جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۱۴:۲۴ - ۱۲ آبان ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۰۸۰۹۸۳
جرم و جنایت

آرمان عبدالعالی: نیت کردم یک کلیه‌ام را اهدا کنم؛ ثانیه‌های کشنده انتظار در قرنطینه

آرمان و غزاله,قتل غزاله توسط آرمان

ماجرای «آرمان و غزاله» روایت تلخی است که این روزها همه درباره آن صحبت می‌کنند و پیگیر سرنوشت پرونده هستند. ماجرای دختر و پسری نوجوان که به قتل غزاله به‌دست آرمان انجامید و حالا آرمان در زندان سرنوشت نامعلومی دارد؛ «بخشش یا قصاص؟» او در یک‌ماه اخیر ۵بار برای اجرای حکم به قرنطینه زندان رجایی‌شهر منتقل شده اما هر ۵مرتبه با به تعویق افتادن زمان اجرای حکم، مهلت تازه‌ای برای ادامه زندگی به‌دست آورده است. آرمان اما دیگر آن پسر سال۹۲ نیست. زندان و «ثانیه‌های کشنده انتظار در قرنطینه»  از او جوانی تکیده ساخته است.

آرمان روز گذشته در گفت‌وگویی تلفنی با همشهری از آخرین وضعیت پرونده‌اش صحبت کرد و بار دیگر از پدر و مادر غزاله خواست تا او را ببخشند. این مقدمه گفت‌وگوی تلفنی ما با او بود. گفت‌وگویی که اینطور آغاز شد: «من از زندان رجایی‌شهر تماس می‌گیرم. شما خبرنگار روزنامه همشهری هستید؟ آرمان عبدالعالی را می‌شناسید؟ او کنار من است و می‌خواهد با شما صحبت کند.»

آرمان و غزاله,قتل غزاله توسط آرمان

قبل از این حادثه رابطه‌ات با غزاله چطور بود و این حادثه چه تأثیری در زندگی‌ات گذاشت؟

قبل از این حادثه یکدیگر را دوست داشتیم. اما اشتباهی که متأسفانه من مرتکب شدم خیلی چیزها را خراب کرد. چند روز قبل آقای شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی به زندان آمده بود. فیلمی از حرف‌های مادر غزاله را به من نشان دادند که آنها ناراحت بودند. ناراحت از حواشی‌ای که در فضای مجازی مطرح شده بود. حرف من این است که باورکنید پدر و مادرم و وکلایم در این روزها تلاش زیادی برای نجات من انجام می‌دهند و بعضی حرف‌ها و کارهای‌شان از روی دلسوزی برای من است. اما کارهایی که انجام می‌دهند نه من در جریان آنها هستم و نه با من هماهنگ می‌کنند. آنها برای کمک به من این کارها را می‌کنند. من از خبرهای بیرون از زندان و چیزهایی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود بی‌خبرم و شاید یک هفته بعد متوجه می‌شوم. می‌دانم که این حرف‌ها و نامه‌ها خانواده غزاله را ناراحت کرده است. ممکن است این حرف‌ها را از چشم من ببینند اما باور کنید من از هیچ‌کدام از این نامه‌ها و اظهارنظرها اطلاعی ندارم. حتی نامه وکلا. از نامه‌ای هم که مدتی قبل از طرف خانواده‌ام منتشر شد اطلاعی نداشتم و آقای شهریاری درباره آن با من صحبت کردند.

حالا در زندان چه شرایطی داری و آیا از زمان اجرای حکم خبر داری؟

حالا که با شما صحبت می‌کنم(عصر سه‌شنبه) نمی‌دانم چه سرنوشتی برایم رقم خواهد خورد و ممکن است تا چند ساعت دیگر من را برای اجرای حکم دوباره به قرنطینه ببرند و صبح چهارشنبه قصاص شوم. شاید شما آخرین نفری باشید که با من صحبت می‌کند. ممکن است پیش از اجرای حکم، این آخرین فرصت من برای حرف زدن باشد.

با پدر و مادر غزاله چه صحبتی داری؟

می خواهم از آنها بابت اتفاق تلخی که افتاده عذرخواهی کنم. با تصمیم اشتباهی که من گرفتم هم به آنها و هم به خانواده خودم و هم به‌خودم ظلم کردم. واقعا از پدر و مادر غزاله می‌خواهم که شانس دوباره‌ای برای زندگی کردن به من بدهند و من را ببخشند. الان که با شما صحبت می‌کنم بود و نبودم دست آنهاست. در این مدت بارها در زندان با چند نفر دیگر ختم قرآن گرفتیم، ختم یس گرفتیم و از خدا خواستیم که رحمی به دل پدر و مادر غزاله بیندازد تا شاید من را ببخشند و از سر تقصیرم بگذرند. آنها خانواده محترمی هستند. اگر من را ببخشند، بزرگی و خوبی در حقم کرده‌اند. کار بدی کرده‌ام، اما پشیمانم. اشتباه کرده‌ام.

در یک‌ماه گذشته ۵مرتبه برای اجرای حکم به قرنطینه زندان منتقل شده‌ای. از شرایط قرنطینه و لحظاتی که در آنجا گذرانده‌ای صحبت کن.

معمولا یک یا ۲روز قبل از زمان اجرای حکم، زندانی را به یک اتاق منتقل می‌کنند. ارتباطت با همه‌جا قطع می‌شود. فکر می‌کنی که تا یک یا ۲روز دیگر یا حتی چند ساعت دیگر زنده نیستی. همین امروز(عصر روز سه‌شنبه) نمی‌دانم که دوباره قرار است به قرنطینه منتقل شوم و صبح فردا حکم اجرا شود یا نه. تا حالا ۵مرتبه برای اجرای حکم به قرنطینه رفته‌ام. یک‌بار هم ۲سال قبل. حتی من را پای چوبه دار بردند و در آخرین لحظات پیش از اجرای حکم مسئولان توانستند از پدر و مادر غزاله مهلت بگیرند. هر باری که به قرنطینه رفته‌ام فکر کردم که دیگر برنمی‌گردم.

در قرنطینه به چه چیز فکر می‌کردی؟

(ابتدا نفس عمیقی می‌کشد و با کمی مکث ادامه می‌دهد)آنجا جایی است که آدم را می‌برند و نگه می‌دارند و چند ساعت بعد هم می‌برند پای چوبه دار برای اجرای حکم. در مدتی که در قرنطینه هستی همه روزهای عمرت مثل یک نوار از جلوی چشمانت رد می‌شود. از بچگی تا آخرین روز عمرت را مرور می‌کنی و نمی‌دانی که تا چند ساعت دیگر شانس زنده ماندن پیدا می‌کنی یا نه.

آیا وقتی برای اجرای حکم به قرنطینه منتقل شدی وصیتنامه هم نوشتی؟

در این مدت چون حس کردم به چوبه دار نزدیک هستم و تقریبا اجرای حکم را قطعی می‌دیدم وصیتنامه نوشتم و در آن از خانواده غزاله و پدر و مادر و برادرم عذرخواهی کردم و از خدا خواستم که از گناهم بگذرد. من هنوز به ۱۸سالگی هم نرسیده بودم که این حادثه اتفاق افتاد.

در این ۵مرتبه چه عاملی تو را از چوبه دار نجات داد و چطور شد که دوباره از قرنطینه به بند زندان برگشتی؟

دلیل اینکه این ۵مرتبه حکم اجرا نشد را خودم هم نمی‌دانم. حرفی به من زده نشده است. شاید این تنبیه من به‌خاطر اشتباهی باشد که مرتکب شده‌ام. البته شاید در برابر کاری که من کرده‌ام تنبیه کمی باشد.

وقتی به بند زندان برمی‌گردی همبندی‌هایت چه واکنشی نشان می‌دهند؟

همه از اینکه حکم اجرا نشده، خوشحال می‌شوند. صلوات می‌فرستند و دعا می‌کنند که خانواده غزاله مرا ببخشند.

در ۸سالی که در زندان هستی احتمالا تعدادی از زندانیان را دیده‌ای که قصاص شده‌اند. وقتی آنها را شب قبل از اجرای حکم به قرنطینه می‌برند در بند زندان چه شرایطی حاکم می‌شود؟

کاری نمی‌شود کرد. همه ساکت می‌شوند و یک گوشه‌ای کز می‌کنند. دعا می‌کنند. قرآن می‌خوانند. کاری جز دعا کردن از کسی ساخته نیست. فقط به خدا توکل می‌کنیم.

در بیرون از زندان وقتی اعلام می‌شود که قرار است حکم قصاص آرمان اجرا شود افراد زیادی برای گرفتن رضایت سراغ خانواده غزاله می‌روند یا با آنها تماس می‌گیرند. با این افراد چه صحبتی داری؟

من دست این افراد را می‌بوسم که به‌خاطر من تلاش می‌کنند اما از آنها می‌خواهم که خانواده شکور را راحت بگذارند و آرامش را از آنها نگیرند. آنها در این مدت به اندازه کافی اذیت شده‌اند و نباید بیشتر آنها را اذیت کرد. شاید خدا بخواهد و آنها در خلوت خودشان به من رحم کنند و شاید از تقصیر من بگذرند. همه‌‌چیز را باید به خدا واگذار کرد.

شاید اگر پیکر غزاله‌کشف می‌شد و او مزاری داشت خانواده‌اش به آرامش بیشتری می‌رسیدند. در این‌باره حرف ناگفته‌ای نداری؟

حالا فرصت خوبی برای صحبت کردن در این‌باره نیست. واقعیت همانی است که همیشه گفته‌ام. پدر و مادر غزاله حق دارند که هنوز هم به آرامش نرسیده‌اند. اگر غزاله مزاری داشت شاید آنها هم به آرامش می‌رسیدند. امیدوارم خدا کمک کند.

فکر می‌کنی تصمیم نهایی خانواده غزاله درباره تو چه باشد و اگر بخشیده شوی چه کار می‌کنی؟

اگر خانواده شکور محبت کنند، بزرگواری کنند و من را ببخشند واقعا تلاش می‌کنم مسیر تازه‌ای در زندگی‌ام انتخاب کنم. نمی‌دانید در شب‌هایی که در قرنطینه بودم چه بر من گذشت. در آنجا بود که با خودم عهد کردم اگر من را ببخشند و زندگی دوباره‌ای به من بدهند من هم این چرخه زندگی را ادامه بدهم. اگر خدا بخواهد و رضایت بگیرم به افرادی که برای ادامه زندگی به اعضای بدن نیاز دارند کمک می‌کنم. من حاضرم برای ادامه چرخه مهربانی و زندگی هر کاری بکنم. نیت کردم یک کلیه و بخشی از کبدم را به بیماران نیازمند اهدا کنم. از طرفی تلاش می‌کنیم درمانگاه یا مرکز درمانی‌ای به نام غزاله درست کنیم یا خیریه‌ای ثبت کنیم تا اسم غزاله هم به خوبی بماند.

همانطور که خودت گفتی ممکن است این آخرین حرف‌هایت با یک نفر در بیرون از زندان باشد. آخرین حرفت چیست؟

همه حرفم با خانواده غزاله است. می‌دانم که آنها در این مدت سختی زیادی کشیده‌اند. باید جای آنها بود تا فهمید که در این چند سال چه کشیده‌اند. حق با آنهاست. من حرفی برای دفاع کردن ندارم. هر تصمیمی که بگیرند حق دارند اما از آنها می‌خواهم از حق‌شان بگذرند. عمر دوباره‌ای به من بدهند. می‌دانم با اتفاقاتی که اخیرا در شبکه‌های اجتماعی افتاد رنجیده‌اند. اما باید بدانند که این کارها ربطی به من نداشته و من از هیچ‌کدام از این حرف‌ها و نامه‌ها اطلاعی نداشتم. این اتفاقات ناخواسته باعث رنجش پدر و مادر غزاله شدند.

  • 15
  • 7
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۱۳
غیر قابل انتشار: ۱۲
جدیدترین
قدیمی ترین
در عفو و گذشت لطف و محبت خدا نهفته است حتی خدا راضی نیست بنده اش قتل کند و اعدام شود کمک کنید مهر و محبت و عاطفه در جامعه باشد اشتباه کرده فرصت دهید
زحمت کشیدی که میخواهی یه کلیه ببخشی یه دفعه ویزیت نشه ها
سلام.اقا آرمان هیچوقت زمانی که به کشتن ومثله کردن غزاله نازنین اقدام کرد فکر این روزها بود کشتن اون دختر معصوم یه چیزه وکارهای سنگدلانه وحاشا کردن موضوع حتی الان هم یک موضوع مهم چرا میگوییم آرمان کودک بوده. ؟ایا او کودک بوده ولی غزاله پیرزن؟حالا هم که الی ماشاالله وکیل های آرمان وخانوادش که حتی از داخل زندان اونم با تلفن زندان با خبرنگاران مصاحبه هم می‌کنه.ارمان باید بفهمه که اگر به جای درس خواندن وفخر فروختن به تربیت اخلاقی خود اهمیت میداد و راستشو می‌گفت که جنازه غزاله کجاست تالااقل خانوادش سر مزارش برند واروم بشن خیلی بهتر بود.ولژ متا سفانه هنوز هم دروغ میگه وخانوادش سعی دارن به بهانه لبخندهای به ظاهر مودبانه اوخنده های شیرین غزاله را برای همیشه در چشم خانوادش محو ونابود کنند.
سلام.اقا آرمان هیچوق...
پول و مقام خودش و خانواده اش را مغرور کرده و راضی نیستند از خودشان مایه گذاشته و خودشکنی کنند. سال ها خانواده اش دل مادر داغدیده را سوزانده اند الان زبان لین به کار بردن باز هم نشان خودخواهیشان است. این زبان ملایم و ملتمسانه از همان ابتدا باید به کار می رفت. این جوان هنوز به عمق کاری که انجام داده فکر نکرده فقطبه خودش فکر کرده.
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
ویژه سرپوش