چند بارها به دلیل مسائل مالی و مشکلات زندگی به مرز فروش آن رسیدم اما احساس کردم من به این مملکت و مردمانش دینی دارم. عکاسی تهامی باید بماند تا خیلی حرف‌ها و خاطره‌ها نیز بماند».

 

جای خالی داریوش تهامی وبخشی از حافظه تصویری پایتخت

اما با فوت داریوش‌تهامی ، عکاسی هم تعطیل شد و حال نيز قدیمی‌ترین عکاسی تهران در مرز فروش و نابودی است. حرف‌ها و خاطره‌ها زنده نمی‌مانند مگر اینکه عزم و اراده‌ای برای حفظ آن وجود داشته باشد با رفتن سیدجواد تهامی، داریوش تهامی این اراده را داشت اما امروز به جای او چه کسی دیگری خواهد نشست؟ به نظر نمی‌رسد فرزندان آن مرحوم علاقه‌ای به اداره عکاسی داشته باشند که این موضوع چندان هم غیر طبیعی نیست.

 

آرشیو ارزشمندی که در خطراست

عکاسی تهامی آرشیو بسیار ارزشمند و فوق‌العاده ای از تهران، مردمانش و سبک زندگی ۹۰سال پایتخت دارد که امروز در اختیار وراث مرحوم تهامی است و معلوم نیست چه سرنوشتي پيدا خواهد كرد. نام عکاسی تهامی در بین اهالی فرهنگ و هنر، نامي آشنا همراه با رگه هایی از نوستالژی تهران قدیم است؛ علی حاتمی برای ساخت سریال«هزار دستان»، بهرام بیضایی برای فیلم «شاید وقتی دیگر»، کیانوش عیاری برای «روزگار‌غریب» و بسیاری از تاریخ نگاران برای مصور کردن کتاب‌های‌شان سراغ فتوگرافی تهامی آمده‌اند.

 

میراث فرهنگی یا شهرداری تهران؟

یکی از همسایه‌هاي عکاسخانه مرحوم تهامی به «قانون» گفت :«ورثه می‌خواهند مغازه را بفروشند و شهرداری و میراث فرهنگی نيز تاکنون اینجا نیامده‌اند که فکری به حال این مغازه ۹۰ ساله بکنند». به راستی مدیران شهر تهران کجا هستند و سرشان به چه کاری گرم است که به فکر قدیمی‌ترین عکاسی تهران نیستند و آن را به امان خدا رها کرده‌اند؟

 

میراث، خود را مسئول نمی‌داند

سجاد عسگری(مسئول خانه‌های تاریخی تهران) در این‌باره به «قانون» گفت:«ورثه می‌خواهند سرقفلی مغازه را بفروشند و علاقه‌ای به نگهداری آن ندارند. این جزو وظایف شهرداری تهران نیست که این مغازه را بخرد و آن را حفظ کند و از سوی دیگر به دلیل اینکه ملک آن‌قدر قدمت ندارد،میراث فرهنگی هم برای حفظ آن کاری نمی‌کند. این عکاسخانه به‌عنوان نخستين عکاسی تهران، خاطرات زیادی را در خود نگاه داشته است اما خرید و حفظ مغازه در حوزه وظایف شهرداری نیست. تهامی نمای بیرونی جذابي داشت و یک نوستالژی و جز این چیزی ندارد. اما نکته مهم، آرشیو مغازه است که باید حفظ شود و این نه به شهرداری و نه به میراث فرهنگی مربوط است».

 

با توجه به این سخنان ۹۰ سال، زمان زیادی نیست که میراث فرهنگی بخواهد یک بنا را ثبت تاریخی کند. اینجا باید به عمارت «کاخ ثابت پاسال» اشاره کنیم که در انتهای خیابان جردن شمالی و در منطقه الهیه تهران قرار دارد. ساخت این بنا در سال ۱۳۴۰ به پایان رسید و در خرداد ۹۶ ثبت ملی شد. قدمت این بنا، به مراتب از عکاسخانه تهامی کمتر است و میراث فرهنگی نمی‌تواند بی‌تفاوت از کنار آن بگذرد و اجازه دهد قدیمی‌ترین عکاسی تهران به دست فراموشی سپرده شود.از سویی، موضوع فقط ارزش مادی یک بنا نیست بلکه باید از میراث ماندگار و معنوی شهر نیز دفاع شود و این موضوع که میراث فرهنگی تنها بنا بر قدمت یک ساختمان آن را ارزشمند تشخیص دهد یا خیر، بحثی است که شاید عکاسخانه تهامی بتواند بار دیگر برای اهل فن مطرح کند؛آيا به راستی ارزش یک میراث تنها در آجر و خشت آن است یا بخشی از خاطرات شهر؟ آيا مهم‌ترین آرشیو های ماندگار تصویری این سرزمین ارزشي ندارد؟ چنانكه خود مسئول مربوطه در میراث نیز اذعان داشت که موضوع آرشیو بزرگ عکس‌های مرحوم تهامی بحثی است که باید به آن پرداخته شود. موضوعی که باید فارغ از هزینه‌ها به رضایت وراث بینجامد و با رضایت آنان میراث خود را ملزم به خریداری آرشیو بزرگ باقی مانده از عکاسخانه تهامی ببینید.

