
پیروزی ایران برای مراکش در اولین دیدار تیم ملی فوتبال در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه همه عناصر لازم برای یک شادی فوقالعاده را داشت. اول از همه این که باید پذیرفت این روزها ورزش اول ایران نه کشتی، که فوتبال است...
هر چند سالهاست که ایرانیها در فوتبال افتخارآفرینی بینالمللی نداشتهاند، اما این جادوی توپ گرد و زمین سبز، فوتبال را مورد توجهترین ورزش ایران کرده است. دوم، جام جهانی مهمترین رویداد فوتبالی جهان است. حتی شاید برای ایرانیها و با توجه به اهمیت فوتبال، مهمترین رویداد ورزشی جهان باشد! همین باعث میشود که حضور در این رقابتها به تنهایی مهم باشد - کما اینکه هر بار صعود به این رقابتها شادی فراگیری در جامعه ایجاد کرده بود - و پیروزی در مسابقهای از این تورنمنت بزرگ، قطعا شادی بزرگتری را به ارمغان میآورد.
سوم این که دومین پیروزی ایرانیها در مجموع ۵ دوره جام جهانی که در آن حاضر بودهاند، میتواند مقدمهای برای ایجاد یک شادی بزرگتر شود: صعود به مرحله یک شانزدهم نهایی جامجهانی! تحقق این امیدواری هر چند با توجه به مصاف با تیمهای قدرتمند اسپانیا و پرتغال در دیدارهای آتی سخت و دشوار است، اما مزه مزه کردن امید به وقوع هر چند دور از انتظار آن، به شدت شیرین است. چهارمین دلیل شادیآفرینی فوقالعاده این پیروزی، تحقق آن بعد از ۹۵ دقیقه سخت برابر تیمی بود که به ویژه در اوایل بازی از تیم ایران برتر مینمود.
گل دقایق آخر مدافع حریف به دروازه خودی، چنان شادی ویژهای ایجاد کرد که شاید برتری قاطع با اختلاف گل ایران در جریان بازی به آن چنین حجم و وسعتی نمیداد. در واقع دراماتیک بودن این پیروزی یکی از ویژگیهای خاص آن بود. با این همه دلیل برای شادیآفرینی ویژه این پیروزی، باز هم نقدها و نکات فراوانی از جنسهای گوناگون به اصل واکنش ایرانیها بعد از این پیروزی قابل طرح است.
در دو روز گذشته، برخی تلاش کردند که شادی مردم بعد از پیروزی مقابل مراکش را با برخی کارناوالهای خیابانی بعد از رویدادهای دیگری مثل پیروزی حسن روحانی در انتخاباتهای ۹۲ و ۹۶ و یا پایان مذاکرات هستهای با تحقق برجام مقایسه کنند. این نکته در حالی به کنایه مطرح میشود که این روزها هم دولت زیر تیغ انتقادهای فراوان است و هم برجام در خطر فروپاشی قرار دارد. قاعدتا لگد زدن به بیمار محتضر کار سختی نیست. با این حال این منتقدان این نکته را فراموش میکنند که اولا جنس شادی بعد از رویدادی مثل موفقیت تیم ملی فوتبال حتی با شادیهای موفقیتهای تیمهای ورزشی ملی و باشگاهی دیگر هم فرق میکند، چه برسد به پیروزی یک کاندیدا در انتخابات!
طبیعتا این شادی فراگیرتر از شادیهای انتخاباتی خواهد بود. دوم این که حتی در موردی مثل برجام هم که ملی بودن منافع آن اصل و محور بود، برخی از این جماعت ترجیح دادند با تکیه بر نگاه جناحی و با نگاهی بغضآلود به وقوع موفقیتی به زعم خودشان به نام رقیب، به آن بتازند. در نتیجه با جناحی کردن برجام، حتی امکان مقایسه این شادیها پیشتر را از خود گرفتهاند. نکته این که همین دولت مورد انتقاد فعلی، از یک سو فرج بعد از شدت دولتهای نهم و دهمی بود که با حمایت همین جماعت بر سر کار آمد و آثار عملکردش هنوز که هنوز است بر حوزههای گوناگون اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... دیده میشود و از سوی دیگر برای بسیاری حاصل جلوگیری از بر سر کار آمدن دولتی دیگر از جنس همان دولتهایی بود که حالا این جماعت مسئولیتش را نمیپذیرند!
نکته دیگری که درباره شادیهای پس از پیروزی فوتبالی ایران در جام جهانی مطرح میشود، از نگاه جامعهشناسی است. هر چند شادیآفرینی این پیروزی قابل انکار نیست، اما بسیاری معتقدند که بردن در یک مسابقه اینچنینی ظرفیت ایجاد کارناوالهای شادی خیابانی را ندارد. اول باید توجه کرد به این که چه چیزی میتواند مردم را به خیابان بکشاند، آن هم در شرایطی نه به فرموده یا از قبل برنامهریزی شده و تبلیغی که این چنین – واقعا – خودجوش، در تشخیص خود جامعه است.
دوم این که با نگاهی به شادیهای خیابانی ۴۰ سال اخیر و دلایل و ترتیب، توالی، جنس و عمل این شادیها میتوان تشخیص داد که در بسیاری مواقع بهانههای شادی خیابانی تنها «بهانه» هستند. از زمانهای که رفتن شاه و پیروزی انقلاب باعث شادی میشد، تا زمانی که آزادی خرمشهر به شادی ملی انجامید و از آن زمان تا زمانی که صعود حماسی ایران به جام جهانی ۹۸ بهانه شادی خیابانی شد و تا به امروز، جامعه دگرگون است. در واقع این نیاز به خود شادی است که مردم را به خیابان میکشاند تا بهانه شادی. با این حال باید به این نکته توجه کرد که در خلال پاسخ به همین نیاز که حاصل مغفول ماندنش نزد مسئولان است، نوع شادیها نیز قابل نقد و بررسی هستند.
در واقع شادیهای خیابانی امروز، بیش از آن که شادی کردن باشند، اکت و ادای شادی هستند. در واقع به نظر میرسد جامعه در شرایط ناشادی درونی و نبود فضای لازم برای بروز هیجان، از آسانگیری موقت ناظمان استفاده میکند و رفتار شادانه بروز میدهد. حضور جماعت تماشاچی شادی و یا رفتار مبتنی بر رقص و شادی غیرمبتنی بر قواعد و قوانین بالا به پایین در این کارناوالها، گواه این مدعاست. باید این نکته را هم دور از نظر نداشت که این شادیها در فضای رو به ناامیدی جامعه از نگاه اقتصادی و سیاسی، شاید امروز سوپاپ اطمینان و مسکن باشند، اما در آینده میتوانند جرقهای برای ظهور و بروز رفتارهایی از جنسهای دیگر شوند. به هر ترتیب، شاید به قولی فعلا فوتبال تنها عرصهای باشد که بتوان در آن منتظر تحقق آرزوها باشیم و باید این دم را غنیمت بشماریم.
- 16
- 3