شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۲:۱۱ - ۱۱ دي ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۱۰۰۹۹۳
جرم و جنایت

شکارچی دختران فراری: هیچ دختری در خانه‌ام زندانی نبود

شکارچی دختران فراری,خانه وحشت

اولین گفت‌وگوی شکارچی دختران فراری پایتخت با خبرنگاران جنایی انجام شد.

«من هیچ دختری را به زور در خانه‌ام نگه نداشتم و همه آنهایی که به آپارتمانم آمدند کسانی بودند که جایی برای خواب نداشتند و بعد از چندی دلباخته من می‌شدند تا حدی که به‌خاطر من مرتکب قتل شدند.» این چکیده حرف‌های سعید، شکارچی دختران فراری پایتخت است که در نخستین گفت‌وگو با خبرنگاران جنایی مطرح کرد. گفت‌وگو با این متهم در ابتدا در فضایی پرتنش آغاز شد؛ چراکه وی با دیدن خبرنگاران شروع کرد به پرخاشگری و فحاشی اما وقتی آرام شد به تک‌تک سؤالات پاسخ داد.

از ماجرای جسدی که در خانه‌ات پیدا شده شروع کنیم؟ مقتول که بود؟

من مشکلی با مصاحبه با خبرنگاران ندارم، به شرط آنکه حقیقت را بنویسند. (ناگهان فریاد می‌کشد و فحاشی می‌کند و کمی بعد آرام می‌شود) من قاتل نیستم. قتل را دو نفر دیگر مرتکب شده‌اند و حالا که پای من گیر افتاده می‌خواهند تمام تقصیرها را گردن من بیندازند. می‌دانید چرا؟ چون من چندسال قبل متهم شدم به کشتن یک دختر. اما در دادگاه تبرئه شدم و معلوم شد که قتل عمدی نبوده است. حالا هم که معروف شده‌ام به شکارچی دختران فراری. حتی شنیده‌ام که می‌گویند خانه‌ام معروف شده به خانه وحشت؟ مگر غیر از این است که من جای خواب به دخترانی داده‌ام که هیچ جایی برای زندگی نداشته‌اند؟ آنها از خانه‌هایشان فراری بودند و از آوارگی در خیابان‌ها خسته شده بودند.

پس چه‌کسی دختر جوان را به قتل رساند؟

همان دو دختری که در خانه‌ام زندگی می‌کردند. البته تقصیر یکی از آنها بیشتر بود. دختری که کشته شد اسمش مینا بود. آنها مینا را کشتند و جسدش ماه‌ها در خانه‌ام بود.

انگیزه آنها از قتل چه بود؟

همه‌چیز خلاصه می‌شود در یک کلمه؛ حسادت. آنها به مینا حسادت می‌کردند، چون او به من علاقه‌مند شده بود. راستش را بخواهید چون مینا مریض بود من بیشتر به او توجه می‌کردم و آنها نسبت به این مسئله حسادت می‌کردند.

بیماری‌اش چه بود؟

نمی‌دانم؛ به‌نظر ام‌اس داشت.

از روز جنایت بگو؟

گفتم که دخترها حسادت می‌کردند به مینا. روز حادثه هم یک دفعه ریختند سر او. تا جا داشت کتکش زدند، یکی از آنها گردنش را گرفته بود. فکر می‌کنم او بود که خفه‌اش کرد.

یعنی پیچ‌گوشتی در کار نبود؟

نه. مینا مریض بود و آنقدر کتکش زدند که ناگهان حالش بد شد. چند دقیقه هم حالت خفگی داشت و صدای نفس کشیدنش بریده‌بریده بود و بعد جان باخت.

چرا مانع‌شان نشدی؟

(ناگهان فریاد می‌کشد) من دیگر به سؤالات شما پاسخ نمی‌دهم.  دو نفر دیگر آدم کشته‌اند مرا بازخواست می‌کنید؟

وقتی آرام‌تر می‌شود از او می‌پرسیم: مقتول را می‌شناختی؟

نه. دوست همان دو دختری بود که در خانه‌ام بودند. خودشان شماره‌اش را به من دادند و گفتند برو دنبالش. من هم رفتم حوالی میدان راه‌آهن دنبال مینا و او را به خانه‌ام بردم.

یعنی مدعی هستی که آنها در خانه‌ات زندانی نبودند؟

(سعید بار دیگر خشمگین می‌شود و شروع می‌کند به پرخاشگری. گویی تعادل روحی و روانی ندارد و با هر سؤال ناگهان برانگیخته شده و از کوره درمی‌رود و حتی فحاشی می‌کند، اما کمی بعد آرام می‌شود  و ترجیح می‌دهد سؤالات را بی‌پاسخ نگذارد) این یک دروغ محض است. دروغی که آنها گفته‌اند و همه باورش کرده‌اند. یکی از آنها کلید خانه را داشت، اصلا شما تصور کنید کلید نداشتند و من در را به رویشان قفل می‌کردم. آن‌وقت زمانی که از خانه می‌رفتم بیرون نمی‌توانستند به در بکوبند و از همسایه‌ها کمک بخواهند؟

در طبقه ما چند واحد دیگر هم وجود دارد و کلی آدم در آنجا زندگی می‌کنند. به هر حال یکی برای کمک به آنها دست به‌کار می‌شد، نمی‌شد؟ یکی از آن دخترها می‌گوید که من او را در کمد حبس کرده بودم، شما به خانه من بیایید، کافی است امتحان کنید و ببینید در کمد چطور با یک ضربه کوچک باز می‌شود. من و یکی از دخترها بارها برای خرید مواد از خانه بیرون رفته بودیم، آیا نمی‌توانست فرار کند؟ از سوی دیگر دو گوشی موبایلم در خانه دست آنها بود و خودم با یک گوشی معمولی از خانه بیرون می‌رفتم.

نمی‌توانستند با پلیس تماس بگیرند؟ باور کنید نمایش بازی کرده‌اند، نه حبسی در کار بوده و نه آنها گروگان من بوده‌اند. هردوی آنها تا حد جنون عاشق و دلباخته من بودند و برای مظلوم‌نمایی این حرف‌ها را علیه من زده‌اند. صرفا برای اینکه خودشان را از اتهام قتل تبرئه کنند. هر دختری قدم در خانه من گذاشت با میل و رغبت گذاشت و هر زمانی که دلش می‌خواست آنجا را ترک می‌کرد. هیچ زور و اجباری در کار نبود.

برگردیم به ماجرای جنایت، چرا ۴ماه جسد را در خانه‌ات نگه داشتی؟

راستش وحشت داشتم. از دستگیری می‌ترسیدم. من به‌خاطر پرونده‌ای که سال۹۳ گیر افتادم و زندانی شدم، سابقه‌دار محسوب می‌شدم. حتی به سرم زد پلیس را خبر کنم، بعد پشیمان شدم. البته دو دختری که در خانه‌ام بودند هم مانع می‌شدند تا پای پلیس را به ماجرا باز کنم.

اما خواهرت هم تأکید کرده که تو جان مقتول را گرفتی؟

(با عصبانیت فریاد می‌کشد) نمی‌دانم خواهرم چرا در حق من خیانت کرده و چنین دروغ بزرگی را گفته است. هرکس مرا می‌فروخت او نباید این کار را می‌کرد.

اگر آن دو دختر عاشقت بودند پس چرا حاضر شدند قتل را گردنت بیندازند؟

خانم پای قتل در میان است؛ قتل مجازاتش قصاص است. پای جان که در میان باشد همه یک دروغگوی حرفه‌ای می‌شوند. حتی اگر به من قصاص بدهند و استیذان هم انجام شود من تا آخرین نفس اعتراض خواهم زد.

تسلط خوبی به مسائل حقوقی داری. چطور همه اینها را می‌دانی؟

یک‌بار این پروسه قضایی را طی کرده‌ام و آشنایی کامل دارم. از طرفی من اهل مطالعه‌ام و برای به‌دست‌آوردن هرگونه اطلاعاتی شروع می‌کنم به جست‌وجو در اینترنت. البته چندسالی هم که در زندان بودم برخی اصطلاحات حقوقی را یاد گرفته‌ام.

آنطور که می‌گویند از زن‌ها خوشت نمی‌آید و رابطه خوبی با آنها نداری.

نه، چه‌ کسی این حرف را زده است؟! اتفاقا سال‌ها قبل عاشق دختری شدم که هنوز هم گاهی یادش می‌افتم و فراموشش نخواهم کرد. اما نشد با هم ازدواج کنیم؛ به‌خاطر مسائل خانوادگی و مالی که گریبانگیر من بود نه او. درواقع یک شکست‌خورده در عشق محسوب می‌شوم!

اگر کسی را داخل کمد زندانی نکردی، چطور وقتی پلیس وارد خانه‌ات شد، یکی از دختران در کمد زندانی بود؟

ظاهرا خودش گفته که وقتی پلیس وارد شد از ترس داخل کمد مخفی شده.

حتی زنی که به همراه کودکش یک هفته در خانه تو بودند هم گفته که یک دختر داخل کمد زندانی بوده.

همه اینها دروغ است. آنها برای اینکه خودشان تبرئه شوند همه تقصیرها را گردن من انداخته‌اند و از من یک قاتل مخوف ساخته‌اند.

hamshahrionline.ir
  • 10
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
ویژه سرپوش