یکشنبه ۰۲ آذر ۱۴۰۴
۰۸:۵۰ - ۰۲ آذر ۱۴۰۴ کد خبر: ۱۴۰۴۰۹۰۰۴۴
محیط زیست و گردشگری

محیط زیست؛ بی‌پناه در زبانه‌های آتش سیاست | رد زمین‌خواری در تصاویر خاکستری الیت

آتش سوزی جنگلهای هیرکانی,نابودی ایران

پیرمرد ایستاده بود روی شیب تند جنگل؛ همان‌جا که جنگل‌های هیرکانی الیت مثل دیوی زخمی زیر زبانۀ آتش می‌پیچیدند. دستش را سایه‌بان چشم کرده بود و به دوردست خیره می‌شد؛ جایی که شعله‌ها از دل دره بالا می‌آمد و دود، آسمان روستا را قهوه‌ای کرده بود. صدایش می‌لرزید وقتی می‌گفت: «اینا نفس ماست که داره می‌سوزه»

توسعه ایرانی نوشت: این صدای یک روستایی تنها در الیتِ مازندران نبود؛ صدای یک سرزمین بود که سال‌هاست از خشکسالی، فرونشست، آلودگی هوا، بحران آب و حالا برای آتش‌سوزی جنگل‌های چند صدساله‌اش مویه می‌کند، بی‌آن ‌که پاسخی جدی از صاحبان قدرت بگیرد.

در تهران، جایی دور از الیت، عددها و کلیدواژه‌ها روی میز سیاستمداران عوض می‌شود: «تحریم»، «بودجه»، «امنیت»، «انتخابات»، «عفاف و حجاب»، «پروژه‌های کلان». این‌طرف اما در الیت و منطقه حفاظت شده چهارباغ در دل جنگل‌های هزاران ساله مازندران، چیزی که عوض می‌شود، رنگ برگ‌هاست که از سبز به خاکستر می‌رسد. 

بیست روز از شروع آتش‌سوزی در جنگل‌های هیرکانی گذشته و هنوز روایت‌ها درباره «مهار» و «پایش» و «تحت کنترل بودن» آتش، شبیه همان کلیشه‌های سال‌های گذشته است؛ درست مانند آتش زاگرس، گلستان، ارسباران و جنگل‌های بلوط غرب کشور.

پیرمرد محلی فقط جنگل را نمی‌دید که می‌سوزد؛ او سوختن چیزی عمیق‌تر را تماشا می‌کرد و این گونه بود که احساس بی‌پناهی در برابر دولتی که وقتی نوبت به محیط‌زیست می‌رسد، یا دیر می‌رسد یا اصلاً نمی‌رسد؛ بیشتر خود را به رخ می کشد.

سیاستی که در جنگل گم می‌شود

آتش‌سوزی الیت، از نظر فنی فقط یکی از ده‌ها حریق سال‌های اخیر در جنگل‌های هیرکانی است؛ اما از نظر سیاسی، یک «نمونه آزمایشگاهی» از نسبت نظام حکمرانی ایران با محیط‌زیست است.

از همان روزهای نخست، فعالان محلی هشدار داده بودند که آتش هر ساعت گسترده‌تر می‌شود و اگر پرنده اطفای حریق اعزام نشود، مهار آن با نیروی انسانی در شیب‌های صخره‌ای تقریباً ناممکن است. اما درخواست‌ها میان استانداری، منابع طبیعی، محیط‌زیست، ستاد بحران و مرکز، دست‌به‌دست شد؛ مسیری که آتش طی چند ساعت در جنگل می‌دود، تصمیم در نظام اداری ایران گاهی در چند روز هم طی نمی‌کند.

در میانه همین آشفتگی، برخی مدیران تلاش کردند صورت‌مسئله را کوچک جلوه دهند از «کم‌بودن وسعت» گفتند و از «تعدد کانون‌ها» و از این که «مردم اشتباه فکر می‌کنند آتش بیست روز است ادامه دارد»؛ اما روایت دره‌های سوخته و دود سنگینی که هر صبح به‌جای مه از میان روستا بالا می‌آمد، روایت دیگری بود.

