
جامعه ایران در تاریخ معاصر چگونه شیفته کالاهای غیر ایرانی شد پیوند میان تجملگرایی در جامعه ایران و خوگرفتن اقتصاد و اجتماع به وارداتايران در دوران قاجار، شرايط مناسب اقتصادي نداشت. سلطه استعماري روسیه و انگلستان و گرفتن امتیازهای تجاری به سود بازرگانان و دولتهای آن کشورها، سیل محصولات خارجی را به بازار ایران روانه كرد. واردات انبوه كالا، ورشکستگی صنایع داخلی و ناتوانی بسیاری از تولیدکنندگان و پاره ای بازرگانان ایرانی را در پی آورد. تولیدات خارجی با بهایی ارزانتر و طرحهاي گوناگون و متنوع، مشتریانی بسیار در ايران داشت؛ در برابر، توليدات داخلي از توان و كيفيت لازم براي رویارویی با واردات گسترده برخوردار نبودند. پيروي از مدهاي اروپايي و تنوعطلبي به استقبال مردم از كالاهاي اروپايي میانجاميد. رویآوردن به كالاهاي خارجي در ايران، در كنار نبودِ پشتیبانیهای رسمي و دولتي از صنايع و توليدات داخلي، دلايلی دیگر داشت. بهرهگيري از كالاهاي تجملاتی اروپايي در ميان ايرانيان در روزگار یادشده، نشاني از تفاخر به شمار میآمد؛ اين مساله واردات كالاهاي لوكس اروپايي را به ايران افزايش میداد. صنعتگران ایرانی در این میانه به گونه دستي و محدود توليد ميکردند، بدینترتیب توان تامين كالاهاي مورد نياز جامعه را نداشتند. صنايع ماشيني نيز پس از شکلگیری، با ناکامی روبهرو شده، به ورشكستگی میافتادند.
جولان لوازم آرايشو بهداشتي فرنگي در ایران
زنان جامعه ايراني در دورههای گذشته در محيطهاي خانوادگي روزگار گذرانده، در سن پايين ازدواج ميكردند و همه زمانشان به گرداندن کارهای خانه اختصاص مییافت. آنان تنها در محفلهاي زنانه حضور يافته، همواره میکوشیدند در قاب دیدگان همسران جای گیرند. زنان ايراني بدینترتیب به آراستگي ظاهري بسيار توجه داشتند. آرایش در ایران تا دوره قاجار با بهرهگیری از ابزارها و مواد دستساخت و طبیعی انجام میشد و به زنان متاهل منحصر بود. از جمله آن وسيلههای آرایش، به سرمه، نگار یا حنا، سفیداب، سرخاب یا قاضه، وسمه، زرک و خال میتوان اشاره کرد. مريم بختياري در كتاب «خاطرات سردار مريم» درباره جایگاه آرایش و دیگر روزمرگیها در میان زنان روزگار یادشده چنین روایت آورده است «در ايران زنهاي بدبخت يا بايد بزك بكنند، شبانهروز در فكر لباس و پودر و سرخاب باشند يا خياطي و ريسمان تابيدن، كار بزرگ همين است ... كاري كه به آنها ميدهند، ترشي خيار و بادنجان انداختن است». زنان تا اوايل دوره قاجار از موادی طبيعي برای آرایش بهره میبردند كه از بازار خریده يا در خانه تركيب ميكردند. بهرهگیری از لوازم اروپايي و وارداتی آرايشي و بهداشتي اما از دوره ناصرالدین شاه با گسترش پیوندها با غرب، افزايش رفتها و آمدها به سرزمینهای اروپایی و حضور زنان فرنگي به ویژه معلمان و همسران نمايندگان سياسي- تجاري دولتهای اروپايي، آرامآرام در اندروني بزرگان و اشراف رواج يافت. زنان درباری در بهرهگیری از لوازم آرایش مد روز اروپا پیشگام بودند و این کنش از دربار به محافل زنانه در دیگر بخشهای جامعه راه یافت. آگهيهاي تبليغاتي روزنامهها از عاملهای تاثيرگذار در اين زمینه به شمار میآمد. روزنامه در آن روزگار تنها رسانه گروهی به شمار میآمدند که در كنار خبرها و آگاهیهای همگانی و تخصصی سياسي و اجتماعي، وسيلهها و ابزارهای مدرن فرنگي و محصولات آرايشي و بهداشتي را تبلیغ میکردند. براي نمونه به پارهای تبليغات انتشاريافته در روزنامه اختر میتوان اشاره كرد. ایرانیان از پارهای گياهان همچون حنا براي رنگآمیزی مو بهره میبردند. تبليغات رنگهاي اروپايي مو پس از آشنایی زنان ايراني با آنها به روزنامهها راه يافت. اين تبليغها، ویژگیهایی شگفتانگيز و شفابخش همچون بوي خوش، ترميم و تقويت مو براي رنگهای اروپايي مو میشناساندند «اين معجون از ترتيبات (مادام آلن) نام خانم است. موهاي سپيدشده پيران را در صورت استعمال رنگ و بوي ايام جواني و طراوت زمان زندگاني داده تَر و تازه ميدارد و بن موهاي سر را پاك و تميز داشته قوت ميدهد. بوي خوش و رايحه دلكش دارد. از كساني كه استعمال كردهاند مكرر شنيدهام كه گفتهاند (استعمال آن يكبار مرا كفايت كرد) هر گاه يك شيشه از اين ترتيب استعمال بشود هم سپيدي موها را به حالت نخستين برميگرداند و هم موهاي ريخته را ميروياند و اين ترتيب استعمال بشود هم سپيدي موها را به حالت نخستين برميگرداند و هم موهاي ريخته را ميروياند و اين ترتيب رنگ نيست فابريك آن در لندن است ...». یک آگهی ديگر در در شماره ٣١ روزنامه اختر، گونهای كرم با خاصيت ضد چروك و سفيدكننده را شناسانده و ویژگیهایی شفابخشي به آن نسبت داده است «ترتيبي است طراوتبخشِ جلد [پوست] انساني، اين ترتيب سيالي است به سپيدي شير و دوايي است براي صحت خيلي سودمند است تنها به مالش يكبار به صورت و دستها و بازو جلد را اصلاح داده شفاف ميكند چينِ رو و دست ها را صاف مينمايد و سياهي و سوختگي را كه از تابش آفتاب عارض شده است صفا و طراوت بخشيده تر و تازه ميدارد. اين دواي سيال در همه دكانهاي سَرتراشي و عطرفروشي و دواسازي و ... فروخته ميشود».
معتاد به اشیای تجملی غربی
تجملگرایی به معنای گرایش به بهرهگیری يا خريد كالاهايي كه چندان مورد نياز نيست، يكي از مظاهر ثروت در جامعه ايران برشمرده ميشود. پیترو دلاواله، بازرگان ونیزی در سفرنامه خود درباره لباس مردان در روزگار صفوي چنين آورده است «در انتخاب کمربند و عمامه کمال دقت میشود و سعی میکنند آنها را زود به زود عوض کنند و هرچه این دو متنوعتر و پرتجملتر باشند، بر شان دارنده لباس افزوده میشود». ايرانيان به حفظ شكوه و جلال ظاهري اهميت فراوان میدادند به همين علت بسياري از خانوادههاي اعیان و اشراف، زنان و مرداني را براي رسیدگی به کارهای منزل به خدمت میگرفتند «ادوارد پولاک»، پزشک اتریشی دربار ناصرالدین شاه قاجار در كتاب «سفرنامه پولاک؛ ایران و ایرانیان» در اينباره چنين روایت کرده است «از جمله وسایل شکوه و جلال شرقی که ایرانیان به آن تشخص میگویند غیر از اسب، چادر، قالی، لباس و وسایل زینتی باید گروه نوکران و غلامان، اعم از زن و مرد، پادوها و خواجهها را نیز محسوب داشت. تعداد آنها در خانه ثروتمندان از تصوری که ما در اروپا از خدمه داریم سخت فراتر میرود. از نوکرها کمتر در امور خانهداری استفاده میشود و فقط آنها را برای تجمل نگاه میدارند». گسترش گرايشهای ايرانيان به بهرهگیری از كالاهاي گرانبها و تزیيني به ویژه از دوره قاجار، يكي از عاملهای واردات كالاهاي اروپايي به ایران به شمار میآید. صنايع بومي و محلي ايران در اين دوره با توجه به تغيير ساختار سياسي و تجارت جهاني و معاهدههای تحميلي دولتهای اروپايي چون انگلستان و روسيه رفتهرفته به ركود دچار و پارهای نابودي شدند؛ كالاهاي اروپايي بدینترتیب بازارهاي ايران را در دست گرفتند. جرج کرزن در کتاب «ایران و قضیه ایران» در اينباره چنين آورده است «گذشته از اشیای تجملی غربی که طبقات بالا به آن معتاد شدهاند، پوشاک همه طبقات جامعه، از مردان گرفته تا زنان، جملگی از غرب وارد میشود. ابریشم، ساتن و ماهوت برای طبقات اعیان و قماش نخی و پنبهای برای همه طبقات. لباس یک روستایی ساده از منچستر یا مسکو میآید و نیلی را که همسر او بکار میبرد از بمبئی وارد میشود. در واقع از بالاترین تا پایینترین مراتب اجتماعی بطور قطع وابسته و متکی به کالاهای غربی شدهاند».
مالالتجاره موسیو روجیاری،تاجر فرنگی
آگهیهاي تبليغاتي در ايران همزمان با آغاز كار نشريات و روزنامهها در دوره قاجار به صفحههای آنها راه یافتند. روزنامه وقايع اتفاقيه که به در سال ١٢٦٧ قمری منتشر شد، نخستین روزنامهاي بود كه منظم انتشار مييافت. این روزنامه افزون بر بزرگان و دولتمردان، در ميان دیگر بخشهای جامعه نيز شناخته شده بود و بهترين وسيله براي آگاهي از صنايع جديد، علوم و فنون و تبليغات به شمار میآمد. به نوشته «سیدمحمد صدر هاشمي» در كتاب «تاريخ جرايد و مجلات ايران»، در اين روزنامه افزون بر خبرهای داخلي و خارجي، آگهي نيز درج میشد. نخستین آگهی تبليغاتي با اين مضمون در شماره ششم روزنامه وقایع اتفاقیه به تاریخ ١٠ جماديالاول ١٢٦٧ قمری منتشر شد «موسیو روجیاری نام[،] تاجر فرنگی چند بار مالالتجاره به دارالخلافه [آورده] که به فروش برساند. در خانه اللهویردی آقا، نزدیک به سفارتخانه دولت بهیه انگلیس، در محله عباسآباد منزل دارد و موافق تفصیل ذیل اجناس آورده است: زنجیر ساعت از طلا و غیره؛ دستبند و غیره؛ نشان دوش صاحبمنصبان نظامی؛ قوطی انفیه طلای میناکاری؛ تخت و صندلی به طرح فرنگستان، ساعت مجلسی؛ قمه که در دو طرف طپانچه دارد؛ ساعت نقره و طلا؛ اسباب چینی از هر قسم؛ شمع کافوری؛ باروت انگلیسی بسیار خوب؛ چتر بسیار اعلای خوب؛ قوطی موزیکان؛ دستکش از هر جوره؛ حمایل صاحبمنصبان نظامی؛ گلابتون با فاسقه و کل اسباب؛ زین و برگ فرنگی؛ پیچ بخاری؛ کاغذ الوان منقش مخمل و گلابتون جهت چسباندن اتاقها؛ گردنبند سیاه ابریشمی؛ پیراهن فرنگی و غیره از این تفصیل هم چیزهای دیگر اعلا که تازگی دارد، بسیار آورده است که بعضی تا به حال به این ولایت هیچ نیامده بود. خوانین و خاص و عام دارالخلافه را اعلام میکند که هر کدام مایل باشند، بیایند و تماشا نمایند»
هيچيك از کالاهای معرفیشده در این آگهي، از نیازمندیهای مهم زندگی در جامعه ايراني به شمار نمیآمد اما رواج تجملگرايي در جامعه، زمینهای مناسب برای بهكارگيري اين وسیلهها فراهم میکرد. در شماره بیست و هفتم روزنامه وقايع اتفاقيه فردي به نام «خواجه استيپان» به تبليغ گونهای بخاري فرنگي «با سوخت كم و توليد گرماي مناسب و يكنواخت» و گونهای چراغ «بسيار روشنايي بخش و بيبو» پرداخته است «از ینگی دنیا به تبریز "پیچ بخاری" که از آهن در آن ولایت ساختهاند، تازه آورده اند و این پیچ بخاری چنین است که به اندک هیزم اتاق را گرم میکند. چهار یک هیزمی که در بخاریهای این ولایت مصرف میشود، در این بخاری هیچ به مصرف نمیرسد و خاکسترش هیچ به فرش نمیریزد و دود در اتاق نمیشود و دایمالاوقات اتاق را به یک هوا نگاه میدارد و چنان است که در زمستان سرد تبریز، یک اتاق را با دو خروار هیمه که متصل بسوزانند، گرم نگاه میدارد تا چهار ماه. اگر کسی طالب خریداری این بخاری پیچ باشد، در تبریز، در کاروانسرای حاجی سیدحسین، در نزد «خواجه استیپان» فروخته میشود. ایضا در نزد خواجه استیپان مزبور فروخته میشود، در تبریز، چراغها که در میانش روغن میسوزانند و از هر قسم روغن یا پیه در میانش سوخته میشود و بوی بد هم نمیدهد و هر یک از اینها به قدرت هشت چراغ متداول روشنایی میدهد و خرجش هم از چراغهای دیگر بسیار کمتر میشود و چنین ساختهاند که زینت و آرایش اتاق میشود». روزنامه «ايران» نیز در سوم صفر ١٢٨٨ قمری آگهي فروش پيانو را منتشر کرده است «در سفارت انگلیس منزل جناب صاحب یک دستگاه پیانوی خوب است خواهند فروخت. هرکس مشتری باشد دیده خریداری نماید».
نتیجه شوم همسایگی با روس و انگلیس
اقتصاد ایران پس از سقوط حکومت نیرومند صفویه و هرجومرج پیآمده از آن به سراشیبی رکود افتاد. پدیدههایی چون شکست ایران در جنگهای روسیه و ایران، سپس بستن عهدنامههای گلستان و ترکمانچای، تحميل قراردادهاي بازرگانی و معافيتهاي گمركي در دوره قاجار، ركود اقتصاد و تجارت را در ايران رفتهرفته افزایش داد. پیامدهایی مانند رشد تجارت خارجی، صدور مواد خام، زوال صنایع دستی، افزایش واردات كالاهاي غربي و ازهمپاشیدگی بازارهای کوچک، از ويژگيهاي اقتصادي ايران در اين روزگار به شمار میآید. محمدعلي جمالزاده در كتاب «گنج شايگان» در اينباره مینویسد «ایران اگرچه با اغلب دول مناسبات تجارتی دارد ولی میتوان گفت که تجارت ایران در احتکار روس و انگلیس و منحصر به این دو دولت است. یعنی تجارت شمال با روسیه و تجارت جنوب با انگلستان و هند است. چنانچه اگر تجارت ایران را هشت قسمت نماییم قریب به هفت قسمتش با دو دولت مذکور است و از این هفت قسمت نیز چهار قسمت و نیم با روسیه و دو قسمت و نیم با انگلستان و هند است و بعباره اخری بیش از نصف تجارت ایران با روسیه است و ربع آن با انگلستان و ربع دیگر با دول دیگر[.] مقدار صادراتی که از ایران به روسیه میرود و وارداتی که از روسیه نسبت مالالتجاره که از ایران به انگلیس و هند میرود و مالالتجاره که از آن دو مملکت به ایران میآید تقریبا نسبت یک است به پنج یعنی صادرات ایرانی به انگلیس و هند خمس وارداتی است که از آن دو مملکت به ایران میآید».
ورود کالاهای ارزان، متنوع، جدید و باکیفیت اروپایی، آسیبهایی بسیار به اقتصاد ایران وارد آورد و بسياري از صنايع توليدي ايران را از ميان برد. اوژن فلاندن، جهانگرد اروپایی در اوایل دوره قاجار در سفرنامه خود درباره انحطاط صنايع ايران در آن روزگار چنين آورده است «از کارخانجات نساجی و اسلحهسازی و زربفت و مخمل ایران که روزگاری محصولات آن به تمام مشرقزمین صادر میشد، خبری نیست و همه نابود شدهاند. محصولات ایران از بین رفته و بویژه همجواری با انگلستان [به دلیل حضور کمپانی هند شرقی در هندوستان] نتیجه شومی بخشیده است. زیرا مقدار زیادی محصول را به بهایی بسیار نازلتر از آنچه در خود ایران ساخته میشود در بازارهای ایران بفروش میرسانند». بازرگانان ایرانی با توجه به وجود شرايط نامناسب براي تجارت ناگزیر میشدند با بازرگانان خارجی برای فروش کالاهای آنها درون کشور همکاری کنند؛ مسالهای که جایگاه آنان را به واسطهگری و دلالی فرومیکاست. فریدون آدميت و هما ناطق در كتاب «افکار اجتماعی اقتصادی در آثار منتشرنشده دوره قاجار» چنين روایت کردهاند «عنصر سرمايهدار و بازرگان از اين كه در اين حيطه محلي براي او جز واسطهگري و دلالي اجناس و كالاهاي تمامساخته خارجي نمانده است فغان بود تعرفههاي جديد گمركي بقاياي صنايع داخلي را نابود كرد از منفعت صدور مواد خام كاسته و راه را براي تاختوتاز بيگانه فراهم كرده است».
مظفرالدین شاه: مشکل است از عهده برآیند
پارچهبافی در دوره قاجار به گونه دستی انجام ميشد. ورود پارچههای اروپایی نخی به ايران با بهايي اندک، صنایع بافندگی ایران را با آسیب جدی روبهرو ساخت. ایران که تا پيش از آن با تولیدات صنایع داخلی خود نیازهای مردم را میتوانست برآورد، آرامآرام به واردات پارچههای خارجی به ویژه منسوجات انگلیسی گرایش یافت. مورد به بهرهگیری از اين منسوجات به علت ارزانی، زیبایی و گوناگونی طرح، بسیار روی آورده، آندسته از توليدات اروپايي به پارچههای ایرانی برتری میدادند. تشكيل شركتهاي بازرگانی، از راهكارهاي سودمند براي رویارویی با هجوم كالاهاي غربي بود. محمدحسین کازرونی بدینترتیب «شركت اسلاميه» را با هدف تامین منسوجات مورد نیاز مردم ایران در سال ١٣١٦ قمری بنیان گذارد. این شركت نمايندگاني در شهرهاي لندن، كلكته، بمبئي، اسلامبول، بغداد، مسكو و بادكوبه داشت. اساسنامه شرکت اسلامیه در بخش تشریح هدفها، به مسالههایی اشاره میکرد که جامعه ایران در آن روزگار بدانها دچار شده بود «١- دسترسی به سود بیشتر اقتصادی از طریق راهاندازی شرکت. ٢- خروج از ذلت احتیاج به امتعه خارجی. ٣- تثبیت و تقویت هرچه بیشتر تجارت داخله در برابر تجارت خارجه. ٤- جلوگیری از خروج ثروت داخلی به خارج از کشور در مقابل ورود کالاهای مصرفی. ٥- جلوگیری از مهاجرت نسلهای آینده به خارج از کشور برای مزدوری و کارگری نزد بیگانگان و ایجاد اشتغال برای جوانان ایرانی. ٦- تسهیل در امر معیشت مردم به علت ارزانتر بودن منسوجات و ماکولات داخلی نسبت نوع خارجی آنها. ٧- ارائه الگویی تجاری برای آینده ملت و دولت. ٨- ایجاد یک شرکت برای حمایت از مشاغل داخلی. ٩- نظامبخشیدن به رشته گسیخته تجارت داخله ایران. ١٠- آبادی وطن و شکوفایی و رونق صنایع. ١١- رهایی از مصرفگرایی و استفاده از کالاهای خارجی. ١٢- ایجاد راههای شوسه و آهن برای سهولت در حملونقل. ١٣- جلوگیری از احتکار و بازار سیاه». فعاليت این شركت پرآوازه ایرانی اما با همه کوششها تداوم نيافت. همراهینکردن دولتمردان، افزون بر حضور و رقابت سرمايههاي بيگانه، از علتهای ناکامی اين شركت به شمار ميرفت. نامه اديبالتجار، مدير شركت اسلاميه به صدراعظم در دوره مظفرالدین شاه قاجار به روشنی بياعتمادي دولت قاجار به توليدات داخلي را نمايانگر است. او در اين نامه از صدراعظم خواسته حکومت براي تهيه لباس ارتشيان از منسوجات شركت بهره بگیرد اما شاه قاجار در ذيل نامه نوشته است «ضرر ندارد اما مشكل است آنها بتوانند از عهده برآيند».
شكلنگرفتن صنايع ماشيني؛ ماجرای دماغی که سوخت
مصرف كالاهاي گوناگون در دوره قاجار با گسترش شهرنشيني و رشد خواستههای تجملگرايانه افزايش يافت. صنايع پیشین در ايران در دوره قاجار يا از ميان رفته بودند يا به گونه دستي و محدود توليد کرده، توان برآوردن نیازهای جامعه را به كالاهاي گوناگون نداشتند. صنايع ماشيني در این دوره به ویژه از روزگار ناصرالدین شاه به گونه محدود و با نظارت مستشاران غربي به ايران وارد شد. این صنایع نوبنیاد اما به دليلهایی گوناگون هچون هزينه سنگين مواد خام، نبودِ پشتیبانیهای حکومتی، هزينه بالاي جابهجایی، نبودِ نيروي متخصص كار و ورود كالاهاي ارزانبهای خارجي ناکام و ورشكست شدند. صنعت شيشه و ظرفهای شيشهاي در این دسته جای میگیرند. شيشهگري سنتي در ايران پیشینهای دراز داشت اما به علت رویکردها و شيوههای سنتي توليد نميتوانست نيازهاي داخلي را پاسخ گوید، به همين دلیل حکومت ایران از دوره اميركبير کسانی را براي آموزش در اين زمينه به اروپا فرستاد. كارخانجاتي نيز در این زمینه پدید آمد. این صنایع اما به علت نبودِ دسترسي به مواد مرغوب خام، ناآشنايي ايرانيان با تكنيكهاي جديد و ناتواني آنان در ساخت قالبهاي فلزي سرانجام نيافتند.
ميرزا حسينخان تحويلدار دركتاب «جغرافياي اصفهان» روایتی در اینباره دارد «دو كارخانه بزرگ در اصفهان ... اوايل دولت جاويد مدتي مردنگي و لاله و قليان ساختند در صفا و صافي و تركيب كسي از دور با فرنگي تميز و تشخيص نميداد، تشويق كاملي از ايشان نشد كه تكميل عمل نمايند و دماغشان سوخت». واردات بدینترتیب با ناکامی اين صنايع افزايش يافت. بيشترين میزان واردات در اين دوره به کالاهای روسی و اتريشی بازمیگشت. مصرفكنندگان ايراني به بهرهگیری از توليداتی روسي مانند استكان، نعلبكي، فنجان چايخوري، پارچ، كاسه و بشقاب روی خوش نشان دادند که به فراوانی با بهایی اندک در بازارهای ایران عرضه میشد. هاينريش بروگش، جهانگرد اروپایی در كتاب «سفري به دربار سلطان صاحبقران» نوشته است «بازار سلطانآباد، كه با عجله ساخته شده است، كوچك و محقر است و قابل مقايسه با شهرهاي بزرگ نيست. مشتريان و خريداران كمي در آن ديده ميشوند. ولي از همه شگفتآورتر وجود كالاهاي لوكس خارجي در دكانهاي اين بازار بود، از جمله ظروف چيني و بلور ساخت روسيه و پارچهها و منسوجات انگليسي در دكانها به مقدار زياد ديده ميشد».
- 17
- 6