شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۴۰ - ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۰۶۲۲۸۳
جرم و جنایت

جزئیات جدید از مرگ دردناک «شلیر رسولی» در مریوان/ نقشه شوم 'گوران' برای تجاوز به شیلر

نقشه تجاوز گوران به شلیر رسولی, شلیر رسولی
«همسرم جانش را داد اما اجازه نداد که گوران به او دست‌درازی کند. او درست مقابل چشمان دختر و پسرمان از پنجره طبقه دوم به کوچه سقوط کرد و جان باخت و حالا تنها خواسته ما اعدام هرچه زودتر کسی است که زندگی ما را نابود کرد».

به گزارش همشهری آنلاین، اینها چکیده حرف‌های سلام شهیدی، همسر شلیر رسولی است؛ شیرزن مریوانی که هنگام فرار از دست مرد شیطان‌صفت از پنجره طبقه دوم به پایین سقوط کرد و جانش را از دست داد. همسر شلیر با گذشت چند روز از حادثه در گفت‌وگو با همشهری از جزئیات آن شب شوم می‌گوید و اتفاقی که نه‌تنها مریوان که همه کشور را در شوک فرو برد.

از روز حادثه بگویید. چطور در جریان اتفاقی که برای همسرتان رخ داد قرار گرفتید؟

من از ۲ روز قبل از حادثه برای کار به عراق رفته بودم. صبح همان روزی که همسرم از پنجره خانه همسایه‌مان به پایین سقوط کرد، بیدار شده بودم برای نماز. تازه وضو گرفته بودم که برادرزنم گفت باید برگردیم مریوان. تعجب کردم و گفتم چی شده؟ که گفت شلیر افتاده و پایش شکسته. همان لحظه فهمیدم که اتفاق تلخی رخ داده و قسمش دادم که راستش را بگوید. پس از آن بود که ماجرا را برایم تعریف کرد و دنیا روی سرم خراب شد.

در عراق چه کاری انجام می‌دادید؟

شغلم کارهای ساختمانی و گچ‌کاری است. خیلی از همشهری‌هایم که کارگر فصلی هستند برای کار به عراق می‌روند اما من به‌خاطر همسر و فرزندانم علاقه‌ای به رفتن به عراق نداشتم. در این سال‌ها هم فقط یکی دوبار و آن‌هم به‌مدت چند روز رفتم اما ازحدود ۲ماه قبل از حادثه بیکار بودم و تامین مخارج زندگی برایم سخت شده بود. این بود که به همراه برادرخانمم به عراق رفتیم که چند روزی کار کنیم و برگردیم اما خبر نداشتیم که قرار است بدبخت شویم.

درباره حادثه‌ بگویید. چه اتفاقی برای همسرتان رخ داد؟

ما در مریوان زندگی می‌کنیم و همسایه روبه‌رویی ما مردی به اسم گوران بود. او و همسرش در خانه‌ای ۳طبقه زندگی می‌کردند و همسر من همسر گوران را می‌شناخت. ۲روز قبل از حادثه، همسر گوران مریض شده و از حال رفته بود. آن روز اگر شلیر به دادش نمی‌رسید معلوم نبود چه بلایی به سرش می‌آمد. شلیر گواهینامه داشت و برای همین همسر گوران را سوار پراید من کرد و به بیمارستان برد. حتی همه هزینه‌های بیمارستان را هم خودش پرداخت کرده بود. ۲روز از این ماجرا گذشته بود که آن اتفاق افتاد. پسرم می‌گوید که آنها در خانه خواب بودند که زنگ در به صدا درآمد. ساعت حدود یک و نیم بامداد بود. پشت در، گوران بود. او به شلیر گفت که همسرش دوباره مریض شده و از هوش رفته است. بعد خواست به کمکش بیاید اما شلیر به او گفت که دیروقت است و او باید به اورژانس زنگ بزند. (همسر شلیر با بغض ادامه می‌دهد) گوران رفت اما دوباره برگشت. این بار گریه و التماس می‌کرد که حال همسرش بد است. شلیر که نگران شده بود قبول کرد که به خانه آنها برود اما از پسرم خواست که او هم بیاید. پسرم می‌گوید که آنها به سمت خانه گوران رفتند اما پس از اینکه همسرم وارد شد و از پله‌ها بالا رفت تا خودش را به همسر گوران برساند، مرد شیطان‌صفت پسرم را به سمت کوچه هل داد و در خانه را بست و پشت سر شلیر پله‌ها را بالا رفت.

پسرم کاملا گیج شده بود. برای همین شروع کرده بود به کوبیدن در. اما در این مدت همسرم بی‌خبر از اینکه گوران چه نقشه شومی در سر دارد، وارد خانه گوران شده بود و مرد شیطان‌صفت نیز پشت سرش وارد خانه شده و در را قفل کرده بود. پس از آن شلیر که متوجه شده بود از همسر گوران خبری نیست و خواسته بود که آنجا را ترک کند، مرد شیطان‌صفت اسلحه‌ای درآورده و شروع به تهدید او کرده بود. شلیر با دیدن این صحنه به سمت پنجره دویده و آن را باز کرده و با سر و صدا درخواست کمک کرده بود. پسرم همچنان داخل کوچه بود و به در می‌کوبید تا شاید بتواند آن را باز کند. سر و صدای او و همسرم باعث شده بود که تعدادی از همسایه‌ها از خانه‌هایشان خارج شوند اما کاری از دست کسی ساخته نبود. شلیر خودش را به لب پنجره رسانده بود و همچنان کمک می‌خواست. همسایه‌ها با فریاد از او می‌خواستند که خودش را پایین نندازد. آنها می‌گفتند که پلیس الان می‌رسد و کسی جرأت نمی‌کرد در خانه گوران را بشکند و وارد آنجا شود. چون او اسلحه داشت و بعد هم همسایه‌ها دیدند که ناگهان شلیر از پنجره به پایین سقوط کرد. آنها می‌گویند که در لحظه آخر گوران با او درگیر شده و در این درگیری شلیر به پایین سقوط کرده بود.

فرزندانتان شاهد این حادثه بودند؟

پسرم ۱۷ساله است و دخترم ۱۱ساله. وقتی شلیر افتاد، هر دوی آنها داخل کوچه بودند و با گریه و فریاد کمک می‌خواستند. مادرشان درست مقابل چشمان آنها سقوط کرد و به خیابان افتاد. بیهوش شد و چند دقیقه طول کشید که آمبولانس آمد و او را به بیمارستان برد. (با گریه) دخترم از آن شب به بعد حالش خوب نشده. او را چندبار به بیمارستان بردیم و سرم وصل کرد اما هنوز در شوک است و گاهی وقت‌ها تشنج می‌کند. وضعیت پسرم هم خیلی خوب نیست. شلیر برای حفظ ناموس من جانش را از دست داد و همین مسئله دارد عذابم می‌دهد. نمی‌دانم چه کار کنم. نمی‌دانم به بچه‌هایم چه بگویم. معلوم نیست آینده‌مان چه می‌شود و از این به بعد باید چطور زندگی کنیم.

چقدر از ازدواج شما و شلیر می‌گذشت؟

ما ۲۱سال پیش ازدواج کردیم. فامیل بودیم. شلیر دختر دایی مادرم بود. عاشق هم بودیم. آن زمان در روستای چشمیدر سروآباد زندگی می‌کردیم. بعد از ازدواجمان راهی تهران شدیم. ۴-۳ سال آنجا بودیم. من کارگری می‌کردم و زندگی آرامی داشتیم تا اینکه تصمیم گرفتیم به کردستان برگردیم. برای ادامه زندگی به مریوان رفتیم و در این مدت آنجا زندگی می‌کردیم که این اتفاق افتاد.

درباره گوران بگویید. چقدر او را می‌شناختید؟

او همسایه روبه‌رویی ما بود اما مگر همسایه با همسایه چنین کاری می‌کند. حالا فهمیده‌ام که اوباش بوده و سابقه کیفری هم داشته است. شاید باور نکنید اما روز بعد از این حادثه مردم مریوان که از این ماجرا عصبانی شده بودند به خانه گوران حمله کردند. شیشه همان پنجره‌ای که شلیر از آنجا سقوط کرد را شکستند و می‌خواستند آنجا را آتش بزنند اما ما خواهش کردیم که این کار را نکنند. چون می‌خواستیم همه‌چیز را به قانون بسپاریم.

همسرتان چند روز در بیمارستان بود؟

این حادثه بامداد ۱۴شهریور رخ داد و همسرم تا شامگاه ۱۷شهریور در بیمارستان کوثر سنندج در کما بود تا اینکه در نهایت به ما گفتند که به‌دلیل ضربه مغزی، جانش را از دست داده است.

گوران چطور دستگیر شد؟

آن شب وقتی شلیر به کوچه سقوط کرد، گوران که ترسیده بود از طریق پشت بام خانه‌شان که به خانه پشتی راه داشت فرار می‌کند. برای اینکه خودش را مخفی کند وارد خانه یکی از همسایه‌ها می‌شود اما زن همسایه که بیدار بوده او را می‌بیند و گوران گلویش را می‌گیرد و با مشت به‌صورتش می‌کوبد و تهدید می‌کند که ساکت باشد. پس از آن چون بچه‌های آن زن بیدار شده و سر و صدا کرده بودند، از ترس دستگیری فرار می‌کند و با شکستن در، وارد خانه دیگری می‌شود. طوری که صاحب آن خانه می‌گوید به‌خاطر وحشت حضور گوران در خانه‌اش تیک عصبی گرفته است و در نهایت حدود ساعت ۴صبح، پلیس موفق می‌شود او را دستگیر کند.

حالا درخواست شما از مسئولان قضایی چیست؟

نه تنها درخواست ما بلکه همه مردم مریوان این است که خیلی زود گوران مجازات و اعدام شود. همسرم شهید راه عفاف و پاکدامنی شد. البته دادستان هم قول داده که به‌طور ویژه به این پرونده رسیدگی شود و ما همه‌چیز را سپرده‌ایم دست قانون و امیدواریم این مرد هر چه زودتر به اشد مجازات برسد. من در این مدت شرمنده مردم مریوان شدم. حضور و همدردی آنها باعث تسلی ما بود. دست همه را می‌بوسم و امیدوارم همه ما به‌زودی شاهد مجازات مرد شیطان‌صفت باشیم.

  • 14
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی: ۸
غیر قابل انتشار: ۱۲
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
ویژه سرپوش