
جنگ ایران و عراق نیز از این قاعده مستثنی نبود.از چند هفته مانده به آغازجنگ، صدام و فرماندهان عراقی تمام مدت به دنبال آن بودند که از طریق منابع غربی مطمئن شوند نیروی هوایی ایران از کار افتاده و خطری آنها را تهدید نمیکند.آنها میدانستند نیروی هوایی ایران قابلیت گستردهای دارد و اگر این نیرو مهار و سرکوب نشود هیچ نقطهای در عراق در امان نیست. همینطور هم شد. ظرف دو هفته نه تنها نیروی هوایی عراق بخش بزرگی از توان خود را در زمین و هوا از دست داد بلکه نیروگاهها، صنایع نفتی، بنادر و پلهای راهبردی عراق همگی از دست رفتند.
ضربات متعدد به پایگاههای شکاری عراق در نهایت فرماندهی این نیرو را مجبور کرد تا ۳ماه بعد از جنگ تن به انتقال حدود ۵۰ هواپیما از جمله بمب افکن های بزرگ توپولف ۲۲ و ۱۶، میگهای ۲۱، ۲۳ و سوخوهای ۲۰ و ۲۲ به یک پایگاه امن در غرب این کشور در نزدیکی مرز با اردن با نام اچ ۳ دهد.این پایگاه عظیم متشکل از ۳ پایگاه بزرگ با توان جای دهی صدها هواپیمابود که در صورت بروز جنگ با اسرائیل میتوانست مؤثر باشد اما متأسفانه در نیمه دهه ۷۰ میلادی سیاست عراق افزایش تخاصم با همسایه شرقی یعنی ایران شد.
این جابهجایی البته از چشم نیروی هوایی ارتش پنهان نماند. افسران ستاد نیروی هوایی و سرهنگ جواد فکوری فرمانده این نیرو میدانستندعراق به انتظار ورود نسل جدید شکاریهای مدرن نظیر میراژ اف یک و میگ ۲۵ و مدل های مدرن تر میگ ۲۳ با موشکهای هوا به هوای جدیدتر است. با رسیدن این هواپیماها در تابستان سال ۶۰ قطعاً دوباره توان ضربتی دشمن افزایش مییافت.
به اعتقاد افسران ستاد نهاجا نظیر سرهنگ ایزد ستا، سرهنگ هوشیار و سرهنگ قیدیان پایگاه هوایی مناسب برای حمله به اچ ۳ باید پایگاه سوم شکاری(همدان) باشد. صبح روز ۲۸اسفند ۱۳۵۹ فرماندهی نهاجا از سرهنگ قاسم گلچین و سرگردفرج الله براتپور میخواهد در اولین فرصت خود را به تهران برسانند. آنها با سرهنگ فکوری ملاقات کرده و او از آنها میخواهد که عملیات را اجرا کنند.
این دو فرمانده با تجربه تمام طول عید سال ۶۰ را صرف آماده سازی نقشه حمله میکنند. بهدلیل مشکل سوخت رسانی، خلبانان نمیتوانستند بیش از ۸ فروند هواپیما را برای حمله تجهیز کنند. این هواپیماها باید در سکوت کامل رادیویی پس از سوخت گیری بالای دریاچه ارومیه به سمت مرز ترکیه گردش کرده و با طی مسافت طولانی از مرز سوریه مجدداً به سمت غرب عراق گردش کرده و با بمباران ۳ پایگاه مذکور مجدداً با سوخت گیری از همان مسیری که آمده بودند بازگردند!
حتی امروزه با تجهیزات مدرن ناوبری و راداری، چنین کاری بسیار سخت به نظر میرسد.حرکت در مسیری ۲۱۰۰ کیلومتری و بازگشت از همان مسیر.به عبارتی ۴۲۰۰ کیلومتر پرواز جنگی ۸ فانتوم به همراه ۲ تانکر عظیم ۷۰۷! لازم به ذکر است که برای غافلگیری دشمن لازم بود سوخت گیری در ارتفاع بسیار پایین صورت گیرد و اهل فن بخوبی میدانند یک خلبان جنگنده میتواند در ارتفاع ۵۰ پایی مدتی پرواز کند اما یک هواپیمای ترابری یا مسافری نمیتواند برای مدت طولانی در ارتفاع کم پرواز کند.چرا که باد یا کوچکترین اتفاقی، ارتفاع هواپیما را کاهش داده و به نابودی هواپیما منجر میشود. اما خلبانان و فرماندهان ارتش در آن سالها بسیار جسور بوده و به معنای واقعی آماده اجرای هر طرحی بودند.به همین دلیل سرگرد براتپور بهدنبال کار روی جزئیات رفت.
از آن سو ستون پنجم دشمن از برنامه نیروی هوایی با خبر شده و چندین بار به مقامات عراقی هشدار داده بود اما با توجه به اینکه فرماندهان عراقی چنین عملیاتی را غیر ممکن میدانستند چندان تدابیری برای جلوگیری از اجرای آن نداشتند. مطابق بررسیهای استخبارات عراق، پرندههای ایرانی باید از مناطق مرکزی و پر خطر عراق عبور کرده و با طی ۳۰۰ کیلومتر خود را به اچ ۳ رسانده و آن گاه بعد از بمباران به خاک ایران بازگردند.
چنین اقدامی به معنای خود کشی بود و مضاف بر آن هیچ بمب افکن ایرانی بدون سوختگیری توان رسیدن به آن نقطه را نداشت.اصلاً در مخیله عراقیها نمیگنجید که ایران مسافتی معادل ۳ برابر خط مستقیم را طی کرده و با قبول خطر درگیری با رهگیری های ترکیه و سوریه، درست روی خط مرزی به غربیترین نقطه عراق حمله کند. به هر تقدیر مقدمات کار فراهم میشود. پنجم فروردین گروهی از مسئولان ستادی یگانهای اجرایی از پایگاههای هوایی اصفهان، تبریز و مهرآباد در جلسات توجیهی در ساختمان فرماندهی نهاجا شرکت میکنند.
قرار میشود یک هواپیمای سی ۱۳۰ شنود رادیویی، جمعآوری سیگنالها در منطقه و دو فروند هواپیمای ۷۴۷ و دو فروند ۷۰۷ نیروی هوایی نیز سوختگیری یگانهای عملیاتی را انجام دهند. مطابق نقشه، دو فروند ۷۰۷ باکهای بمبافکنها را روی دریاچه ارومیه مملو از سوخت کرده و در مرز سوریه و عراق نیز دو فروند ۷۴۷ در دو نوبت (قبل از بمباران و بعد از بمباران) فانتومها را از بنزین سیراب کنند. برای رعایت مسائل حفاظتی، زمان عملیات اعلام نمیشود و تنها فرماندهان در جریان کلی کار قرار میگیرند.
مطابق برنامهریزی انجام شده، قرار شد هواپیماهای فانتوم از پایگاه شکاری همدان به پرواز درآمده و پس از سوختگیری اول روی دریاچه ارومیه، از سوی مرز مشترک ترکیه و عراق به سمت غرب پرواز کرده و پسازآن با گردشی از جنوب غرب وارد مرز مشترک عراق- سوریه شده و پس از سوخت گیری دوم و سوم و بمباران الولید، از مرز سوریه -عراق وارد مرز سوریه -ترکیه، ترکیه -عراق و آن گاه وارد ایران شوند تا سوخت گیری چهارم انجام شود. بجز هشت فانتوم اصلی برای عملیات، حدود ۵۰ فروند اف-۵، اف-۱۴، سی ۱۳۰، بوئینگ ۷۴۷ و ۷۰۷ نیز پشتیبانی از طرح را به عهده داشتند.از جمله قرار شد ۲ فروند اف ۵ با حملهای فرعی به سمت کرکوک، حواس پدافند و رادارهای دشمن را پرت کند.
بالاخره روز دلهرهآور ۱۵ فروردین ۱۳۶۰(پنجشنبه چهارم آوریل ۱۹۸۱) فرارسید. هنگامیکه سرگرد براتپور (سرتیپ فعلی) با گامهای استوار سراغ نفرات خود رفت. هنوز مطمئن نبود عملیات در آخرین لحظات لغو نشود. خلبانان کابین جلو که تا ۱۰ دقیقه قبل از جزئیات پرواز اطلاعاتی نداشتند پسازآنکه میفهمند قرار است پروازی در عمق خاک عراق با اتکای به دو فروند تانکر انجام دهند چهرههایشان در هم میرود. سؤال آنها این بود: «اگر به تانکرها نرسیم چه؟»
پرواز این هواپیماها بسیار طولانی بود و در حقیقت اف ۴ برای چنین اقداماتی طراحی نشده بود. معمولاً بمبارانهای دوربرد بر عهده بمب افکنهای بزرگ و راهبردی است. بالاخره بعد از دو بار سوخت گیری خلبانان که اکنون به ۳ دسته تقسیم شده بودند به نزدیکی پایگاهها رسیدند.
سرگرد اسکندری، سرگرد طوسی و سرگرد خضرایی اولین خلبانانی بودند که به ضلع شمالی اچ-۳ رسیدند. بمبهای نیرومند از مقرهای خود کنده و هواپیماهای بلادفاع و رها شده عراقی را مورد اصابت قراردادند. توپهای پدافند عراق لحظاتی بعد شروع بهکار کرده و موفق شدند به هواپیمای خلبان خضرایی صدمه بزنند. اما خلبانان اینهمه راه نیامده بودند تا دستخالی برگردند آنها بمبهای خود را با دقت پرتاب کرده و در ارتفاع بسیار پایین توپولفهای غولپیکرتی یو ۱۶ و ۲۲ و حتی توپهای پدافند را موردحمله قراردادند.
خلبانان دیگر نیز با دقت سایر اهداف را زیر آتش گرفتند. پدافند عراق که اصلاً انتظار حمله از غرب را نداشت بشدت غافلگیر شد و فرصت شلیک مؤثر پیدا نکرد. خلبانان نیز پس از بمباران از همان مسیری که آمدند بازگشتند. تنها خلبان خضرایی مجبور شد هواپیمای خود را در سوریه فرود آورد چرا که سامانه سوخت گیری آن نیز دچار مشکل شده بود. سایر هواپیماها به همراه سوخترسانها به هر زحمتی بود خود را به پایگاه همدان رساندند. نیروی هوایی عراق برای به دام انداختن مهاجمان به شکلی سراسری دستور داد تا به هر قیمت جنگندههای ایرانی ساقط شوند اما هیچ خبری از هواپیماهای ایران نبود!جالب آنکه صدام خشمگین از این حمله غافلگیرانه که منجر به نابودی حداقل ۲۴ هواپیما و تخریب جدی ۲۰ هواپیمای دیگر شد، نه تنها فرمانده پدافند منطقه را اعدام کرد بلکه دولت اسرائیل را نیز متهم به دست داشتن در این بمباران کرد و حتی عراقیها تا مدتها فکر میکردند حمله توسط اسرائیل انجام شده است.
حمله به اچ ۳ بیتردید یکی از بزرگترین و متهورانهترین عملیاتهای هوایی طول تاریخ است که همواره در یادها خواهد ماند.
علی غفوری
- 19
- 6