این اختلاف روایت‌ها، تنها یک معنای روشن داشت و آن همین که در ایران، محیط‌زیست هنوز در درجه دوم و سوم اهمیت است؛ حتی وقتی می‌سوزد.

ریشه بحران در سال‌های فراموشی طبیعت

بررسی جایگاه محیط‌ زیست در سیاست ایران نشان می‌دهد که این حوزه تقریباً هیچ‌گاه در اولویت جدی سیاست‌گذاران نبوده و پس از سال‌های جنگ در دهه ۶۰، ابتدا اولویت با جنگ، سپس بازسازی، امنیت، تحریم و توسعه عمرانی و پروژه‌های عظیم بوده است.

در چنین سامانه‌ای از تصمیم‌سازی، محیط‌زیست به‌عنوان حوزه‌ای که پیامدهایش بلندمدت، تدریجی و بی‌صداست، همیشه در سایه مانده است.

شاید کسی در این میان به اندازه عیسی کلانتری که هم وزیر بوده و هم رئیس سازمان محیط زیست، تصویر واقعی این غفلت را توضیح نداده وقتی که می‌گوید فرقی میان دولت‌ها وجود نداشته؛ چه زمانی که سدهای بی‌شمار بدون ارزیابی محیط‌زیستی ساخته شدند، چه زمانی که کارخانه‌ها بدون مجوز احداث شدند و چه زمانی که توسعه پایدار تنها در سخنرانی‌ها و اسناد مجلسی بود. او بارها گفته است که ما هنوز «فهم اولیه» توسعه پایدار را نداریم؛ جهان از دهه ۱۹۶۰ به آن رسیده اما ایران هنوز میان «توسعه عمرانی» و «تخریب اکولوژیک» گیر کرده است.

در واقع، بحران‌های زیست‌محیطی تنها زمانی وارد ذهن سیاست‌مداران ایرانی می‌شود که فجایع، محسوس و غیرقابل انکار شود؛ مثل ریزگردهای خوزستان، فرونشست اصفهان، خشکی زاینده‌رود یا آتش‌سوزی بلوط‌های زاگرس.

اصول‌گرا و اصلاح‌طلب؛ رقابت در قدرت، اشتراک در تخریب

اما شاید بخش مهم‌تر ماجرا، تعارض سیاسی آشنای «اصلاح‌طلب- اصول‌گرا» باشد؛ تعارضی که هر چهار سال، میدان سیاست ایران را دوپاره می‌کند اما در حوزه محیط‌زیست، نتیجه‌اش عجیب است؛ هر دو شبیه هم‌اند.

از پایان جنگ تا امروز، ۳۶ سال گذشته است. در این ۳۶ سال، اصلاح‌طلبان هشت سال سکان دولت را در دست داشته‌اند و اصول‌گرایان حدود ۱۱ سال و دولت حسن روحانی و‌هاشمی رفسنجانی را اگر تکنوکرات‌های میانه رو و به نوعی اصولگرایانِ اصلاح طلب بدانیم باید سهم شانزده ساله را برای آنان قائل شویم.

مجلس، شوراها و شهرداری‌ها نیز  تقریبا به همین نسبت میان دو جریان دست‌به‌دست شده‌اند.

اما کدام‌یک کارنامه قابل‌قبول‌تری در حوزه محیط  زیست ایران داشته اند؟ وضعیت فاجعه‌بار محیط زیست ایران می‌گوید: هیچ کدام!

البته که اصلاح‌طلبان معمولاً خود را نزدیک‌تر به گفتمان جهانی محیط‌زیست معرفی کرده‌اند و در دوران سید محمد خاتمی، واژه‌هایی مانند «آمایش سرزمین» و «توسعه پایدار» وارد ادبیات رسمی شد و رسانه‌ها مستقل‌تر بودند و NGOها رشد کردند.

اما این تصویر تنها یک‌سوی واقعیت است. همان دوره، سدهای بزرگ بدون مطالعات کافی ساخته شد، طرح‌های انتقال آب شکل گرفت و سیاست خودکفایی کشاورزی- با همه هزینه‌هایش- ادامه یافت. نخستین جشن خودکفایی گندم در دولت خاتمی و دوران وزارت محمود حجتی برگزار شد(همان وزیری که البته در دولت حسن روحانی بار دیگر به وزارتخانه بازگشت)؛ اقدامی که دولت‌های بعدی را نیز به رقابتی فزاینده در فشار بر منابع آب و خاک کشاند.

در دولت حسن روحانی هم که با شعار نجات دریاچه ارومیه روی کار آمد، نیز شماری از صنایع آب‌بر در مناطق خشک توسعه پیدا کردند.

پروژه‌های بزرگ و پرهزینه آبیاری در مناطق کم‌آب به جریان افتادند. همان دولت می‌توانست سند ملی امنیت غذایی را برای کاهش فشار بر منابع آب تصویب کند، اما نکرد. از سوی دیگر، اصول‌گرایان نیز محیط‌زیست را نه بخشی از «سیاست ملی» بلکه بخشی از «اخلاق فردی» یا «آسیب اجتماعی» دیده‌اند. 

سکوت اصول‌گرایانه در برابر ویرانگری‌های محیط زیستی دولت احمدی‌نژاد 

در دوران احمدی‌نژاد، حجم بی‌سابقه‌ای از سدسازی، پروژه‌های عمرانی بدون ارزیابی محیط ‌زیستی و توسعه صنایع دولتی شکل گرفت. نگاه غالب، نگاهی امنیت‌محور و توسعه‌محور بود که طبیعت باید در خدمت رشد سریع قرار بگیرد.

کما این که دولت احمدی‌نژاد را بسیاری بزرگ‌ترین ویرانگر محیط‌زیست ایران در تاریخ معاصر می‌دانند؛ دورانی که سیاست‌های شتاب‌زده، نگاه ایدئولوژیک به توسعه و بی‌اعتنایی آشکار به ارزیابی‌های محیط‌زیستی، ترکیبی از خسارت‌های گسترده و گاه برگشت‌ناپذیر را رقم زد. در هشت سال دولت او، موج بی‌سابقه‌ای از سدسازی، انتقال آب، جاده‌کشی در مناطق بکر و توسعه صنایع آب‌بر در حوضه‌های خشک کشور شکل گرفت.

بسیاری از سدهایی که بعداً به‌عنوان «قاتلان تالاب‌ها» شناخته شدند، محصول همان سال‌ها بودند: از کرخه و گتوند گرفته تا سدهای کوچک‌تری که به خشکیدن هورها و تغییر مسیر رودخانه‌ها انجامید. هم‌زمان سیاست‌های به‌شدت پوپولیستی در حوزه کشاورزی فشار بی‌سابقه‌ای بر منابع آب زیرزمینی وارد کرد و بسیاری از دشت‌های ایران را در مسیر فرونشست قرار داد.

اما شاید خسارت‌بارترین میراث دولت احمدی‌نژاد در حوزه محیط زیست، نه فقط پروژه‌های عمرانی پرهزینه، بلکه تخریب نهادهای سیاست‌گذار و نظارتی بود.  در این دوره، سازمان محیط زیست بیش از همیشه تضعیف شد؛ جایگاه کارشناسان نادیده گرفته شد، ارزیابی‌های محیط‌زیستی به تشریفات بی‌اثر تبدیل شدند و مدیرانی منصوب شدند که نگاه تخصصی به محیط زیست نداشتند.

 نتیجه آن، افزایش بی‌رویه مجوزهای صنعتی، تغییر کاربری‌های گسترده و تخریب جنگل‌ها و مراتع بود. 

بسیاری از کارشناسان معتقدند که «مافیای آب» و شبکه‌های رانت‌خوار حوزه منابع طبیعی، دقیقاً در همان سال‌ها قدرت گرفتند. آنچه در پایان باقی ماند، کشوری بود با تالاب‌های خشکیده، چاه‌های عمیق‌تر، سفره‌های آب زیرزمینی فقیرتر و نهادهای حفاظت محیط زیست ضعیف‌تر؛ میراثی که دولت‌های بعد، با همه تفاوت‌های سیاسی‌شان، هنوز نتوانسته‌اند از زیر بار آن بیرون بیایند.

جالب اینجاست که امروز برخی اصول‌گرایان عدالت‌خواه با زبان دینی از بحران آب حرف می‌زنند، همان‌ها که زمانی سکوتشان در برابر سدها، جاده‌ها و صنایع آب‌بر، بخشی از روند تخریب بود.

اما خطای محیط‌زیستی از جنس خطای سیاسی نیست، که مسئولیت‌گریزی ساده‌تر ‌شود. وقتی نوبت نقد رقیب است، هم اصلاح‌طلبان مدافع تالاب‌ها می‌شوند و هم اصول‌گرایان مدافع جنگل؛ اما نتیجه نهایی یکی است؛ هیچ‌یک در عمل تغییر ساختاری ایجاد نکرده‌اند.

محیط‌زیست؛ ابزار رقابت، نه محور سیاست

این گونه است که روحانی در روزهای انتخابات از «نجات ارومیه» می‌گوید. احمدی‌نژاد خود را «پدر معنوی» پروژه‌های آب‌رسانی می‌داند. شهرداران مختلف با عکس‌هایی از کاشت درخت جلوی دوربین می‌روند. اما این تصویرها یک سرنوشت مشترک دارند؛ عمرشان نهایتاً تا پایان فصل انتخابات است.

محیط‌زیست در ایران به جای آن‌که خود یک «اولویت ملی» باشد، معمولاً فقط «ابزار پیام سیاسی» شده است، پیام سیاسی برآمده برای رقابت انتخاباتی، تقابل جناحی و ابزار ژست مردمی.

این همان پدیده‌ای که شاید مردم هم کم‌کم آن را فهمیده‌اند. وقتی دولت‌ها درباره «سربلندی ارومیه» حرف می‌زنند اما هم‌زمان مجوز کارخانه در دل حوضه آبریز را صادر می‌کنند، اعتماد عمومی به این سخنان از بین می‌رود.

وقتی برخی مسئولان از «مافیای آب» می‌گویند اما تنها زمانی این حرف‌ها را می‌زنند که از قدرت کنار گذاشته شده‌اند، جامعه می‌فهمد که بسیاری از افشاگری‌ها نه از سر دغدغه، بلکه از سر خروج از ساختار است.

برنامه‌های توسعه؛ متن سبز و واقعیت خاکستری

در برنامه‌های توسعه نیز، شکاف میان «نوشتار» و «رفتار» آشکار است. تا برنامه پنجم، محیط‌ زیست بیشتر در نقش مزاحم توسعه ظاهر می‌شد تا محور آن. 

برنامه ششم نخستین برنامه‌ای بود که ماده مستقلی به محیط زیست اختصاص داد؛ اما آن ماده نیز به‌سرعت در میدان اجرا از پا افتاد و قانون ضمانت اجرا نداشت.

سازمان محیط‌زیست ابزار نظارت جدی نداشت. و دولت‌ها در عمل ترجیح می‌دادند پروژه‌های عمرانی و فشارهای مالی را به هر شکل ممکن جلو ببرند.

مساله این است که در ایران، قانون سبز نوشته می‌شود اما اجرا خاکستری باقی می‌ماند.

الیت؛ آینه‌ای که سیاست در آن پیداست

حالا دوباره به الیت بازگردیم. جایی که پیرمردی هر روز صبح دود را از میان شاخه‌های سوخته نگاه می‌کند و زیر لب می‌گوید: «اینا نفس ماست.» الیت فقط یک آتش‌سوزی نیست؛ یک هشدار است. هشداری که می‌گوید طبیعت دیگر نمی‌تواند تاوان رقابت‌های جناحی، پروژه‌های ناکارآمد و وعده‌های بی‌پایان را بدهد.

هشداری که می‌گوید جامعه امروز نسبت به محیط‌زیست بی‌تفاوت نیست؛ اعتراض‌های زیست‌محیطی در سال‌های اخیر نشان داده‌اند که آب، خاک، ریزگرد، فرونشست و جنگل می‌توانند به کانون‌های نارضایتی اجتماعی تبدیل شوند.

سؤال اصلی اکنون این نیست که «کدام جناح» مقصر است؛ چرا که هر دو در تخریب سرزمین سهیم‌اند.

سؤال این است که آیا نظام سیاسی ایران حاضر است محیط‌زیست را از ابزار رقابت به محور سیاست تبدیل کند یا نه. اگر پاسخ منفی باشد، الیت تنها آغاز فصلی تازه از بحران است؛ فصلی که در آن طبیعت، دیگر سکوت نمی‌کند و بحران‌ها نه در حاشیه جامعه، که در متن سیاست ایران انفجار ایجاد می‌کنند.

اما اگر پاسخ مثبت باشد، نقطه آغازش همین‌جاست: پذیرفتن مسئولیت، اصلاح سیاست‌های کشاورزی و توسعه، تقویت سازمان محیط‌زیست، و ساختن ظرفیت واقعی برای حفاظت از جنگل‌ها و آب و خاک.

تا آن روز، پیرمرد مازنی همچنان بر فراز دره‌ای سوخته خواهد ایستاد و جنگلی را تماشا خواهد کرد که هر روز بخشی از حافظه سرزمینش را از دست می‌دهد و این پرسش همچنان در هوا می‌ماند که آیا این‌بار سیاست پیش از آن‌که دیر شود، به فریاد محیط زیست ایران خواهد رسید؟

 رد زمین‌خواری در تصاویر خاکستری الیت 

آتش‌سوزی در جنگل‌های باستانی هیرکانی منطقه الیت مرزن‌آباد، بیشتر از یک فاجعه طبیعی است؛ نشانه آشکاری‌ست از تسلیم میراث ملی در برابر طمع زمین‌خواران و ویلاسازانی که آرام‌آرام ریشه‌های سبز این جنگل‌ها را به بناهای لوکس تبدیل می‌کنند. مقامات استانی می‌گویند «عامل انسانی» پشت این شعله‌هاست؛ اما سوال اینجاست؛ چرا وقتی منافع مالی در کار است، محافظت از جنگل با دو بالگرد قرضی و یک هواپیمای نیمه‌فعال آن هم با تاخیری طولانی همراه می‌شود؟ آیا نام این حفاظت است یا پوششی برای دست درازی هر چه بیشتر به منابع طبیعی؟

آتش سوزی جنگلهای هیرکانی,نابودی ایران

 هیرکانی؛ جنگلی کهن و آسیب‌پذیر

جنگل‌های هیرکانی، همان نوار سبز متراکم در امتداد دامنه‌های جنوبی دریای خزر، یکی از کهن‌ترین زیست‌بوم‌های روی زمین است. برخی از بخش‌های این جنگل قدمتی چند ده میلیون‌ساله دارند و از دیدگاه علمی به‌عنوان بقایایی از جنگل‌های دوران سوم زمین‌شناسی شناخته می‌شوند. 

از نظر تنوع زیستی، هیرکانی گنجینه‌ای است از گونه‌های گیاهی بومی و درختی. یونسکو برخی بخش‌های این جنگل را به‌عنوان میراث طبیعی جهانی به ثبت رسانده است، اما ثبت رسمی به‌معنای حفاظت کامل نیست؛ چالش‌های مدیریتی، فساد و زمین‌خواری همواره سایه‌به‌سایه این میراث زیستی حرکت کرده‌ است. 

 ضعف در مدیریت بحران و تأخیر اطفا

آتش‌سوزی در الیت از حدود ۱۰ آبان آغاز شد و گزارش‌ها نشان می‌دهند که پس از چند روز مهار اولیه، شعله‌ها دوباره بازگشتند. در حالی که عملیات‌های محلی برای اطفا کمکی به مهار آتش نکرد؛ ۲۰ روز پس از شروع آتش استاندار مازندران، مهدی یونسی رستمی گفت هواپیمای ایلوشین به همراه چندین بالگرد برای آب‌پاشی ارسال شده‌اند. 

به گفته فرمانده حفاظت منابع طبیعی غرب مازندران درخواست بالگرد از همان روزهای اول داده شده، اما تأیید یا اعزام آن دیر انجام شده است. گزارش‌ها همچنین حاکی است که حدود ۳۰۰ نفر از محیط‌بانان، اعضای هلال‌احمر و «همیاران طبیعت» با حداقل تجهیزات پیاده‌راه‌های کوهستانی را طی کرده‌اند تا به نقاط آتش‌خیز برسند، و دست‌کم ۲۰ نفر از آن‌ها دچار مصدومیت شده‌اند. 

کارشناسان می‌گویند آتش فقط در کف جنگل نبوده؛ تاج درختان نیز درگیر شده‌اند، که نشان از آسیب عمیق‌تری به اکوسیستم دارد. در نهایت، همه این‌ها یک پرسش اساسی را پیش می‌کشد: چرا زمانی که یک میراث طبیعی این‌چنین به خطر می‌افتد، امکانات جدی، سریع و محلی برای مقابله فراهم نشده‌اند؟

درخواست برای کمک بین‌المللی

در بحبوحه شعله‌ها، مقامات محلی مجبور شدند روی گزینه کمک خارجی حساب کنند. گزارش‌ها از رایزنی با ترکیه برای ارسال هواپیماهای اطفایی خبر می‌دهندو برخی منابع هم از «آمادگی روسیه و بلاروس» برای همکاری در مهار آتش صحبت کرده‌اند.

از سوی دیگر، سخنگوی دولت تلاش کرده به افکار عمومی اطمینان بدهد که «تمام ظرفیت‌ها بسیج شده‌اند». اما وقتی این حرف با واقعیت میدانی یعنی تأخیر بالگردها، دشواری دسترسی، امکانات محدود محلی بررسی می‌شود، این اطمینان بیشتر شبیه پوششی است برای پنهان‌کردن فقدان اراده جدی در حفاظت از جنگل.

آتش بخشی از بازی زمین‌خواری است؟

مقام‌های محلی و کشوری بارها بر «عامل انسانی» آتش الیت تأکید کرده‌اند. استاندار مازندران و رئیس سازمان جنگل‌ها گفته‌اند نتایج اولیه بررسی‌های امنیتی و محیط‌زیستی نشان می‌دهد دخالت انسان در آتش‌سوزی بسیار محتمل است. 

رئیس سازمان جنگل‌ها، رضا افلاطونی، به صراحت اشاره کرده که کارشناسان در منطقه برای «رصد عوامل منتسب به زمین‌خواری» حاضرند. این تأکید نشان می‌دهد که آتش الیت فقط یک حادثه طبیعی نیست، بلکه ممکن است بخشی از یک بازی بزرگ‌تر زمین‌خواری باشد، که در آن طمع اقتصادی با ضعف نهادی ترکیب شده است.

بسیاری از کارشناسان معتقدند ترکیب زمین‌خواری، آتش و منافع رانتی، اگر به درستی پیگیری نشود، می‌تواند تبعات طولانی‌مدت برای جنگل هیرکانی داشته باشد: وقتی زمین‌خواران بدانند که آتش به نفع‌شان عمل می‌کند یا لااقل بدون مقاومت جدی می‌ماند، انگیزه‌شان برای تغییر کاربری، تصرف و ویلاسازی در نقاط حساس جنگلی قوی‌تر خواهد شد.

زمین‌خواری در شمال بحران ساختاری‌ست

زمین‌خواری در جنگل‌های شمال ایران، به‌ویژه در مناطق هیرکانی، پدیده‌ جدیدی نیست؛ این بحران ریشه در شبکه‌های محلی، قدرت سیاسی و فساد دارد. خبرگزاری مهر گزارش داده که با وجود ثبت یونسکویی هیرکانی، پدیده زمین‌خواری در این ناحیه گسترش یافته و بسیاری از اراضی ملی به دست سودجویان افتاده‌اند. 

یکی از مکانیسم‌های پیچیده زمین‌خواری اخیر، توافق‌های ظاهرا مدنی با مقامات استانی است. در یک نمونه جنجالی در مازندران، اعلام شده بیش از ۶۰ هکتار از اراضی شالیزاری یا جنگلی به شرکت مدیریت پسماند واگذار شده‌اند، در ازای تعهد به ساماندهی پسماند شهری، اما این واگذاری در واقع مسیر تغییر کاربری به ویلا را هموار کرده است. در گزارش‌های رسانه‌ای آمده که برخی از مجوزهای این قرارداد با امضای مقام‌های قضایی و اجرایی استان (استاندار و رئیس دادگستری) تأیید شده‌اند. 

این موضوع نشان می‌دهد مسأله فقط زمین‌خواری خرد نیست؛ بلکه «ماجرای آقازاده‌ها» و «رانت‌خواری» در دل جنگل‌های مازندران بسیار پررنگ است. این روایت نشان می‌دهد که زمین‌خواری در شمال، اغلب با نیروی سیاسی همراه است: کسانی که با قدرت محلی یا نهادهای تصمیم‌گیر رابطه دارند، می‌توانند زمین‌های جنگلی را به ملک شخصی تبدیل کنند.

اخبار دیگر هم از تغییرات ساختاری خطرناکی در زیست‌بوم هیرکانی خبر می‌دهند: بر اساس گزارش تسنیم، بخش مهمی از اراضی جنگلی به کاربری ویلا و شهرک‌های گردشگری تغییر یافته‌اند، و در این میان نظارت نهادهای دولتی ناکافی، تضاد منافع و ضعف نظارتی آشکار است. 

تبعات اکولوژیکی زمین‌خواری

زمین‌خواری در هیرکانی تبعات زیست‌محیطی عمیقی دارد که فقط به تغییر مالکیت خلاصه نمی‌شود؛ وقتی بخش‌هایی از جنگل برای ویلا یا شهرک قطع می‌شود، زیست‌بوم یکپارچه آن خرد می‌شود. این گسست باعث می‌شود گونه‌هایی که به فضای گسترده نیاز دارند (پستانداران بزرگ و پرندگان جنگلی) نتوانند زیستگاه مناسب خود را حفظ کنند.

همچنین مطالعات محلی نشان داده‌اند که با افزایش ساخت‌وساز و تغییر کاربری، ترکیب گونه‌ای جنگل تغییر می‌کند؛ گونه‌های بومی یا حساس‌تر ممکن است کاهش یابند یا حتی محو شوند.  از سوی دیگر ویلاسازی و تغییر کاربری باعث کاهش پوشش گیاهی، آسیب خاک و کاهش نفوذپذیری آن می‌شود. این مسئله مقاومت جنگل را در برابر سیلاب و فرسایش کم می‌کند و پایداری اکوسیستم را تضعیف می‌کند. 

نهادها، شوراها و مافیای زمین‌خواری

زمین‌خواری در هیرکانی صرفاً یک معضل زیست‌محیطی نیست؛ بیماری نهادی است. نگاهی به گزارش‌های مختلف رسانه‌ها نشان می‌دهد که برخی اعضای شوراهای محلی، مسئولان شهری و آقازاده‌ها نقش موثری در صدور مجوز تغییر کاربری اراضی جنگلی داشته‌اند. در بسیاری از گزارش‌ها تأکید شده که نهادهای متولی (منابع طبیعی، بنیاد مسکن، شهرداری، جهاد کشاورزی) در هم‌پوشانی اختیاراتشان دچار تعارض منافع‌اند و هیچ یک مسئولیت واقعی و مؤثر برای جلوگیری از ساخت و ساز غیرقانونی ندارند.  منابع محلی معتقدند زمین‌خواری در شمال ایران یک جریان رانتی سازمان‌یافته است، نه صرفاً تصرفات پراکنده. منافع اقتصادیِ کلان، نفوذ سیاسی و ضعف نظارت نهادی، همگی دست‌به‌دست هم داده‌اند تا مناطق حساس جنگلی به محلی برای سرمایه‌گذاری شخصی تبدیل شوند.

پیوند آتش‌سوزی و زمین‌خواری

آتش‌سوزی در الیت و زمین‌خواری هیرکانی، اگر جدا دیده شوند، هر دو مشکل بزرگی‌اند؛ ولی وقتی با هم تجمیع شوند، تصویری ترسناک‌تر از بحران در برابر ما قرار می‌گیرد:

وقتی بخشی از جنگل می‌سوزد، نهادهای رسمی عملاً توان و اختیار مؤثری برای بازپس‌گیری آن ندارند و مسیر برای تصرف‌های بعدی بازتر می‌شود. زمین‌خواران می‌توانند از وضعیت آسیب‌دیده بهره‌برداری کنند و تصرفات غیرقانونی‌شان را تثبیت کنند. ضعف سیستم اطفای حریق این وضعیت را تشدید می‌کند: وقتی نیروهای رسمی نتوانند شعله‌ها را سریع و مؤثر مهار کنند، زمین‌خواران زمان بیشتری برای تثبیت ساختمان‌ها، ویلاها یا تغییر کاربری‌های غیرقانونی در جنگل پیدا می‌کنند. به عبارت دیگر، آتش‌سوزی نه‌تنها خسارت مستقیم وارد می‌کند، بلکه به ابزار فشار و فرصت اقتصادی برای متخلفان بدل می‌شود.

همچنین، آتش‌سوزی می‌تواند موجب افزایش «ارزش سرمایه‌گذاری» شود: بعد از حریق، برخی از زمین‌ها ممکن است با هزینه کمتر تغییر کاربری یابند یا برای ساخت ویلا مناسب‌تر شوند.

و در نهایت، چنین ترکیبی از آتش و زمین‌خواری، اعتماد عمومی به نهادهای محیط‌زیستی و دولتی را برای همیشه تضعیف می‌کند؛ وقتی مردم ببینند میراث طبیعی یک کشور نه در اولویت حفاظت واقعی قرار دارد، بلکه کالایی برای معامله رانت‌جویان شده است، انگیزه آن‌ها برای مشارکت در حفاظت کاهش می‌یابد.

آتش‌سوزی الیت فقط آغاز است

آتش‌سوزی الیت مرزن‌آباد، بیش از آن‌ که یک حادثه طبیعی محض باشد، پرده‌ای‌ست که بخشی از یک تراژدی زیست‌محیطی بزرگ‌تر را برملا می‌کند: تراژدی زمین‌خواری در قلب جنگل‌های هیرکانی. وقتی ویلاسازان و زمین‌خواران با رانت سیاسی و ضعف نظارتی در جنگلی با قدمت چند ده میلیون سال نفوذ می‌کنند، و همزمان ادوات اطفای حریق جدی و مؤثر روی زمین نیست، میراث طبیعی کشور در معرض خطر بنیادین قرار دارد.

اگر فقط بعد از آتش فریاد زده شود ولی اقدامات ساختاری برای جلوگیری از تکرار آن انجام نشود، ممکن است آتش‌های بعدی، آخرین شعله‌ها بر تتمه این اکوسیستم بکر باشد؛ میراثی که نه فقط برای ما، بلکه برای نسل‌های آینده به اندازه‌ای ارزشمند است که محافظت آن باید نه فقط آرزو، بلکه مسئولیتی مهم باشد.

  • 16
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش