سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲
۱۸:۰۵ - ۰۷ اسفند ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۱۲۰۱۰۰۹
شهری و روستایی

دستفروشانی که ماسک‌های تخصصی کرونا می‌فروشند!/ مسافران مترو، کارشناسان آنلاین ویروس جدید

دستفروشان مترو,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,شهر و روستا
کلیدواژه گفت‌وگوهای این روزها شده. کرونا را می گویم. فرقی نمی‌کند کجا باشی در فضای حقیقی یا مجازی. همه جا حرفش هست؛ اما اینجا در دل پایتخت بازار مشاوره‌های تخصصی کرونا در بین مردم داغِ داغ است؛ از کوچه و بازار گرفته تا داخل تاکسی، مترو و اتوبوس.

صدای دستفروش مترو توجه همه را جلب می‌کند. نگاه‌ها به عقب قطار سرک می‌کشد. فروشنده زن خودش ماسک زده و چند مدل ماسک را در دست گرفته و با صدای بلند می‌گوید:جلوگیری از کرونا با زدن ماسک؛ سه مدل ماسک دارم،‌۱۰، ۱۵ و ۲۵ هزار تومان.

دستفروشان مترو,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,شهر و روستا

فروشنده زن مدام اجناسش را به افراد نشان می دهد و می گوید: فقط یک بسته ماسک مانده است؛  بخرید؛ معطل نکنید وگرنه باید در صف داروخانه‌ ها بایستید، همین جا به راحتی ماسک بخرید؛ دستکش هم دارم. از دستانتان در جلوگیری از انتشار ویروس کرونا محافظت کند. جفتی ۱۰ هزار تومان. بخرید تا دیر نشده و کرونا نگرفته‌اید.

بازار گرمی دستفروش جواب می‌دهد. دو سه نفر متقاضی خرید ماسک هستند؛ اما سه مدل ماسکی که آورده نیاز به صحبت کارشناسی هم دارد و باز فروشنده شروع به صحبت می‌کند: این ماسک ۲۵ هزار تومان N95 است؛ از همه بهتر است. کرونا را عبور نمی‌دهد اما خب اگر پولتان نمی‌رسد همین ۱۰ هزار تومانی هم خوب است. بالاخره نمی‌گذارد هوای کثیف وارد بدنتان شود. 

مشتری‌ها ماسک‌ها را اینور و آنور کرده و نگاه می‌کنند. بالاخره هر کدام یکی را انتخاب کرده ومی‌خرند.

دستفروش به سمت ما می اید. روی صندلی‌های مقابلم چند دختر نشسته‌اند. معلوم است که با هم دوست هستند. در حال بگو و بخندهستند تا دستفروش به سمت ما می‌آید یک از آنها می‌گوید: خانم ماسک‌ها چند؟ و دوباره دستفروش همان جملات قبلی را تکرار می‌کند.

دخترک با وسواس مشغول انتخاب ماسک است. دوستانش به طعنه می‌گویند بهداشتی شدی خانم پاکیزه و بعد همه با هم می‌زنند زیر خنده. 

دخترک لجش می گیرد و می‌گوید: نمی‌فهمید دیگر، چه بگویم. کرونا خیلی جدی‌تر از آن است که فکرش را می‌کنید. یهو دیدید با همین مسخره بازی‌ها کرونا گرفتید و مردید.

دوباره جو خنده و شوخی حاکم می‌شود. هر کدامشان یک چیزی می‌گوید.فروشنده که اوضاع را این جور می بیند ماسک را از زیر دست دخترک می‌کشد و می‌گوید:اگر نمی‌خرید می‌روم، معطل نکنید. دخترک کیفش را درمی‌آورد و می‌گوید همین را می‌خواهم و کارت می‌کشد.

بعد از رفتن فروشنده دخترک ماسک را از مشما درآورده و روی صورتش می‌گذارد. دوستانش می‌گویند بیاید سلفی بگیریم و شروع می‌کنند به سلفی گرفتن با ماسک!

دستفروشان مترو,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,شهر و روستا

دخترک همین طوری که در آیینه نگاه کرده و ماسک را در صورتش جفت و جور می‌کند، می‌گوید: سرتان کلاه رفت ؛ نمی‌دانید چقدر صف می‌ایستند تا همین ماسک را بخرند. 

یکی دیگر از آن دخترها انگار یاد چیزی می‌افتد یهویی بی مقدم،بلند رو به همه می‌ کند و می‌گوید: راستی یادم رفت جریان دیروز را بگویم. رفته بودم نسخه داروی مامانم را از داروخانه بگیرم؛ باور نمی‌کنید چه صفی بود؛ جمعیت ایستاده بودند محلول ضد عفونی بگیرند؛ صاحب داروخانه هم که احساس ریاست و مهم بودنش عود کرده بود بالای صندلی وایساده بود و بلند بلند می‌گفت هر کسی یک بطری و هر بطری هم ۵۰ هزار تومان. 

یکی از دخترها پرسید:تو چند تا خریدی؟ که او هم جواب داد: هیچی من رفته بودم دارو بگیرم.

حرف دخترها که به اینجا می رسد بحث کرونا و ماسک و ژل و محلول ضد عفونی در واگن قطار گل می کند. 

خانمی که آنطرف‌تر ایستاده می‌گوید: ماسک که اثری ندارد؛‌ می‌گویند ذرات کرونا آنقدر ریز است که از آن هم عبور می‌کند.

دختر جوانی که دستمال به دست آویز میله مترو را گرفته، می‌گوید:درست است که از ماسک عبور می‌کند اما خب یکی از راه‌های انتقال کرونا، پاشیدن ترشح سرفه و عطسه است؛ وقتی خیلی‌ها مراعات نمی‌کنند زدن همین ماسک می‌تواند کمک کند.

هنوز صحبت دختر جوان تمام نشده که یک نفر عطسه می‌کند. نگاه‌ها سریع به سمت فرد عطسه کننده می‌ چرخد.

 زن جوان که عطسه کرده، تازه دستش را توی کیفش می کند تا دستمال پیدا کند. بعد از آن هم یک دستمال مچاله شده را بیرون می اورد و طوری که آرایشش پاک نشود آرام و برای ثانیه‌ای روی لبانش نگه می‌دارد؛ بعد هم آیینه‌اش را درمی‌آورد و آرایشش را چک می‌کند تا نکند پاک شده باشد.

زن پا به سن گذاشته ای که روبرویش نشسته، می‌گوید: دخترم این همه می گویند موقع عطسه یا سرفه جلوی دهان خود را بگیرید .حتی اگر دستمال ندارید سرتان را به سمت بازویتان خم کنید تا ترشحات منتشر نشود؛ آنوقت شما اینگونه راحت و بدون عذاب وجدان ترشحات عطسه‌تان را در فضا پخش می‌کنید؟ 

دختر جوان لب و لوچه‌اش را ور می‌چیند و می‌گوید:خب حواسم نبود مگر چه شده؟

دخترکی که قبل از عطسه در حال نطق بود با طعنه می‌گوید: برای همین اساتید می‌گویند که ماسک بزنید؛ شاید بعضی‌ها یادشان برود که باید موقع عطسه جلوی دهانشان را بگیرند! اگر ماسک بزنیم حداقل ترشحات دوستان را قورت نمی‌دهیم.

جر و بحث بالا می‌گیرد. یکی آنطرف‌تر می‌گوید: باید فرهنگ بهداشتی‌مان را بالا ببریم. فرهنگ که فقط به سطح سواد و فلان مارک لباس پوشیدن و آرایش غلیظ کردن نیست.تو این اوضاع کرونا بعضی‌ها برایشان مهم است که رژ لبشان پاک نشود فقط؛ سلامت بقیه که کشک است! 

صداها کم کم بالا می‌رود. زن جوانی که عطسه کرده دهانش را باز می‌کند و چند کلمه درشت نثار می‌کند. از آن طرف هم یکی دیگر پاسخش را می دهد. 

دستفروشان مترو,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,شهر و روستا

ترمز مترو به همه جر و بحث‌ها پایان می‌دهد. تعادل جمعیتی که وسط راهرو ایستاده اند با ترمز قطار به هم می خورد. بلندگوی قطار خبر از رسیدن به ایستگاه دروازه‌ دولت می‌دهد. در قطار باز می‌شود و جمعیت زیادی پیاده شده و از آن طرف هم جمعیت بیشتری با بار و بندیل و بسته و مشماهای خرید وارد واگن می‌شوند.

از آن وسط یکی بلند می‌گوید هول ندهید، اینجا بچه هم هست؛‌ له می‌شود.در قطار که بسته می‌شود بچه‌ها را به سمت راهروی وسط می فرستند تا حداقل میله قطار را گرفته و ننیفتند. 

دختر و پسرکی حدودا ۸-۷ ساله هستند.با کلاه و شال گردن سر و صورت شان را پوشانده‌اند. هنوز قطار حرکت نکرده پسرک شالش را باز می‌کند و می‌گوید: خفه شدم. گرم است نمی‌خواهم شال گردن بپوشم. اما مادرش با زور شال را دور دهانش گره زده و می‌گوید: باید دور دهانت را بپوشانی وگرنه کرونا می‌گیری.

زنی که روبروی بچه‌ها روی صندلی نشسته می‌گوید: خانم جان اگر کرونا برایت مهم بود که بچه‌ها را با خودت بیرون نمی‌آوردی. حتما با بچه ها رفتی دور و دور و خرید. 

مادر بچه‌ها اما لبخند بر لب می‌گوید: نه اینطور که می گویید نیست. شاغلم.سر کار می‌روم. ادارات و سازمان‌ها راکه برای کرونا تعطیل نکردند. مجبورم بچه‌ها را با خودم ببرم؛ نمی‌شود که آنها را خانه تنها بگذارم.الان هم دو ساعت زودتر مرخصی گرفتم. خود رئیس‌مان وقتی دید بچه‌ها اداره را روی سرشان گذاشتند به من گفت برو خانه.

چند نفر از خانم‌ها می‌خندند؛ یکی می‌گوید: به قیافه مظلوم شان نمیاد اتیش سوزونده باشند

یکی دیگر می‌گوید: خب برایت خوب شد دیگر؛ فردا هم لازم نیست بروی. به رئیس‌تان بگو من با بچه‌ها می‌آیم.

افراد حاضر می‌خندند؛ یکی از خانم‌ها که تیپ رسمی دارد و مانتو و شلوار و مقنعه بر تن دارد می‌گوید: درست است که می‌خندیم اما این واقعا برای مادران شاغل، درد است. بچه‌ها را تعطیل کردند که در خانه بمانند و مادران و پدران سر کارند. چه کسی می‌خواهد از آنها نگهداری کند؛ خود من امروز صبح بچه‌ها را بردم خانه مادرم. الان هم باید بروم و برگردانم. خب چه می‌شد که مادران شاغل را تعطیل کرده و یا حداقل دورکاری می‌دادند که می‌توانستند بچه‌هایشان را نگهدارند. 

صحبت ادامه دارد. در این بین یکی از دختران دانشجو که کنار بچه‌ها ایستاده ،دستکشش را از دستش بیرون اورده و صفحه موبایلش را به بچه ها نشان داده و می گوید: این فیلم را نگاه کنید؛ فیلم شستشوی دستان است. خانه که رسیدید حتما دستتان را اینطوری بشویید. 

دستفروشان مترو,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,شهر و روستا

مادر بچه‌ها تشکر می‌کند و می‌گوید به بچه‌ها گفته ام که دست به در ودیوار  و... نزنند اما یادشان نمی‌ماند و دستشان را به همه جا می مالند. بچه اند دیگر. 

بلندگوی قطار خبر از رسیدن به ایستگاه را می دهد.باید پیاده شوم؛ از لابلای جمعیت به سختی عبور کرده و از قطار بیرون می‌آیم.

در راهروی مترو جمعیت زیادی به چشم می‌خورد از پیر و جوان گرفته تا و بچه‌های ریز و درشت با ماسک و بدون ماسک. با خودم می‌گویم مدارس را تعطیل کردند که بچه‌ها در خانه بمانند اما انگار خیلی‌ها هنوز موضوع را باور نکرده‌اند.

به پله برقی که می‌رسم سعی می‌کنم دستم به لبه پله نخورد. نگاه که می‌کنم خیلی‌ها با دستشان دویواره لبه پله را گرفته و بالا می‌روند.

از مترو که بیرون می‌آیم برای ادامه مسیر به سمت ایستگاه اتوبوس رفته و سوار بر اتوبوس می شوم. 

دستفروشان مترو,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,شهر و روستا

صندلی‌های اتوبوس به جز یکی دو تا همه پر هستند. در صندلی یکی مانده به آخر می‌نشینم. هنوز ننشسته صدای صحبت چند دختر توجهم را جلب می‌کند. یکی از آنها می‌گوید دلش را دارید فیلم لحظه جان دادن بیماری کرونایی را ببینید؟

صورت دختران را نمی بینم چون پشت سرم نشسته‌اند. اما با شنیدن جمله شان برق از سرم می‌پرد. در دلم می‌گویم وای چه فیلم وحشتناکی !اصلا چرا باید چنین فیلمی منتشر شود.

زنی که روبرویم نشسته و رو به دختران است,بلند می‌گوید: دختر نمیری؛ این چه فیلم‌هایی است که می‌بینید؟

یکی از دختران زیرلب می گوید : وا. خب تو اینستا پر است. مگه ما گذاشته ایم... و بعد هم پچ پچی کرده و صدایشان پایین می اید. 

همان زن رو به من و با نگاهی به دختران می‌گویند شورش را درآورده‌اند.خانمی که کنارش نشسته،  می گوید: موبایل و فضای مجازی شده افتضاح. یکی فیلم می‌گذارد از آخرین لحظه‌های زنده بودن بیماری کرونایی. آن یکی صف ماسک و ژل را می‌گذارد. ماسک

زن که نگرانی در چشمانش موج می‌زند ماسکش را که محکم به صورت بسته کمی تکان می‌دهد و می‌گوید: واقعا نمی‌دانم چه باید بکنیم. از آن طرف می‌گویند ماسک اثری ندارد از طرف دیگر صف است و بازار سیاه برای خریدش تشکیل شده؛ آخر اگر مهم نیست پس چرا این همه هجوم است برای خریدنش.

زن کنار دستی اش،دستکش‌هایی را که به دست دارد تا روی آستین بالا می‌کشد و می‌گوید: ما هم نمی‌دانیم .به بچه‌ها گفته‌ام عمر دست خداست اما بایدخودتان مراعات کنید. ماسک بزنید و دست‌هایتان را بشویید و تا آنجا که می‌شود از خانه بیرون نروید. اما این قضیه تا کی ادامه دارد؛ الان مدارس و دانشگاه‌ها را تعطیل کردند، بعدش چه می‌شود؟ هر دقیقه هم که توی موبایل یه عالمه فیلم رد و بدل می‌شود که می‌گویند این شده و بهمان شده.ادم نمی‌داند به اخبار رسمی توجه کند یا خبرهای شبکه‌های مجازی؛ یکی می‌گوید استرس نداشته باشید خبرهای فضای مجازی دروغ و شایعه است اما از آن طرف این همه فیلم و عکس که دروغ نمی‌شود. 

اتوبوس به ایستگاه می‌رسد. دو زنی که روبرویم نشسته‌اند بلند شده و سعی می‌کنند دستشان را به جایی نگیرند. آرام و با احتیاط لباسشان را جمع می‌کنند تا با کسی تماس نداشته باشند.بعد هم سلانه سلانه از اتوبوس خارج می‌شوند.

دستفروشان مترو,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,شهر و روستا

با رفتنشان دختران می‌زنند زیر خنده و می‌گویند دیدید؛ خودشان را مثل آدم فضایی‌ها کرده بودند. باز صدای دخترها بالا می‌رود. فیلم‌های مختلفی را که از وضعیت ایران در شبکه‌های مختلف به نمایش گذاشته شده، با صدای بلند تماشا می‌کنند. انگار دوست دارند همه بفهمند که چه می‌بینند.صدای گزارشگر یکی از فیلم‌هایی که دارند می‌بینند به گوش می‌رسد. اینجا صف ماسک و ژل ضد عفونی در خیابان فلان است قیمت‌ها...

بعد از کلی مکافات و داستان به خبرگزاری می‌رسم. قضیه انتشار اخبار و کلیپ‌ها در فضای مجازی را از سردار وحید مجید رئیس پلیس فتا ناجا پیگیر می‌شوم.

سردار مجید به رصد پلیس فتا در فضای مجازی کشور اشاره و اظهار داشت: متاسفانه شاهد انتشار اخبار جعلی و کلیپ‌های غیرواقعی و تقطیع شده در خصوص انتشار وسیع بیماری کرونا ویروس هستیم که انتشار این کلیپ‌ها باعث ایجاد نگرانی و تشویش اذهان عمومی شده است.

وی با بیان این مطلب که افراد سودجو و مغرضین با مانیتورینگ فضای رسانه‌ای و اخبار و حوادث جاری کشور پلت فرم‌های مجرمانه و اهداف شوم و پلید خود را در قالب انتشار انواع شایعات مختلف طراحی و عملی می‌کنند اعلام کرد: تیمی از کارشناسان فنی پلیس فتا با تشکیل کار گروه ویژه رصد و پایش فضای مجازی را به عهده داشت و تعدادی افراد متخلف و مجرم به دلیل ارتکاب به انتشار اخبار کذب و تصاویر غیر واقعی شناسایی و ضمن دستگیری به مرجع قضایی معرفی شدند.

رئیس پلیس فتا ناجا تصریح کرد: در این خصوص مشخص شد عده‌ای افراد سودجو و کلاهبردار با دامن زدن به انتشار این گونه اخبار و موج سواری بر فضای رسانه‌ای با هدف سودجویی اقتصادی اقدام به تبلیغ فروش اقلام و تجهیزات دارویی و بهداشتی پیشگیری از ابتلا به بیماری کرونا ویروس با قیمت‌های گزاف در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌‌های واسط فروشگاهی کردند که تذکراتی لازم به آنها داده شد.

وی گفت: با بررسی‌های فنی مستندات تصویری منتشر شده در فضای سایبر در قالب فیلم، عکس و تصویر نوشته، مشخص شد حجم وسیعی از این کلیپ‌ها که در فضای مجازی در خصوص وضعیت انتشار بیماری کرونا ویروس در کشور در حال باز نشر است جعلی و غیرواقعی است.

اخبار ویروس کرونا در زمره پرطرفدارترین اخبار در روزهای اخیر در رسانه‌ها بوده است؛ فضای مجازی در این بین بیکار نبوده و خیلی‌ها هم با انتشار تصاویر و فیلم‌هایی غیر واقعی یا تقطیع شده خواسته‌اند بر فضای موجود در کشور موج سواری کنند؛ مثل انچه که دوشب پیش در ترمینال غرب رخ داد و بیهوش شدن فردی به دنبال افت فشار را کرونایی بودن وی القا کردند.

دستفروشان مترو,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,شهر و روستا

شایعه ، جوسازی و بزرگنمایی حوادث، کار جدید رسانه های معاند نیست. انها همیشه در کمین اند تا در لحظات خاص، جریان سازی کرده و موج سواری کنند. ما باید هوشیار باشیم و بر شایعات دامن نزده و با باز نشر مطالب تقطیع شده و غیر واقعی،  جو را نا ارام نکنیم.

پلیس هم اعلام کرده که بر فضای مجازی رصد دارد و اجازه نمی‌دهد عده‌ای برای رسیدن به منافع خود آرامش مردم را فدا کرده و موج تشویش و نگرانی را بر فضای کشور بیفزایند.

farsnews.com
  • 19
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
بیژن بنفشه خواه بیوگرافی بیژن بنفشه خواه بازیگر خوش سابقه سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱۳۵۲

محل تولد: دروازه شمیران، تهران، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۳

تحصیلات: فارغ‌التحصیل رشته نمایش از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد

ادامه
یان کوم بیوگرافی یان کوم؛ بنیانگذار برنامه واتس اپ

تاریخ تولد: ۲۴ فوریه ۱۹۷۶

محل تولد: اوکراین، کی یوف

ملیت: آمریکایی

حرفه: تاجر، برنامه نویس، کارآفرین

دلیل شهرت: راه اندازی واتساپ

ثروت: ۱۵/۱ میلیارد دلار

ادامه
جلال الدین مارشاریپوف بیوگرافی جلال الدین مارشاریپوف بازیکن قوی ازبکی

تاریخ تولد: ۱ سپتامر ۱۹۹۳

محل تولد: گرگانج، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: استقلال تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
بیوگرافی و اشعار عثمان بختیاری زندگینامه عثمان بختیاری شاعر سده پنجم و ششم

تاریخ تولد: بین سال های ۴۵۷ تا ۴۶۹ هجری قمری

ملیت: ایرانی

زمینه فعالیت: شاعر و حماسه سرا

آثار: شهریار نامه - هنرنامه یمینی

وفات: بین سال‌ های ۵۱۲ تا ۵۴۸

ادامه
ابو حتوف بن حارث انصاری زندگینامه ابوحتوف بن حارث انصاری از دشمنی با امام علی تا شهادت در کربلا

محل زندگی: کوفه

دوران زندگی: همزمان با دوران زندگی امام حسین (ع)

از یاران: امام حسین (ع)

شهادت: روز دهم محرم

ابو حتوف بن حارث انصاری در سپاه عمر سعدزندگینامه ابو حتوف بن حارث انصاری

ادامه
محمد نادری بیوگرافی محمد نادری بازیگر سینما و تلویزیون

تاریخ تولد: ۱۰ تیر ۱۳۵۷

محل تولد: اردبیل

حرفه: بازیگر، فیلمنامه نویس، صدا پیشه، مجری

تحصیلات: کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر از دانشگاه تربیت مدرس

آغاز فعالیت: ۱۳۸۸ تاکنون

ادامه
محمد بن راشد آل مکتوم بیوگرافی محمد بن راشد آل مكتوم حاکم موفق دبی

تاریخ تولد: ۱۵ ژوئیه ۱۹۴۵

محل تولد: دبی

ملیت: امارات متحده عربی

لقب: والاحضرت شیخ محمد

حرفه: حاکم دبی

ادامه
ویژه سرپوش