 

متاسفانه در پی تماس‌های مکرر، موفق به برقراری ارتباط با آقایان مسجدجامعی و حق‌شناس(رییس کمیسیون فرهنگی شورای شهر) نشدم. آقای مسجد جامعی در گفت‌وگویی با یکی از رسانه‌ها در خصوص عکاسخانه تهامی گفته بود:«قرار شد که شهرداری منطقه برای کمک به کسب درآمد این عکاسی قدیمی، نسبت به ایجاد یک کافه عکاسی در زیرزمین این مغازه در میدان بهارستان اقدام کند». این در حالی‌است که مالک عکاسخانه تهامی می‌گوید: «این مغازه هیچ زیرزمینی ندارد که بخواهد به کافه تبدیل شود».

تهران، خالی از حافظه تاریخی کهن

تهران هر روز بیشتر از روز قبل به شهر ترسناکی تبدیل می‌شود. این شهر هر روز به گوشه‌ای از تاریخ خود پتک می‌کوبد.خانه‌های قدیمی تهران یکی یکی از بین رفته و به‌جای‌شان برج های بلند و مدرن سر برآورده‌اند. این اتفاق در طول ۱۲ سالی که قالیباف بر مسند شهرداری تهران تکیه زده بود، به شکل اعجاب‌آوری گسترش یافت؛ به‌طوری که امروز بسیاری از محله‌های قدیمی تهران، برای کسی که چند سالی از وطن دور بوده، قابل شناسایی نیست و انتظار می‌رود شورای شهر و شهردار جدید، بکوشند تا شهر بیش از این تخریب نشود.

 

به تازگی محمدعلی‌نجفی، (شهردار تهران)درسخنانی به خالی شدن تهران از حافظه تاریخی کهن اشاره کرده و درباره آن هشدار داده و گفته است:«تهران در روزگار ما برخلاف تمام زرق و برق‌های خود، شهری با هویتی فراموش شده محسوب مي‌شود. خطری که تهران ما را تهدید می‌کند، خالی شدن شهر از حافظه تاریخی کهنش است؛ دیگر چندان نیستند آن‌هایی که تهران و روایت‌هایش را می‌شناسند و به کوچه باغ‌هایش احترام می‌گذارند. پایتخت ایران، امروزه بیش از هر زمان دیگری از «تهران بودگی» تهی شده و خاطرات شهر در حال فراموش شدن است. همه این‌ها به عنوان يك زنگ خطر، بیش از همیشه باید ما را به فکر وادارد و به تامل مشغول کند.امروزتهران در آستانه دوران تازه‌اي قرار دارد؛ دورانی که در آن عقلانیت و مشارکت شهروندان در تعیین سرنوشت شهر اعتقاد راسخي در بین تصمیم گیران شهری است. از همین رو بر این باورم که تک تک شهروندان تهرانی باید «روزتهران» را فرصتی برای اندیشیدن کنند؛ اندیشیدن به تهرانی که بود، تهرانی که هست و تهرانی که باید باشد.از همین رو از همه شهروندان تهرانی خالصانه درخواست می‌کنم همراه و دستگیر شهرشان باشند. با هم بسازیم آنچه را که ساختنی است و باز پس گیریم آنچه را كه مدت‌هاست زیر پا مانده. فراموش نکنیم که تهران متعلق به ماست و همگی در قبال آن مسئولیم».

 

شهر بی‌حافظه

وقتی شهردار تهران از خالی بودن حافظه این شهر سخن می‌گوید، بهتر است نگاهی به اطراف بیندازد وببیند به قدیمی ترین عکاسی تهران که بخش اعظمی از خاطرات تهران را در خود جای داده، چوب حراج زده‌اند. وقتی شهرداری تهران و سازمان میراث فرهنگی از زیر بار مسئولیت حفظ و نگاه داری عکاسی تهامی شانه خالی می‌کنند، چه کسی باید برای آن چاره ای بیندیشد؟شورای شهر تهران، شهرداری و میراث فرهنگی، هرکدام به نوبه خود مسئولیتی در قبال حفظ آثار و بناهای تاریخی شهر تهران دارند. تاکنون بناهای مهمی را در این شهر ویران کرده‌ایم و به‌نظر نمی‌رسد مبلغ دو تا سه میلیارد برای این ارگان‌ها رقم بالایی باشد که با پرداخت آن می‌توانند عکاسخانه تهامی را از حراج نجات دهند و آن را حفظ کنند.عکاسخانه تهامی، تنها مغازه‌ای ۳۰ متری در میدان بهارستان تهران نیست. این عکاسخانه بخشی از تاریخ تصویری این سرزمین را در خود جای داده است. مرحوم تهامی با همه مشکلات زندگی و معیشت روزمره، عکاسخانه و البته آرشیو بزرگی از عکس‌های تاریخی ایران را حفظ کرد. تصاویری که هر کدام لایه های پنهانی از نوع و سبک زندگی مردمان دهه‌های مختلف ایران است. آرشیو عکس‌های مرحوم تهامی حالا بخشی از تاریخ شفاهی ایران محسوب مي‌شود که شاید لازم است اهالی میراث و فرهنگ ایران چشم‌های خود را به روی آن بگشایند.بیش از همه بايد مسئولان مربوطه به سراغ وراث مرحوم داریوش تهامی بروند و سعی کنند ضمن درک تلاش پدر این خانواده برای حفظ میراث بزرگ خانواده تهامی، چاره‌ای برای حفظ عکاسخانه تهامی و البته مهم تر از آن آرشیو بزرگ عکس های مرحوم کورش تهامی بیندیشند.

