
در کلاس هشتم درس میخواند، درسش هم خیلی خوب بود و جزو شاگردان ممتاز کلاس به شمار میآمد اما روز گذشته وقتی سر کلاس حضور پیدا کرد، با شوق و ذوق به معلم گفت:« خانم منم دیگه دارم ازدواج میکنم!» برق شادی چنان از چشمانش منعکس میشد که گویی قرار است به بزرگترین آرزوی زندگی اش برسد و این موضوع تعجب معلم کلاس را در پیش داشت!
فرهنگشان است که کودکان باید زود ازدواج کنند!
معلم یک مدرسه در روستایی از توابع یکی از شهرهای استان اصفهان میگوید: « فرهنگ مردم این روستا این است که میگویند باید دخترانمان زود ازدواج کنند و اگر این اتفاق دیر بیفتد دیگر کسی دخترانمان را نمیگیرد! ما دانش آموزی را در این مدرسه داریم که بسیار تیز هوش است و معدلش ۲۰ است سر کلاس نهم است و همین چند روز پیش او را عقد کردند! در فرهنگ این روستا این گونه جا افتاده که دختر باید زود ازدواج کند. دانش آموزان هفتم، هشتم، نهم تا دوازدهم هر روز در حال عقد و عروسی هستند! سر کلاس دهم، دوازده نفر هستند که چهارنفر از آنها عقد کردهاند و یک نفرشان عروسی کرده است! همین هفته گذشته یک دانش آموز یازدهمی و نهمی عروسی کردند! اگر بخواهند ازدواج کردهها را به مدرسه راه ندهند.
کل مدرسه منحل میشود! همه در فکر ازدواج هستند و جالب است بدانید چندتایی از آنها که حالا کلاس دوازدهم هستند باردارند! از طرفی شنیده میشود که آمار طلاق هم در بینشان تاحدی بالاست! خیلی از بچهها شناسنامههایشان هنوز عکس دارنشده است. ازدواج این بچهها ثبت نمیشود تا زمانی که شناسنامه شان عکس دار شود و بتوانند ازدواجشان را ثبت کنند!»
خانم ما هم در شرف ازدواج هستیم!
او در ادامه توضیح داد:« یکی از بچهها همه نمراتش ۲۰ است، او شاگرد اول مدرسه است و بسیار هم تیز هوش است اما یک روز که به مدرسه آمد با شور و اشتیاق گفت خانم ما هم در شرف ازدواج هستیم! دو هفته پیش جشن عروسی یکی از بچهها را برگزار کردند و من را هم دعوت کرده بودند! جالب است بدانید که خیلی از بچهها مشتاق هستند! حتی ما دانش آموزان پایه ششم هم داریم که او را عقد کردهاند! به این کار هم افتخار میکنند که کودکانشان را در این سن به اصطلاح شوهر میدهند».
دلیل کودک همسری در این روستا فقر نیست
این معلم با اشاره به این موضوع میگوید: «وضع مالی اکثر افرادی که در این روستا زندگی میکنند بسیار خوب است، آنها عسل تولید میکنند و میتوان گفت وضع مالیشان حتی از شهرنشینان هم بهتر است، در این روستا اصلا چیزی به نام فقر وجود ندارد تجملات در این روستا غوغا میکند، برای دخترانی که عروس میشوند خیلی طلا خریداری میشود و خانواده دختر نزدیک به ۱۰۰ میلیون جهیزیه به دخترشان میدهند!»
وقتی خواستگار خوب میآید
چرا نباید شوهر کنیم!
او در ادامه افزود: «من بارها از بچهها دلیل علاقه شان به زود ازدواج کردن را پرسیده ام اما آنها میگویند وقتی خواستگار خوب میآید چرا نباید شوهر کنیم! اختلاف سنی آنها با مردانی که به خواستگاریشان میآیند اغلب ۱۰ -۱۵ سال است، یعنی مردان در آمادگی کامل برای ازدواج به سر میبرند اما دختران برای ازدواج بسیار کوچک هستند! برخی از آنها بعد از ازدواج ترک تحصیل میکنند و برخی از آنها نیز درگیر بچه داری میشوند و از مدرسه میروند!بچهها در این روستا با این فرهنگ که اگر ازدواج کنند خوشبخت میشوند، بزرگ شدهاند و انتهای آرزوی همه آنها این است که هر چه زودتر ازدواج کنند!»
مجبورم به خاطر حرف مردم دختر را شوهر دهم!
این معلم افزود: «در این بین اما برخی دختران هم هستند که دوست ندارند ازدواج کنند، حتی خانوادههایشان هم راضی نیستند که دختراشان ازدواج کند، چند وقت پیش مادر یکی از دختران آمده بود و میگفت من دوست ندارم دخترم ازدواج کند اما مجبورم به خاطر حرف مردم این کار را انجام دهم! همه کادر مدرسه از موضوع ناراحت هستند چون حتی خیلی از معلمان مجرد هستند و هنوز ازدواج نکردهاند یا این که تازه عقد کردهاند! هیچ معلمی نیست که از این کار راضی باشد یا کارشان را تائید کند همه ناراحت میشوند اما هیچ کاری از هیچ کس ساخته نیست حتی روز اول مهر که ما میخواستیم به کلاس برویم معلم به ما گفت که به هیچ عنوان درباره ازدواج بچهها نظر ندهیم و حرف نزنید چون فرهنگ مردم این روستا به این صورت است و اگر حرفی بزنیم با برخورد خانواده بچهها مواجه میشویم! به همین دلیل است که ما هم معمولا در این باره صحبت نمیکنیم! بعضی بچهها در کلاس دوازدهم میگویند ما دوام آوردیم که تا حالا شوهرمان ندادند یا میگویند فرهنگ این روستا را با هیچ جا نمیتوان مقایسه کرد! دختران هر روز در سن پایین در این مدارس عروس میشوند و کاری از ما ساخته نیست!»
کودکان از لحاظ روحی آمادگی ازدواج ندارند
در حالی که خیلیها فکر میکنند بزرگترین دلیل کودکهمسری، فقر است در این مورد شاهد هستیم که فرهنگ هر مکان ریشه در این موضوع دارد و شاید بتوان گفت مهمترین عامل کودک همسری فرهنگ اشتباه در برخی مناطق کشور است.
مجید ابهری، رفتار شناس و جامعهشناس اجتماعی در گفت و گو با آفتاب یزد، در این باره میگوید: «کودک همسری یکی از مواردی است که توسط بعضی از فرهنگها و جوامع تایید و به وسیله برخی دیگر مورد انتقاد قرار میگیرد اما با نگاه بیطرفانه به این موضوع، کودکان در سنین زیر سن بلوغ و یا در حوالی آن در حال رشد هستند و ممکن است از لحاظ جسمانی آمادگی ازدواج را داشته باشند اما ازنظر روحی و روانی به هیچ عنوان آمادگی این رفتار را ندارند! به همین جهت در بزرگسالی دچار سرخوردگی و خستگی روانی شده و نسبت به زندگی دلسرد میگردند فرزندآوری در سنین پایین آنها را دچار انواع فرسودگیهای داخلی و خستگیهای روانی میکند.»
پاره فرهنگها موجب ازدواج کودکان میشود!
او در ادامه افزود: «در بسیاری از اوقات نیاز مادی نیست که موجب این حرکت میشود بلکه بافت فرهنگی جوامع کوچکتر و پاره فرهنگها است که موجب ازدواج در کودکی میگردد! باید با آموزشهای لازم به خانوادهها موضوع عاقبت این افراد را یادآوری کرد؛ چرا که در سنین بالاتر آنها از زندگی زناشویی دچار نارضایتی شده و طلاق عاطفی بین آنها جاری میشود به خاطر اینکه از سنین ۱۰ یا ۱۲ سالگی وقتی دو فرد با یکدیگر زندگی کنند و کم کم از کنارهها ایجاد اختلاف بین خود و دیگران را مشاهده میکنند دچار دلسردی از زندگی شود و در بعضی از مواقع فرار از خانه، خودکشی و بیماریهای اعصاب و روان از این گونه زنها دیده میشود.»
او در ادامه توضیح داد: «امروزه علی رغم وجود برخی از قوانین، خانوادهها مشکلات بعد از این گونه ازدواجها را در نظر نمیگیرند و فقط علاقه کودکان را مورد اشاره قرار میدهند! کودکان در این سن ازدواج را نوعی بازی و یا چشم و هم چشمی قلمداد میکنند و ممکن است به آن رضایت دهند اما این رضایت واقعی و عمیق نیست بلکه فقط برای گذران مدتی کوتاه است. بنابراین کودک همسری باعث مشکلاتی در جامعه کوچک تر میشود و آنها را در آینده با بیماریهای مختلف و مشکلات اجتماعی و فرهنگی روبهرو میسازد. ناتوانی در تربیت فرزند و مشکلات رفتاری با همسر اصلی ترین مشکلاتی است که در سالهای اولیه این گونه ازدواجها مشاهده میگردد.»
کودک همسری معضلی برای تمام کشور
کودک همسری؛ روایت کننده جفایی از زندگی تلخ کودکانی است که به دلیل فرهنگ و سنت و مشکلات اقتصادی خانواده محکوم به زندگی با همسری هستند که در پس آن درکی از معنای علاقه مطرح نیست؛ روایتی از دردهای مادران قدیمی که رنجهای خود را بعضا به نسل جدید منتقل میکنند.
معصومه ابتکار، معاون زنان ریاستجمهوری بارها به این نکته اشاره کرده است که وضعیت ازدواج کودکان در جنوب شرق کشور بغرنج است، در حالی که نمیدانیم آیا ایشان از ازدواجهای کودکان در مناطق شمالی و غربی ایران نیز اطلاع دارند؟ از وجود دخترانی که در سن ۱۰، ۱۱ یا ۱۲ سالگی به جای تحصیل یا کودکی کردن با مفهمومی به نام صیغه آشنا میشوند و نگاههای جنسیتی که از کودکی حتی قبل از بلوغ جسمی و جنسی روی این کودکان است باخبر هستند؟
در حالی که تنشهای بین سنت و مدرنیته برای ازدواج کودکان همواره دیده میشود، طیبه سیاوشی عضو فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی از تدوین طرحی با عنوان "کودک همسری" به منظور «افزایش سن ازدواج» خبر داد، طرحی که به نظر میرسد همچنان در کنار موافقانش، مخالفانی نیز داشته باشد. شرایط کودکان در این روستاها وضعیت مطلوبی ندارد. ازدواج و سنگینی بار زندگی خیلی زود روی شانههای همسرانی که هنوز از دوره کودکی عبور نکردهاند آوار میشود و این دخترکان از آن راضی هستند چون چیز دیگری ندیدهاند.
- 12
- 5










































