
دکتر سولماز قلیزاده مهدی خان محله- تاریخ پژوه و مدرس دانشگاه| چند جریان فکری با محوریت زهد و تصوف در میانههای سده سوم هجری در خراسان فعالیت داشتند؛ این جریانها با نامهای کرامیه به پیشوایی محمدبن کرام، ملامتیه به پیشوایی حمدون قصار، صوفیه به نمایندگی بایزید بسطامی و اهل فتوت به سرکردگی نوح عیار نیشابوری شناخته شدهاند. شیوه حمدون قصار ملامتی و پیرواناش در این میانه با زهدی متفاوت همراه بود که در آن نیکیها و عبادتهای زاهد از خلق پنهان میشد تااندازهای از ظاهر نیک، به دور به نظر آمده،و حتی به کارهایی ناشایست از جنبه عرفی دست میزنند تا به تعبیر محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب «قلندریه در تاریخ» حسن ظن مردم از آنها گرفته شود. دعوت به فتوت و جوانمردی و اخلاص در آموزههای این جریانها به ویژه ملامتیه نمودی بسیار داشت. اینان از نیمه دوم سده چهارم به دگرگونیهایی بنیادین دچار شدند، به گونهای که از درون جریان ملامتیه، جریان قلندری پدید آمد. آیین فتوت در واقع از سدههای هفتم و هشتم هجری چشماندازهای تازه سیاسی و فرهنگی یافت که با اصول اولیه این گستره پیوندی اندک داشت.
قلندریه؛ دنیایی اسرارآمیز
فرقه قلندریه در نخستین سالهای سده هفتم هجری در تاریخ پدیدار شد. پارهای پژوهشگران و اندیشمندان، به روایت ذبیحالله صفا در کتاب «تاریخ ادبیات ایران» آغازگر آن را جمالالدین محمدبن یونس ساوجی میدانند. قلندران آنگونه که روایت شده است، در ظاهر به قیدها و بندهای اجتماعی اهمیت نداده، حتی به موازین شرعی کمتوجه بودهاند. عزالدین محمودبن علی کاشانی در «مصباحالهدایه و مفتاحالکفایه» و شیخ شهابالدین سهروردی در «عوارفالمعارف» قلندریه را از سلسلههای صوفیه به شمار نیاورده، اما گاه از آنها با تحسین یاد کردهاند. از نوشتههای اینان میتوان دریافت قلندریه دو گروه بودهاند؛ گروهی از اعقاب بلافصل ملامتیه بوده که نظری مثبت بدانها وجود داشته است و گروهی نیز به سبب پایبندنبودن به شریعت از دایره تصوف بیرون پنداشته شدهاند. خاستگاه برخی آموزهها و آیینهای این فرقه هنوز در ابهام جای دارد. به طور کلی پوشیدن جامه معین، تراشیدن موهای سر و صورت، سوراخکردن دستها و گوشها از ویژگیهای ظاهری قلندران بیان شده است. رسم «چهار ضرب قلندران» در واقع تراشیدن موهای سر، ابرو، ریش و سبیل بوده است.
درباره رواج این رسم در میان همه قلندریه اتفاق نظر وجود دارد، اما زمان رواج این رسم در میان آنان روشن نیست. بر اساس گزارش هندوشاه نخجوانی در «تاریخ فرشته» درباره شرح حال جمالالدین ساوجی، این رسم بدینگونه به او منتسب شده است؛ سیدجمالالدین ساوجی به زیبایی شهره بود، زنی از بزرگان مصر عاشق او شد و در پی او آمد، سیدجمال زوال زیباییاش را از خداوند خواست. موی، سبیل، ریش و ابروی او بدینترتیب از میان رفت و آن زن به مصر بازگشت، تا این که سیدجمال از آن زن رهایی یافت. قاسم غنی در کتاب «تاریخ تصوف در اسلام و تطورات و تحولات مختلف آن از صدر اسلام تا حافظ» بر اساس گزارش مقریزی، زمان پیدایش چهار ضرب را تا سده پنجم هجری بازمی گرداند. پژوهشگران و تاریخنگاران اما کمتر به ریشههای تاریخی چهار ضرب قلندران پرداختهاند. پارهای پژوهشگران همچون شفیعی کدکنی، چهار ضرب قلندران را یادآور سیمای برخی مردم ایران پیش از اسلام میدانند. منابع و متنهای تاریخی اما نشان میدهند به طور کلی ایرانیان چه پیش چه پس از اسلام، تا پیش از قلندریه اهل چهار ضرب نبودهاند. به هرروی اگر پیش از اسلام نمونههایی از تراشیدن موی سر و صورت میان ایرانیان گزارش شده است، بیشتر به تراشیدن یک عضو مانند ابرو یا ریش بوده و فراگیر نبوده است در حالی که در سنت چهار ضرب قلندران موهای سر، ریش، ابرو و سبیل تراشیده میشد.
رازهای چهار ضرب قلندران
کتیبهها، سکهها و ظرفهای تاریخی، برای آگاهی از چگونگی موهای سر و صورت ایرانیان پیش از اسلام، بسیار به کار میآیند. تصویرهایی که از ایرانیان در روزگاران یادشده بر جای مانده، نشان میدهد موها و ریشهایشان بلند بوده است؛ آنگونه که دیاکونوف در «تاریخ ماد» روایت کرده است آثاری از هزاره سوم پیش از میلاد وجود دارد که نشان میدهند ساکنان قدیمی سرزمین ماد، ریشهای کوتاه و گیسوانی بلند و بافته داشتهاند. چهره پادشاهان در برخی نقشبرجستهها و سکههای هخامنشی، با موی پرپشت سر و ریش انبوه و بلند ترسیم شده است. حتی در پلکان اصلی آپادانا هم افسران پارسی که در حال شرفیابی به حضور شاه بزرگاند، محاسن و ریشهای بلند دارند. این وضعیت در تصویرها اقوام تابع شاهنشاهی هخامنشی نیز به چشم می خورد که در برجستهکاری پلکان شرقی تالار آپادانا به تصویر کشیده شدهاند. نمایندگان ملتهای تابع هخامنشیان در این پلکان تاریخی، از ماد و عیلام و بابل گرفته تا لیدی و پارت در هنگام تقدیم هدیهها، با موی بلند سر و ریش بلند نمایانده شدهاند. در دورههای بعد نیز به ویژه با برآمدن ساسانیان، دگرگونی گسترده در رسم و سنت ایرانیان در این زمینه پدید نیامد.
نقشبرجسته کرتیر، روحانی بانفوذ دوره ساسانیان در نقش رجب، با موهای بافته و ریختهشده روی شانهها نشان داده شده است. آنچه درباره یکی از سرداران اواخر دوره ساسانی به نام رستم، نامبُردار به ذوالحاجب گفته شده درباره این که ابرواناش را میتراشید و این کار را به استناد نمونهای از یک رسم پنداشتهاند، نمیتواند در ایران پیش از اسلام، فراگیری آن را در میان مردم و طبقه حاکم بیانگر باشد. حتی اگر به گزارش برخی از منابع، تراشیدن ابرو یا ریش را رسم بدانیم باز هم به گونهای اساسی با چهار ضرب قلندران در سدههای میانه اسلامی تفاوت بسیار دارد که در آن موهای سر، ریش، سبیل و ابرو را با آدابی مشخص میتراشیدند. جامعه ایرانی هرچند با ورود اسلام به ایران به دگرگونیهای بنیادین اجتماعی و فرهنگی دچار شد اما با توجه به سنت اسلامی تغییری چندان در آرایش موی مردان ایرانی پدید نیامد. حتی سنت اسلامی چنان برای ریش حرمت داشته که تعبیر محاسن را برایش مطرح کرده است. در نمونههایی نیز که از تراشیدن موی شده سخن آمده، به معنای چهار ضرب یعنی تراشیدن موی صورت، ابرو، ریش و سبیل نبوده است. قلندریه نیز در منابع خود ادعا دارند که تراشیدن موهای سر و صورت، نخستین بار در میان آنان سنت شده است، به گونهای که سیدجلالالدین بخاری، بنیانگذار فرقه جلالی از فرقههای قلندریه در سده هفتم هجری در تراشنامه منظوماش، قلندران را نخستین کسانی برمیشمرد که به این راه رفتهاند. او در منظومه خود چنین سروده است «از تراش و وصله و اسباب او/ از صفات و معنی و آیات او ... چون بدانند صورت اهل تراش/ چهار ضرب است نیست پنهان هست فاش ... اولش ریش و بروت آنگاه سر/ بعد از آن ابرو بود ای پرهنر ... هر یکی را معنیای فرمودهاند/ رهروان ما تقدم بودهاند».
آنگونه که پیدا است شاعر پیروان طریقتاش را از پیشگامان رسم چهار ضرب میداند. خطیب فارسی نیز در سده هشتم هجری به نکتهای مهم درباره رواج رسم چهار ضرب اشاره میکند؛ او از شخصی به نام شیخ ابوبکر اصفهانی نام میبرد که شیفته شیخ جمالالدین شد و به سلک قلندریه درآمد. خطیب فارسی، نگاه شیخ ابوبکر به قلندریه را اینگونه ترسیم کرده است «عجب رسم غریب آورده پیدا/ که در عالم نمیورزد کس آن را ... به نام بدعت ایشان جمله فاشاند/ که ریش و سبلت و ابرو تراشاند ... نمیدانند هیچ احوال مردم/ نه چیزی میخورند از مال مردم ... نمیپوشند از رخت جهان هیچ/ نمیگویند هم با مردمان هیچ». گروهی که شیخ ابوبکر و خطیب فارسی آنها را وصف کردهاند، همان قلندراناند. نکته مهم در توصیفات آنها این است که تراش اشارهرفته به همراه دیگر رسمهای قلندریه، به عنوان رسم و سنتی غریب انگاشته شده که قلندران آغازگر آناند. قلندریه البته برای زدودن نگاههای سرزنشبار به سنت چهارضرب، گاه ریشه تراش و تراشیدن را به حضرت آدم رساندهاند، برای نمونه در یکی از رسالههای قلندری آمده است «اگر بپرسند سر تراشی چه زمانی بوجود آمد؟ جواب بده سر حضرت آدم را تراشیدند و در زمان حضرت رسول (ص) جبرئیل مژده تراش را داد و آن حضرت سنگ تیغ را به مولا علی(ع) دادند و از مولا به سلمان رسید تا به دست قطبالدین پلنگپوش که مقیم هندوستان بود».
آیا سنت قلندرانو آیین بوداییان یکسان است
هیچگونه تاییدی با این وجود بر سنت چهار ضرب قلندران در منابع اصیل اسلامی وجود ندارد. در میان آیینها و رسمهای نحلههای پیش از اسلام، بوداییها رسمی داشتند که چهار ضرب قلندریه بسیار شبیه آن است، به گونهای که از گذشتههای دور تاکنون برای پذیرش و ورود به کیش بودایی، حتی پس از مرگ نیز موی راهب باید تراشیده شود. این سنت کموبیش در آیین بودا یکسان بوده، به عنوان نمادی از ترک دنیا و کشتن هوای نفس به شمار میآمده است؛ آیینی که حتی برای زنان ایمانآورنده به آیین بودا نیز اجرا میشد. بر اساس نقاشیهای بودایی، بعدها تراشیدن سبیل و ابرو هم به تراشیدن ریش و موی سر افزوده شده است. دین بودا بر اساس تحقیقات تاریخی، پیش از اسلام در شرق ایران و خراسان یعنی منطقهای که قلندریه در دوران میانه اسلامی از آنجا برخاستند، پیروانی داشته است، به احتمال زیاد سنت چهار ضرب قلندران بازمانده نمادهای بودایی میتواند به شمار آید زیرا نیتهای قلندریه و بوداییها از داشتن چهرهای بدون محاسن و ابرو نیز یکسان بوده است. آیین بودایی در میانههای سده سوم پیش از میلاد در زمان پادشاهی آشوکا در هند به ایالتهای شرقی ایران نفوذ کرد. افسانههای بودایی و متنهای چینی از ایرانیانی یاد آوردهاند که پیرو کیش بودایی بود، در تبلیغ آن آیین میکوشیدهاند.
منابع تاریخی از دو نفر به نامهای آنشیگائو و آنخوان نام بردهاند که از راهبان بودایی ایرانی بوده و برای ترویج کیش بودا در چین فعالیت میکردهاند. منابع دوره اسلامی مانند حدود العالم، معجمالبلدان یاقوت حموی و تاریخ بیهقی نیز به حضور بوداییها در شرق ایران اشاره کردهاند. روحانیان بودایی با تسلط مغولان بر ایران در سده هفتم هجری دوباره فعال شدند. در مجموع حدود چهار سده پیش از میلاد، شاهد حضور جوامع و معابد بودایی در نواحی شرقی فلات ایران مانند بلخ، بخارا و ماوراءالنهر هستیم، منابع دوره اسلامی به ویژه در دوره ایلخانان مغول، وجود بوداییان در ایران را تایید میکنند. راهبان بودایی به نشانه ترک دنیا و دوری از هوای نفس، موهای سر، ریش، سبیل و ابرو را میتراشیدند. فلسفه آداب چهار ضرب در آثار قلندریه نیز به گونهای مطرح شده به مساله ترک خواستههای دنیایی و هوای نفس اشاره دارد. برای نمونه در یکی از رسالههای خاکساریه آمده است «اگر سوال کردند سر را به چه علت تراشیدی؟ جواب بده به خاطر هوای نفس دست به این کار زدم». تراشیدن موی سر در مقصودها و نیتهای قلندران، نشانه بریدن از دنیا، تراشیدن ابرو یعنی برطرفساختن حجابهای میان انسان و خداوند، تراشیدن سبیل به بیرون انداختن صفتهای مذموم غرور و حسد و سرانجام ریشتراشی به معنای فروتنی در برابر مردم بوده است.
شیفتگان فتوت با شیوهای خاص
قلندران در واقع کسانی بودند که شیفته و واله عنصر فتوت، حتی زیبایی ظاهری را از خود دریغ میکردند. میتوان گفت آنان بسیار زیرکانه، گونهای مبارزه منفی را علیه نظام سیاسی و اجتماعی زمانه خویش دنبال میکردند زیرا اشرافیت زمیناندوز و ثروتاندوز با تکیه بر رعایت آداب ظاهری در شریعت، بخشی بزرگ از مال و خواسته جامعه را به خود اختصاص داده بودند و بدینترتیب وسوسه رسیدن به مال و ثروت هر روز در میان مردم بیشتر میشد زیرا آنان شاهد ترقی مادی چاپلوسان و اهل نفاقی بودند که بدون زحمت به املاک و ثروت میرسیدند. داشتن حرمسراها با انبوهی از زنان در تاریخ، یکی از نمادهای مذموم و آسیبرسان در تاریخ ایران، پیش و پس از اسلام بوده است. قلندران در مبارزه با سنت زنبارگی در جامعه تا آنجا پیش رفتند که حتی بسیاری از آنان خود را از نیروی جنسی ناتوان میکردند، چه بسا که به سبب افراط بسیاری در سنت حسنه ازدواج و ایجاد تبعیض و نابرابری در جامعه، قلندران با اینگونه کارهای منفی به رویه متنفذان، اشراف و هیات حاکمه اعتراض داشتند. اینگونه میتوان دریافت و نتیجه گرفت که در تاریخ سدههای میانه اسلامی به ویژه در ایران متاثر از اوضاع سیاسی و اجتماعی که اسلام و پایبندی به ظواهر شریعت، نردبان ترقی عدهای جاهطلب شده بود و رسیدگی به داد مردم و خواستههای آنها در نازلترین جای قرار داشت، جریانی از اهل فتوت و جوانمردی به نام قلندران و قلندریه با پشت و پا زدن به تعلقات دنیایی و تخریب ظواهرشان، ثروت اندوزی و ظواهر آراسته آن دسته را به چالش میطلبیدند.
نام و مرام قلندران از کجا آمده است
نخستین گمانهزنی در این نوشتار، درباره واژه «قلندر» است؛ بیشتر پژوهشگرانی که درباره قلندر و قلندریه بررسیهایی انجام دادهاند، همگی قلندر را شخص پنداشتهاند، در حالی که قلندر تا سده هفتم هجری نام مکانی بود که افراد منسوب به آن مکان را قلندری میگفتند. شفیعی کدکنی برآن است که قلندر در واقع جایی مانند مسجد، مدرسه یا میخانه بوده است. نگارنده کتاب «قلندریه در تاریخ»، واژه قلندری را نخستین بار در یک رباعی منسوب به ابوسعید ابوالخیر یافته است «من دانگی و نیم داشتم حبه کم/ دو کوزه نبی خریدهام پاره کم ... بر بربط من نه زیر ماندست و نه بم/ تا کی کوی قلندری و غم غم». شیخ یوسف عامری و بابا طاهر همدانی نیز در سرودههایشان از قلندر و قلندری نام بردهاند؛ همچنین سعدی نیز دو بار گلستان و یک بار در بوستان واژه قلندر را به کار برده است. قلندر اما از سده هفتم به بعد به معنای فرد و شخص با پوشش، رفتار و کردار ویژه به کار رفته است. سعدی در گلستان در اینباره نوشته است «اما قلندریان چندان بخورند که در معده جای نفس نماند و بر سفره روزی کس». دگرگونیهای هنری و فرهنگی در تاریخ ایران در واقع از آرزوها و خواستههای متاثر بودهاند زیرا هر نظام سیاسی و اجتماعی همواره دستههای هوادار و مخالف داشته است.
کسانی که هوادار نظامهای سیاسی و اجتماعی حاکم بودهاند، میکوشیدهاند به تابوهای آن نظام پایبند باشند. مخالفان اما همواره برآن بودند تابوهای یادشده را بشکنند؛ آنان همچنین به افرادی توجهی ویژه داشتند که ارزشهای نظام حاکم را به چالش میکشیدند. تاریخ ایران، دو نگرش متفاوت درباره قلندران به ثبت رسانده است؛ نگاه نخست، آنان را تا عالیترین مرتبه رابطه انسان با خدا به اوج میرساند و نظرگاه دوم که قلندران را پست، شکمباره و شهوتران میانگارد؛ سعدی در این میانه گویا از باورمندان به اندیشه دوم از قلندران بوده است. آنچه اما در تجربه تاریخی رخ داده، این است که مکتب ملامتیان با نمایندگی عارفی چون ابوحفص حداد نیشابوری، رفتهرفته با سوارشدن قلندریه و قلندران بر موج درونگرایی و ملامت، به مجموعه تشریفات ظاهری آراسته شد؛ این مساله، ظاهرآرایی و تقید ویژه آنان را در پی آورد. این ظاهر آرایی و تقید به «چهار ضرب قلندران» در تاریخ آوازه یافته است.
- 13
- 5