 

سه ميليارد تومان، سرقفلي عكاسي تهامي يا بهاي خاطره كشي تهران؟

 

سعید برآبادی

تهران بايد چله نشين مرگ تهامي باشد يا ميراث او در گنجخانه ۳۰ متري اش در بهارستان كه سال ها، ماوا و مسكنِ تاريخ مصور اين شهر بود؟ ۴۰ روز هنوز تمام نشده، هنوز داغ مرگ داريوش تهامي تازه است اما خبرها چيز ديگري مي‌گويند؛ خبرها از بي خبري حكايت دارند، از نبودِ ملجايي براي نجات قديمي ترين و كامل ترين آرشيو عكس تاريخ طهران و تهران.

 

سه ميليارد تومان پول كمي نيست، خيلي‌ها بهتر از شهروندان عادي اين شهر مي‌دانند كه با اين پول چه‌ها كه نمي‌شود براي تهران كرد. مي‌شود براي سه منطقه تهران، مدرسه ساخت، مي شود سيستم كدپستي مناطق تهران را به سرانجام رساند يا مددي كرد كه زودتر پروژه جمع‌آوري آب هاي سطحي شهر به نتيجه برسد اما حالا همين سه ميليارد تومان بهانه‌اي براي لرزش تن پيرمرد در گوري كه ۴۰ روز هم از خوابيدنش در آن نمي‌گذرد شده است.عكاسي تهامي، فقط پاتوق عكاسان، محققان، مردم علاقه مند به تاريخچه تهران و ... نبود و تقليل آن به يك باب مغازه۳۰ متري در ميدان بهارستان با سرقفلي سه ميليارد توماني، بي‌توجهي محض به تاريخ پايتخت است. تاريخي كه اجزاي آن و روايت هاي منقول و غيرمنقولش، همگي در همان عكاسي جمع شده بودند. آن‌ها كه تهامي پسر را به ياد مي‌آورند، به‌طور حتم حساسيت او را در تجزيه و تحليل فرم ها و نگاتيوهايي كه از تهران به دست مي‌آورد يا از آرشيو خود مي‌جست به خاطر دارند. يادشان هست كه او چطور ذره بين به دست در پس زمينه رنگ هاي منعكس شده به دنبال سرنخ‌هايي براي درك چيستي تهران مي‌گشت. كسي از خاطرش نرفته كه او چند جلد كتاب از همين عكس‌ها روانه بازار كرد تا تهران نشين هاي قرن‌هاي بعد فراموش نكنندتهران دوره قاجار چگونه از آب لبريز بود و صداي پرنده‌هايش، خندق‌هاي چهارگانه را رد مي‌كرد و به ييلاقات پايتخت ناصري مي‌رسيد.مرگ كه اتفاق مي افتد، وقت تصميم هاي بزرگ فرا مي رسد. ورثه تهامي اكنون در چنين وضعيتي است. از نظر آن‌ها، دادن سرقفلي مغازه‌اي كه بيش از ۸۰ سال تاريخ تهران را در خود نهفته داشت كار اشتباهي نيست؛ چرا كه فيزيك هر دكاني بدون مراقبت و نگهداري، رو به ويراني مي‌گذارد.

 

 

اما عكس‌ها چطور؟ تاريخ ثبت شده تهران روي كاغذهاي عكس و تلاش تهامي در آرشيو كردن آن‌ها چه سرانجامي پيدا مي‌كند؟ از اين دريچه، شايد حق با ورثه باشد كه پيش قدم شده و چوب حراج به سرقفلي اين دكان زده اند. آن هم در بهارستان شلوغي كه هر سانتي متر تجاري، ميليون‌ها تومان ارزش دارد و لابد، سرقفلي مغازه تهامي را داشتن، به كسب و كار رونق بيشتري خواهد داد.آن‌ها پيش دستي كرده اند؛ چراكه درس بزرگي كه شهروندان عادي اين شهر از تاريخچه فعاليت‌هاي فرهنگي و هنري مشاهير تهران گرفته اند، درس تلخي است. مديراني كه سوگوارانه وارد عمل مي شوند، قول ها مي‌دهند، وعده‌ها مي‌كنند و از آنجا كه خيلي خوب هستند هزار وعده‌شان، يكي وفا نكند. خانه سيمين و جلال، نمونه اي از اين وعده‌هاي فراموش شده است. خانه هدايت، نمونه ديگري. جنگي كه عزت ا... انتظامي، ناخواسته اسير آن شد يك نمونه و فراموشخانه ساختن از خانه دكتر علي شريعتي، نمونه بعدي. آن‌ها پيش دستي كرده و از حقوق حقه خود وارد عمل شده‌اند تا ۳۰ متر مغازه را با سرقفلي سه ميليارد توماني قرارداد كنند.

 

اين شروع يك مارتن نفس‌گير براي خودتهران است. براي شهري كه نمي‌خواهد گذشته اش را فراموش كند، براي تهراني كه از ذوق و سرپنجه تهامي در نگاتيوها مانده و حالا نمي‌خواهد روانه ناكجاآباد شود. آن‌ها پيش دستي كرده اند و حالا نوبت مديران شهري است؛ مديراني كه قول داده بودند، اين عكاسي را به يك مجموعه فرهنگي با رويكرد تاريخ و عكس بدل كنند، حالا بايد وارد عمل شوند و اين‌بار به ياد داشته باشند كه «اين تو بميري، از آن تو بميري‌ها نيست». مسجد جامعي كه سابقه طول و درازي در رفاقت با تهامي داشت، علاوه بر بازديد از اين عكاسخانه، در خريد و تكثير عكس هاي تهامي و جايگزين شدن عكس‌هاي او با عكس‌هاي بي مسمايي كه بر در و ديوار اين شهر نصب مي‌شوند، سعي‌ها كرد. تلاش بعدي او، در سپردن پيكر بي‌جان اين عكاس قديمي به قطعه نام آوران بود و حالا بايد ديد كه كدام نهاد فرهنگي، مسجدجامعي را براي تحقق آرزوي تهامي همراهي مي‌كند.اما راستي آرزوي آن پيرمرد چه بود؟ نسل سوم خانواده تهامي از بي‌توجهي و عدم حمايت نهادهاي عمومي، دولتي و فرهنگي گله ها كرده اند و حالا كه درعكاسخانه تهامي براي هميشه به روي مردم بسته شده و بعيد نيست سرقفلي آن به ساندويچ فروشي اي برسد. اين مسئولان هستند كه بايد به اين پرسش كليدي كه «آرزوي داريوش تهامي چه بود؟» جواب بدهند.

 

اینجا میدان بهارستان است. نگاهی به اطراف می‌اندازم و هوای ابتدای پاییز را با اشتیاق به ریه‌هایم مي‌رسانم و فکر می‌کنم چه تاریخی بر این میدان گذشته است. مردم در رفت و آمد هستند و فروشگاه‌های آلات‌موسیقی، مغازه‌هایی که اجناس برنجی می‌فروشند، مانتو فروش‌ها و دستفروش‌ها در ظهر پاییزی به کار خود مشغول هستند. جلوتر می‌روم و چشمم به سردر مغازه «فتوگرافیک تهامی» می‌افتد. کرکره را پایین کشیده اند و اعلامیه «سرقفلی این مغازه به فروش می‌رسد» را روی کرکره چسبانده‌اند. دیگر از آن عکس‌های سیاه و سفید تهران قدیم که روی شیشه چسبانده شده بود و هر عابر پیاده ای را دست کم برای چند لحظه به خود مشغول می‌داشت خبری نیست. همان عکس‌های پشت ویترین، خود بخشی از تاریخ معاصر پایتخت به شمار می رفتند که امروز کرکره را روی آن‌ها پایین کشیده‌اند و احتمالا در حال خاک خوردن هستند. عکس‌هایی از ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، زنان پیچیده در چادرهای قجری، میدان‌های مختلف تهران و امامزاده‌های آن، خود به گالری کوچکی در ویترین عکاسخانه تهامی بدل شده بودند و امروز جای خالی آن‌ها به وضوح احساس می‌شود.

 

وعده های تکراری شورای شهر

عکاسی تهامی، قدیمی‌ترین عکاسی شهرتهران بود که با قدمت ۹۰ ساله‌اش امروز غمگین و خالی بر جایگاه همیشگی خود، منتظر خریدار جدیدنشسته و انگار کسی چندان توجهی به این موضوع ندارد که قدیمی‌ترین عکاسی تهران در شُرف فراموشی و از بین رفتن است.در كنار عکاسی تهامی، حمامي قدیمی وجود دارد که هنوز کار می‌کند و مشتری هم دارد. وارد حمام می‌شوم.سه مرد در حال نوشیدن چای هستند. خودم را معرفی می‌کنم و می‌پرسم آیا شهرداری یا میراث فرهنگی برای عکاسی تهامی فکری نکرده‌اند؟ یکی از آن‌ها که مالک مغازه تهامی و حمام قدیمی است می‌گوید:«شورای شهر فقط شعار می‌دهد. یک روز آقای مسجدجامعی آمدند و گفتند چه خوب است اگر آرشیو عکس‌های تهامی را به این حمام انتقال دهیم و اینجا نمایش دهیم ما هم گفتیم اگر منافع مالک از سوی شورای شهر تامین شود، چرا که نه؛ فکر خوبیست. اما رفتند و دیگر هم بازنگشتند».

 

قدیمی‌ترین عکاسخانه ایران در شرف نابودی

قصه ماجرای عکاسخانه تهامی به عنوان قدیمی‌ترین عکاسی تهران سردرازی دارد که شاید حکایت جذابش بتواند یک شب یلدا را برای شنوندگانش به صبح برساند. چیزی حدود ۱۵۰ سال از ورود نخستين دوربین عکاسی به ایران می‌گذرد. با گسترش عکاسی، عکاسخانه‌های شخصی هم کار خود را آغاز کردند و به تدریج این حرفه به مردم معرفی شد. یکی از این عکاسخانه ها، متعلق به سیدجواد تهامی بود که در سال ۱۳۰۷، عکاسی خود را در سه راه امین حضور تاسیس کرد و بعد از جنگ جهانی دوم، یعنی در سال ۱۳۲۳ به میدان بهارستان نقل مکان کرد. او شاگرد استاداني چون: «ماشاا... خان عکاس»، «اسدا... پروین» و «جهانگیر خان مصور رحمانی» بوده است.

 

با درگذشت سیدجواد، فرزند او داریوش تهامی، اداره مغازه را دست گرفت و چراغ آن را با تمام مشکلات موجود روشن نگاه داشت. به گفته مرحوم داریوش تهامی، مرحوم سید جواد تهامی از همان آغاز فعالیت حرفه‌ای خودش علاقه زیادی به عکسبرداری از وقایع تاریخی، خیابان‌ها و اماکن مختلف و چهره‌های مشهور داشته است وهمچنین بسیار علاقه‌مند بوده است که آرشیو عکاس‌های قدیمی و بازنشسته را بخرد و به مجموعه‌اش اضافه كند که می‌توان به آرشیو عکاسانی چون آنتوان‌سوروگین و جهانگیرخان مصوررحمانی اشاره کرد.مرحوم داریوش تهامی یک‌بار درباره حفظ عکسخانه گفته بود: «بعد از فوت پدرم در سال ١٣٦٢، تصمیم گرفتم عکاسی را اداره کنم و نگذارم فراموش شود. هر چند بارها به دلیل مسائل مالی و مشکلات زندگی به مرز فروش آن رسیدم اما احساس کردم من به این مملکت و مردمانش دینی دارم. عکاسی تهامی باید بماند تا خیلی حرف‌ها و خاطره‌ها نیز بماند».

 

جای خالی داریوش تهامی وبخشی از حافظه تصویری پایتخت

اما با فوت داریوش‌تهامی ، عکاسی هم تعطیل شد و حال نيز قدیمی‌ترین عکاسی تهران در مرز فروش و نابودی است. حرف‌ها و خاطره‌ها زنده نمی‌مانند مگر اینکه عزم و اراده‌ای برای حفظ آن وجود داشته باشد با رفتن سیدجواد تهامی، داریوش تهامی این اراده را داشت اما امروز به جای او چه کسی دیگری خواهد نشست؟ به نظر نمی‌رسد فرزندان آن مرحوم علاقه‌ای به اداره عکاسی داشته باشند که این موضوع چندان هم غیر طبیعی نیست.

 

آرشیو ارزشمندی که در خطراست

عکاسی تهامی آرشیو بسیار ارزشمند و فوق‌العاده ای از تهران، مردمانش و سبک زندگی ۹۰سال پایتخت دارد که امروز در اختیار وراث مرحوم تهامی است و معلوم نیست چه سرنوشتي پيدا خواهد كرد. نام عکاسی تهامی در بین اهالی فرهنگ و هنر، نامي آشنا همراه با رگه هایی از نوستالژی تهران قدیم است؛ علی حاتمی برای ساخت سریال«هزار دستان»، بهرام بیضایی برای فیلم «شاید وقتی دیگر»، کیانوش عیاری برای «روزگار‌غریب» و بسیاری از تاریخ نگاران برای مصور کردن کتاب‌های‌شان سراغ فتوگرافی تهامی آمده‌اند.

 

میراث فرهنگی یا شهرداری تهران؟

یکی از همسایه‌هاي عکاسخانه مرحوم تهامی به «قانون» گفت :«ورثه می‌خواهند مغازه را بفروشند و شهرداری و میراث فرهنگی نيز تاکنون اینجا نیامده‌اند که فکری به حال این مغازه ۹۰ ساله بکنند». به راستی مدیران شهر تهران کجا هستند و سرشان به چه کاری گرم است که به فکر قدیمی‌ترین عکاسی تهران نیستند و آن را به امان خدا رها کرده‌اند؟

 

میراث، خود را مسئول نمی‌داند

سجاد عسگری(مسئول خانه‌های تاریخی تهران) در این‌باره به «قانون» گفت:«ورثه می‌خواهند سرقفلی مغازه را بفروشند و علاقه‌ای به نگهداری آن ندارند. این جزو وظایف شهرداری تهران نیست که این مغازه را بخرد و آن را حفظ کند و از سوی دیگر به دلیل اینکه ملک آن‌قدر قدمت ندارد،میراث فرهنگی هم برای حفظ آن کاری نمی‌کند. این عکاسخانه به‌عنوان نخستين عکاسی تهران، خاطرات زیادی را در خود نگاه داشته است اما خرید و حفظ مغازه در حوزه وظایف شهرداری نیست. تهامی نمای بیرونی جذابي داشت و یک نوستالژی و جز این چیزی ندارد. اما نکته مهم، آرشیو مغازه است که باید حفظ شود و این نه به شهرداری و نه به میراث فرهنگی مربوط است».

 

با توجه به این سخنان ۹۰ سال، زمان زیادی نیست که میراث فرهنگی بخواهد یک بنا را ثبت تاریخی کند. اینجا باید به عمارت «کاخ ثابت پاسال» اشاره کنیم که در انتهای خیابان جردن شمالی و در منطقه الهیه تهران قرار دارد. ساخت این بنا در سال ۱۳۴۰ به پایان رسید و در خرداد ۹۶ ثبت ملی شد. قدمت این بنا، به مراتب از عکاسخانه تهامی کمتر است و میراث فرهنگی نمی‌تواند بی‌تفاوت از کنار آن بگذرد و اجازه دهد قدیمی‌ترین عکاسی تهران به دست فراموشی سپرده شود.از سویی، موضوع فقط ارزش مادی یک بنا نیست بلکه باید از میراث ماندگار و معنوی شهر نیز دفاع شود و این موضوع که میراث فرهنگی تنها بنا بر قدمت یک ساختمان آن را ارزشمند تشخیص دهد یا خیر، بحثی است که شاید عکاسخانه تهامی بتواند بار دیگر برای اهل فن مطرح کند؛آيا به راستی ارزش یک میراث تنها در آجر و خشت آن است یا بخشی از خاطرات شهر؟ آيا مهم‌ترین آرشیو های ماندگار تصویری این سرزمین ارزشي ندارد؟ چنانكه خود مسئول مربوطه در میراث نیز اذعان داشت که موضوع آرشیو بزرگ عکس‌های مرحوم تهامی بحثی است که باید به آن پرداخته شود. موضوعی که باید فارغ از هزینه‌ها به رضایت وراث بینجامد و با رضایت آنان میراث خود را ملزم به خریداری آرشیو بزرگ باقی مانده از عکاسخانه تهامی ببینید.

 

متاسفانه در پی تماس‌های مکرر، موفق به برقراری ارتباط با آقایان مسجدجامعی و حق‌شناس(رییس کمیسیون فرهنگی شورای شهر) نشدم. آقای مسجد جامعی در گفت‌وگویی با یکی از رسانه‌ها در خصوص عکاسخانه تهامی گفته بود:«قرار شد که شهرداری منطقه برای کمک به کسب درآمد این عکاسی قدیمی، نسبت به ایجاد یک کافه عکاسی در زیرزمین این مغازه در میدان بهارستان اقدام کند». این در حالی‌است که مالک عکاسخانه تهامی می‌گوید: «این مغازه هیچ زیرزمینی ندارد که بخواهد به کافه تبدیل شود».

تهران، خالی از حافظه تاریخی کهن

تهران هر روز بیشتر از روز قبل به شهر ترسناکی تبدیل می‌شود. این شهر هر روز به گوشه‌ای از تاریخ خود پتک می‌کوبد.خانه‌های قدیمی تهران یکی یکی از بین رفته و به‌جای‌شان برج های بلند و مدرن سر برآورده‌اند. این اتفاق در طول ۱۲ سالی که قالیباف بر مسند شهرداری تهران تکیه زده بود، به شکل اعجاب‌آوری گسترش یافت؛ به‌طوری که امروز بسیاری از محله‌های قدیمی تهران، برای کسی که چند سالی از وطن دور بوده، قابل شناسایی نیست و انتظار می‌رود شورای شهر و شهردار جدید، بکوشند تا شهر بیش از این تخریب نشود.

 

به تازگی محمدعلی‌نجفی، (شهردار تهران)درسخنانی به خالی شدن تهران از حافظه تاریخی کهن اشاره کرده و درباره آن هشدار داده و گفته است:«تهران در روزگار ما برخلاف تمام زرق و برق‌های خود، شهری با هویتی فراموش شده محسوب مي‌شود. خطری که تهران ما را تهدید می‌کند، خالی شدن شهر از حافظه تاریخی کهنش است؛ دیگر چندان نیستند آن‌هایی که تهران و روایت‌هایش را می‌شناسند و به کوچه باغ‌هایش احترام می‌گذارند. پایتخت ایران، امروزه بیش از هر زمان دیگری از «تهران بودگی» تهی شده و خاطرات شهر در حال فراموش شدن است. همه این‌ها به عنوان يك زنگ خطر، بیش از همیشه باید ما را به فکر وادارد و به تامل مشغول کند.امروزتهران در آستانه دوران تازه‌اي قرار دارد؛ دورانی که در آن عقلانیت و مشارکت شهروندان در تعیین سرنوشت شهر اعتقاد راسخي در بین تصمیم گیران شهری است. از همین رو بر این باورم که تک تک شهروندان تهرانی باید «روزتهران» را فرصتی برای اندیشیدن کنند؛ اندیشیدن به تهرانی که بود، تهرانی که هست و تهرانی که باید باشد.از همین رو از همه شهروندان تهرانی خالصانه درخواست می‌کنم همراه و دستگیر شهرشان باشند. با هم بسازیم آنچه را که ساختنی است و باز پس گیریم آنچه را كه مدت‌هاست زیر پا مانده. فراموش نکنیم که تهران متعلق به ماست و همگی در قبال آن مسئولیم».

 

شهر بی‌حافظه

وقتی شهردار تهران از خالی بودن حافظه این شهر سخن می‌گوید، بهتر است نگاهی به اطراف بیندازد وببیند به قدیمی ترین عکاسی تهران که بخش اعظمی از خاطرات تهران را در خود جای داده، چوب حراج زده‌اند. وقتی شهرداری تهران و سازمان میراث فرهنگی از زیر بار مسئولیت حفظ و نگاه داری عکاسی تهامی شانه خالی می‌کنند، چه کسی باید برای آن چاره ای بیندیشد؟شورای شهر تهران، شهرداری و میراث فرهنگی، هرکدام به نوبه خود مسئولیتی در قبال حفظ آثار و بناهای تاریخی شهر تهران دارند. تاکنون بناهای مهمی را در این شهر ویران کرده‌ایم و به‌نظر نمی‌رسد مبلغ دو تا سه میلیارد برای این ارگان‌ها رقم بالایی باشد که با پرداخت آن می‌توانند عکاسخانه تهامی را از حراج نجات دهند و آن را حفظ کنند.عکاسخانه تهامی، تنها مغازه‌ای ۳۰ متری در میدان بهارستان تهران نیست. این عکاسخانه بخشی از تاریخ تصویری این سرزمین را در خود جای داده است. مرحوم تهامی با همه مشکلات زندگی و معیشت روزمره، عکاسخانه و البته آرشیو بزرگی از عکس‌های تاریخی ایران را حفظ کرد. تصاویری که هر کدام لایه های پنهانی از نوع و سبک زندگی مردمان دهه‌های مختلف ایران است. آرشیو عکس‌های مرحوم تهامی حالا بخشی از تاریخ شفاهی ایران محسوب مي‌شود که شاید لازم است اهالی میراث و فرهنگ ایران چشم‌های خود را به روی آن بگشایند.بیش از همه بايد مسئولان مربوطه به سراغ وراث مرحوم داریوش تهامی بروند و سعی کنند ضمن درک تلاش پدر این خانواده برای حفظ میراث بزرگ خانواده تهامی، چاره‌ای برای حفظ عکاسخانه تهامی و البته مهم تر از آن آرشیو بزرگ عکس های مرحوم کورش تهامی بیندیشند.

 

سه ميليارد تومان، سرقفلي عكاسي تهامي يا بهاي خاطره كشي تهران؟

 

سعید برآبادی

تهران بايد چله نشين مرگ تهامي باشد يا ميراث او در گنجخانه ۳۰ متري اش در بهارستان كه سال ها، ماوا و مسكنِ تاريخ مصور اين شهر بود؟ ۴۰ روز هنوز تمام نشده، هنوز داغ مرگ داريوش تهامي تازه است اما خبرها چيز ديگري مي‌گويند؛ خبرها از بي خبري حكايت دارند، از نبودِ ملجايي براي نجات قديمي ترين و كامل ترين آرشيو عكس تاريخ طهران و تهران.

 

سه ميليارد تومان پول كمي نيست، خيلي‌ها بهتر از شهروندان عادي اين شهر مي‌دانند كه با اين پول چه‌ها كه نمي‌شود براي تهران كرد. مي‌شود براي سه منطقه تهران، مدرسه ساخت، مي شود سيستم كدپستي مناطق تهران را به سرانجام رساند يا مددي كرد كه زودتر پروژه جمع‌آوري آب هاي سطحي شهر به نتيجه برسد اما حالا همين سه ميليارد تومان بهانه‌اي براي لرزش تن پيرمرد در گوري كه ۴۰ روز هم از خوابيدنش در آن نمي‌گذرد شده است.عكاسي تهامي، فقط پاتوق عكاسان، محققان، مردم علاقه مند به تاريخچه تهران و ... نبود و تقليل آن به يك باب مغازه۳۰ متري در ميدان بهارستان با سرقفلي سه ميليارد توماني، بي‌توجهي محض به تاريخ پايتخت است. تاريخي كه اجزاي آن و روايت هاي منقول و غيرمنقولش، همگي در همان عكاسي جمع شده بودند. آن‌ها كه تهامي پسر را به ياد مي‌آورند، به‌طور حتم حساسيت او را در تجزيه و تحليل فرم ها و نگاتيوهايي كه از تهران به دست مي‌آورد يا از آرشيو خود مي‌جست به خاطر دارند. يادشان هست كه او چطور ذره بين به دست در پس زمينه رنگ هاي منعكس شده به دنبال سرنخ‌هايي براي درك چيستي تهران مي‌گشت. كسي از خاطرش نرفته كه او چند جلد كتاب از همين عكس‌ها روانه بازار كرد تا تهران نشين هاي قرن‌هاي بعد فراموش نكنندتهران دوره قاجار چگونه از آب لبريز بود و صداي پرنده‌هايش، خندق‌هاي چهارگانه را رد مي‌كرد و به ييلاقات پايتخت ناصري مي‌رسيد.مرگ كه اتفاق مي افتد، وقت تصميم هاي بزرگ فرا مي رسد. ورثه تهامي اكنون در چنين وضعيتي است. از نظر آن‌ها، دادن سرقفلي مغازه‌اي كه بيش از ۸۰ سال تاريخ تهران را در خود نهفته داشت كار اشتباهي نيست؛ چرا كه فيزيك هر دكاني بدون مراقبت و نگهداري، رو به ويراني مي‌گذارد.

 

 

اما عكس‌ها چطور؟ تاريخ ثبت شده تهران روي كاغذهاي عكس و تلاش تهامي در آرشيو كردن آن‌ها چه سرانجامي پيدا مي‌كند؟ از اين دريچه، شايد حق با ورثه باشد كه پيش قدم شده و چوب حراج به سرقفلي اين دكان زده اند. آن هم در بهارستان شلوغي كه هر سانتي متر تجاري، ميليون‌ها تومان ارزش دارد و لابد، سرقفلي مغازه تهامي را داشتن، به كسب و كار رونق بيشتري خواهد داد.آن‌ها پيش دستي كرده اند؛ چراكه درس بزرگي كه شهروندان عادي اين شهر از تاريخچه فعاليت‌هاي فرهنگي و هنري مشاهير تهران گرفته اند، درس تلخي است. مديراني كه سوگوارانه وارد عمل مي شوند، قول ها مي‌دهند، وعده‌ها مي‌كنند و از آنجا كه خيلي خوب هستند هزار وعده‌شان، يكي وفا نكند. خانه سيمين و جلال، نمونه اي از اين وعده‌هاي فراموش شده است. خانه هدايت، نمونه ديگري. جنگي كه عزت ا... انتظامي، ناخواسته اسير آن شد يك نمونه و فراموشخانه ساختن از خانه دكتر علي شريعتي، نمونه بعدي. آن‌ها پيش دستي كرده و از حقوق حقه خود وارد عمل شده‌اند تا ۳۰ متر مغازه را با سرقفلي سه ميليارد توماني قرارداد كنند.

 

اين شروع يك مارتن نفس‌گير براي خودتهران است. براي شهري كه نمي‌خواهد گذشته اش را فراموش كند، براي تهراني كه از ذوق و سرپنجه تهامي در نگاتيوها مانده و حالا نمي‌خواهد روانه ناكجاآباد شود. آن‌ها پيش دستي كرده اند و حالا نوبت مديران شهري است؛ مديراني كه قول داده بودند، اين عكاسي را به يك مجموعه فرهنگي با رويكرد تاريخ و عكس بدل كنند، حالا بايد وارد عمل شوند و اين‌بار به ياد داشته باشند كه «اين تو بميري، از آن تو بميري‌ها نيست». مسجد جامعي كه سابقه طول و درازي در رفاقت با تهامي داشت، علاوه بر بازديد از اين عكاسخانه، در خريد و تكثير عكس هاي تهامي و جايگزين شدن عكس‌هاي او با عكس‌هاي بي مسمايي كه بر در و ديوار اين شهر نصب مي‌شوند، سعي‌ها كرد. تلاش بعدي او، در سپردن پيكر بي‌جان اين عكاس قديمي به قطعه نام آوران بود و حالا بايد ديد كه كدام نهاد فرهنگي، مسجدجامعي را براي تحقق آرزوي تهامي همراهي مي‌كند.اما راستي آرزوي آن پيرمرد چه بود؟ نسل سوم خانواده تهامي از بي‌توجهي و عدم حمايت نهادهاي عمومي، دولتي و فرهنگي گله ها كرده اند و حالا كه درعكاسخانه تهامي براي هميشه به روي مردم بسته شده و بعيد نيست سرقفلي آن به ساندويچ فروشي اي برسد. اين مسئولان هستند كه بايد به اين پرسش كليدي كه «آرزوي داريوش تهامي چه بود؟» جواب بدهند.

 

 

 

  • 9
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش