شنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۸:۱۵ - ۰۴ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۰۸۴۱
سایر حوزه های اجتماعی

حجت‌الاسلام والمسلمین حسینعلی زاهدی معاون فرهنگی و امور استان‌های نمایندگی ولی‌فقیه در جمعیت هلال‌احمر

هلال، مردم را به مسائل اجتماعی حساس می‌کند

حجت‌الاسلام والمسلمین حسینعلی زاهدی,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه

برترین خدمت جمعیت هلال‌احمر این است که احساس نیاز به فعالیت‌های اجتماعی را در این مردم نهادینه سازد هیچ مصداقی در ارتباط انسان‌ها با یکدیگر زیباتر از عدالت نداریم نخستین و مهمترین اصل خانواده است، شکاف نسلی از شکاف خانوادگی نشأت می‌گیرد اگر ما در حوزه فرهنگی و اجتماعی ضعیف هستیم، به این دلیل است که رفتار ما منطبق با دین نیست ببینید ما هر حرکت‌ اجتماعی را باید بومی‌سازی کنیم، ما نمی‌توانیم الگوبرداری صرف از غرب داشته باشیم به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) در اسلام و متون اسلامی و دین هدف از بعثت پیامبران، آدم‌سازی است.

 

یک مسأله، یک پاسخ؛ روایت گفت‌وگوی «شهروند» با حجت الاسلام‌والمسلمین حسینعلی‌زاهدی معاون فرهنگی و امور استان‌های نمایندگی ولی‌فقیه در جمعیت هلال‌احمر است. مسأله‌ای با عنوان الگوسازی فرهنگ داوطلبی. روزنامه «شهروند» با توجه به ضرورت این مسأله به بررسی این موضوع در گفت‌و‌گو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین حسینعلی‌زاهدی معاون فرهنگی و امور استان‌های نمایندگی ولی‌فقیه در جمعیت هلال‌احمر، پرداخته است. حجت الاسلام‌والمسلمین حسینعلی‌زاهدی در این گفت‌وگو ضمن تاکید بر این موضوع که ترویج فرهنگ‌ داوطلبانه در مشارکت‌های اجتماعی نیازمند الگوسازی صحیح بومی است، عنوان می‌کند:

 

«هر حرکت ‌اجتماعی را باید بومی‌سازی کنیم، ما نمی‌توانیم الگوبرداری صرف از غرب داشته باشیم.» آنچه در ادامه می‌خوانیم شرح کاملی از این گفت‌وگو است.

 

در داخل و خارج از کشور با توجه به عملکرد افراد شاهد تفاوت بینش درخصوص فعالیت‌های داوطلبانه و خیرخواهانه هستیم، به‌نظر شما این تفاوت از کجا نشأت می‌گیرد؟

خودتان می‌فرمایید: عملکرد، پس مرحله بعد از بینش را مدنظر قرار داده‌اید، درحالی‌که بینش است که روی عملکرد اثر می‌گذارد و این تفاوت بینش از خاستگاه‌های فردی و اجتماعی نشأت می‌گیرد که ارکان آن، تفاوت‌های دینی و استنباط‌های مترتبه از مفاهیم دین در حوزه داوطلبی است و دوم شرایط متفاوت اجتماعی در حوزه‌های مختلف و کشورهای گوناگون است، ازجمله نیاز به حضور داوطلبانه در فعالیت‌های اجتماعی و... در عین‌حال دو مسأله و دو مقوله در این خصوص مهم است، یک مسأله نگرش دین اسلام به عدالت و دستگیری از محرومان و دیگری وضعیتی که در بین مسلمانان درخصوص این موضوع می‌بینیم. به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) در اسلام و متون اسلامی و دین هدف از بعثت پیامبران، آدم‌سازی است.

 

تعبیر جالبی است؛ منظور حضرت امام از این آدم‌سازی چیست؟

آدم‌سازی یعنی چه؟ ما آدم هستیم دیگر، منظور از این آدم‌سازی انسانی است که الگویش اسلام و قرآن باشد، ما می‌بینیم در قرآن در سوره‌ حدید می‌فرماید: «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ» ما پیامبرانمان را فرستادیم با دلایل و نشانه‌های عقلی. این‌جا «بینه» یعنی دلیل، دلیل از عقل برمی‌خیزد، دلیل عقلی داشته باشیم؛ خداوند می‌فرماید: «من پیامبران را با دلایل عقلی فرستادم» و در ادامه می‌آید با پیامبران من کتاب فرستادم، کتاب یعنی روش زندگی، مجموعه‌ای که یک راه درست می‌خواهد به انسان نشان بدهد. زمانی من یک کتاب درخصوص ریاضیات می‌خوانم، علمی در این خصوص یاد می‌گیرم، یک وقتی ادبیات می‌خوانم و راجع به ادبیات مطالبی یاد می‌گیرم. قرآن می‌گوید ما با آنها کتاب فرستادیم برای هدفی که در آینده روشن می‌کنند، پس یکی دلایل عقلی فرستاده که از عقلمان استفاده کنیم و یکی هم انزلنا معهم الکتاب با انبیاء ما کتاب فرستادیم یعنی چراغ راه فرستادیم برایتان که حالا برای ما قرآن است، برای مسیحی‌ها انجیل، تورات و کتاب‌های دیگر زبور و این کتاب‌ها، کتاب‌های آسمانی است. چرا کتاب‌های آسمانی فرستاده، این‌جا بحث دارد، چون عقل کافی نبود.

 

چه دلایلی بر این گزاره هست که عقل ناکافی است؟

 به دو دلیل؛ یک عقل احاطه‌ بر تمام معلومات جهان ندارد، انسان در یک رشته می‌تواند متخصص باشد. مثلا پروفسور سمیعی فقط در مسأله مغز و اعصاب می‌تواند فعالیت کند، فرد دیگری در رشته ارتوپد، یک فرد در ریاضیات، فرد دیگری در رشته شیمی، هر انسان از نظر قدرت و وسعت علمی می‌تواند یک رشته را درنظر بگیرد و در آن رشته اوج هم بگیرد. اما انسان مجموعه‌ای است از این نیازها، فلذا دین ابراهیمی و اسلام معتقد است که عقل یکی از پایه‌های زندگی است، ارتباط با ماوراء‌الطبیعه و وحی لازمه برای تکمیل عقل است. در روایات هم آمده است: «کلما حکم به شرع حکم به العقل» هر چیزی که دین برای ما تکلیف می‌کند، وقتی در دایره عقل هم می‌بینیم آن موضوع باز هم تایید می‌شود. پس ما احتیاج به قرآن داشتیم، به همین دلیل هم قرآن می‌گوید: «و انزلنا معهم الکتاب و المیزان» به ما می‌گوید من میزان فرستادم.

 

میزان در این آیه به چه معناست؟

 میزان در آیه یعنی سنجش در سایه‌ عقل و در سایه‌ کتاب که ارتباطی با وحی است. میزان را خدا برای ما قرار داده است که انسان بسنجد؛ حالا سوال این است که چه چیزی قرار است مورد سنجش قرار گیرد؟ «لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» خداوند هدف را در آیه بیان می‌کند. علت نزول قرآن و بینات به پیامبران برای ایجاد قسط و عدالت در جامعه است.

 

از صحبت‌های شما چنین برداشت می‌شود که الگوی نوین مشارکت ‌اجتماعی در غرب هم برخاسته از نگاه دینی است؟

نه صددرصد ولی بله؛ آن نگاه مشارکت داوطلبی که در غرب می‌بینیم با عنوان نگاه بشردوستانه ریشه در یک وجه مشترک کل انسان‌ها اعم از مسلمان و غیرمسلمان، مذهبی و غیرمذهبی دارد و آن اشتراک فطرت بشری است و با این حال آن کس که تفکرات دینی بالاتری دارد، انگیزه و تمایل بیشتری به فعالیت‌های داوطلبی از خود نشان خواهد داد.

 

لذا امام علی (ع) که در یکی از بیاناتش می‌فرمایند: «مردم بر سه دسته هستند»، خیلی جمله‌ زیبایی است «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَةُ الْأَحْرَار» یعنی افرادی از ترس جهنم خدا را عبادت می‌کنند؛ دو رکعت نماز را از ترس آتش دوزخ می‌خوانند؛ یک عده دیگر به خاطر بهشت نماز می‌خوانند؛ عبادت می‌کنند، دستگیری از مستمندان می‌کنند که بلایی رفع شود، پاداشی داشته باشند. اما گروه دیگر «قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکراً » کاسب نیستند؛ حضرت علی«ع» واقعا زیبا بیان می‌کند: «اما یک عده‌ای هستند که خدا را نه از ترس جهنم و نه به طمع بهشت بلکه برای شکرگزاری در درگاه خدا، که من انسان را آفرید تا در این مسیر تعالی اوج انسانیت قدم بردارم عبادت می‌کنند.» ابزار را هم به انسان داده است، یعنی پیامبران را برای ما فرستاده است، قرآن را هم نازل کرده و انسان را از نعمت عقل و تفکر نیز بهره‌مند کرده است.»

 

این نگاه در جامعه ما شکل گرفته است؟

ببینید، ما اصلا در سایه‌ دین بعضی‌ زمان‌ها اشتباه می‌کنیم، فکر می‌کنیم، عقل را باید کنار گذاشت و فقط قرآن و روایات باشد. با وجود این‌که حتی در اجتهاد مجتهدین و مراجع تقلید هم یکی از مجاری ما «عقل» است. این موضوع دال بر اهمیت عقل دارد. اجتهاد چهار تا پایه دارد، «کتاب»، «سنت»، «عقل» و «اجماع». گروهی حتی اجماع را هم قبول ندارند و می‌گویند «کتاب» و «سنت». اما سنت و روش پیغمبر مگر غیر از رجوع به عقل است، مسائل را انسان باید در بوته‌ عقل بسنجد، فلذا امام صادق(ع) می‌فرمایند: اگر چنانکه بیانی از قول ما به شما گفته شد چه به‌عنوان روایت یا حدیث، که با قرآن همخوانی نداشت «فاضربوه علی‌الجدار» بر روی دیوار بکوبید. پس قرآن پایه‌های عدالت اجتماعی است « لیقوم الناس بالقسط» برای این است که جامعه به عدالت برسد. «قسط» در این‌جا معنایش عدالت‌خواهی است، پس موضوع فقرزدایی هم شامل این عدالت‌خواهی است.

 

در این «قسط» موضوع توزیع ثروت عادلانه قرار دارد، «لیقوما الناس بالقسط» معنایش این است. این قسط در سایه‌ چه چیزی اتفاق می‌افتد؟ این موضوع باید در سایه‌ حکومت باشد تا یک حاکمیت اسلامی تشکیل نشود، امکان قسط و ایجاد قسط در جامعه وجود ندارد. این را در ادامه همین آیه می‌فهمیم «وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ» همه‌ انسان‌ها که عدالت‌پرور نیستند، بعضی از افراد عدالت را نمی‌پسندند، دو نفر که می‌روند به محکمه و با هم دعوا دارند، دو برادری که برای ارث با هم اختلاف دارند، یکی حق است، یکی باطل. به همین دلیل است که می‌گویند از محکمه یکی راضی برنمی‌گردد. پس همه‌ انسان‌ها عدل‌پذیر نیستند.

 

بعضی از افراد می‌خواهند به زیردستانشان زور بگویند، یک ارباب به یک رعیت زور می‌گوید، یک کارفرما از حق کارگرش می‌گیرد، این‌جا قرآن می‌گوید: «انزلنا‌الحدیق و فیه... شدید» ما آهن فرستادیم، یعنی «قدرت» آهن مظهر قدرت است، ما قدرت فرستادیم که اگر با آن کتاب و عقل و میزان قسط برقرار نشود؛ با این قدرت قسط برپاگردد. اگر افرادی در جامعه عدالت را نمی‌پذیرند و انزلنا الحدید و فیه... شدید، باید از قدرت در برابرشان استفاده شود. این نوع قسط منافع مردم را دنبال می‌کند، چون عدالت اجتماعی همیشه به نفع مردم است، حتی اگر من فرد فکر کنم به ضرر من است، این‌جا ارث از من گرفته شد و به برادر من داده شد، اما درواقع ادعای من غلط بود. ببینید این موضوع نمی‌شود مگر در سایه‌ حکومت اسلامی، یعنی تا حاکمیت تشکیل نشود و نظامی برقرار نشود، این قسط برقرار نمی‌گردد.

 

همان‌طور که ما پیش از انقلاب هم مراجع تقلید بزرگی مثل آیت‌الله بروجردی داشتیم، فعالیت این بزرگان تا چه میزان بود؟ حداکثرش از مردم وجوهات می‌گرفتند و طلبه در قم تربیت می‌کردند و مسائل دینی و شرعی مردم را بیان می‌داشتند. نگرش به موضوعات فردی بود و حکومت دست دیگری نبود.

 

در مورد ریشه تاریخی این شیوه قسط با نگاه حکومتی صحبت کنیم...

این حکومت اسلامی هم در دو قطعه‌ای از تاریخ بیشتر تشکیل نشده است. یکی در ١٠سال آخر عمر پیغمبر اسلام؛ یکی هم چهار‌سال و نیم حکومت امام علی(ع). پیامبر اسلام ١٣‌سال در مکه مخفیانه دعوت به اسلام می‌کردند، حکومتی آن زمان شکل نگرفت؛ حتی در آن دوران سه‌سال در شعب ابی‌طالب تبعید سپری کردند. پیغمبر در مدینه با حمایت مردم اعلان حکومت اسلامی کرد، در مکه چنین نکرد؟ زیرا آن زمان مردم با پیغمبر نبودند، در مکه آن دوران تعداد اندکی با پیامبر بودند. حضرت به مدینه که آمدند، مردم با ایشان بیعت کردند و حکومت اسلامی تشکیل شد. پس از رحلت پیامبر اسلام هم باز می‌بینیم مردم با این‌که امیرالمومنین علی(ع) امام است و از طرف خداوند و از طرف پیغمبر (من کنت مولاه فهذا علی مولا) معرفی شده است؛ ولی به دلیل این‌که مردم آن زمان به او اقبال نکردند، امام علی(ع) ادعای حکومت نکرد. ٢٥‌سال خانه‌نشین شد، تا مردم آمدند و خواستند؛ به‌طوری که حضرت علی(ع) می‌فرمایند طوری به من روی آورده بودند که می‌ترسیدم حسن و حسین زیر دست صدمه ببینند.

 

مردم در آن دوران حضوری بیعت می‌کردند، امام علی(ع) آن چهار‌ونیم‌ سال هم حکومت کرد و اداره حکومت هم آن‌طوری بود که می‌بینیم. حضرت می‌فرمایند: «اگر در زمان گذشته‌ من چیزی غصب شده باشد ولو از یک زن یهودی و به زن مسلمان داده شده باشد، از دست آن زن مسلمان خارج می‌کنم و به آن زن یهودی تحویل می‌دهم.» عدالت معنایش این است. این حکومت بعد از شهادت امیرالمومنین به پایان رسید تا زمان امام خمینی(ره) یعنی در تمام دوره یازده امام بعد امیرالمومنین، حکام‌های بنی‌امیه و بنی‌عباس حاکم بودند.

 

پس از انقلاب به این موضوع چگونه نگاه شد؟

امام آمد و یک حکومت اسلامی تشکیل داد، در چه شرایطی؟ ٢٥٠٠‌سال دیوار کج چیده شده بود، انقلاب در چنین بستری استوار شد. من یک مثال برایتان می‌زنم، نظام استعمارگر جهانی در طول تاریخ چنین تجربه‌ای نداشته است که یک کشوری بیاید و بگوید من با تو کاری ندارم، من می‌خواهم روی پای خود بایستم. پس از انقلاب آمریکا در مغزش هم نمی‌گنجید که ما بیاییم و بگوییم نمی‌خواهیم تحت‌فرمان تو باشیم. سالیان طولانی یا تحت فرمان شرق بودیم یا غرب. حتی آن زمان که امام گفت نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی، خیلی‌ها خیال می‌کردند این حرف در عمل قابل اجرا نیست؛ اما دیدیم که چنین شد و رهبر معظم انقلاب نیز در مسیر و راه بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) هدایت کشور را بر پایه استقلال و عزت ملی ادامه داده‌اند و همواره به حضور و مشارکت جوانان در هدایت کشور تاکید کرده‌اند.

 

در مورد همین تحریم‌های اخیر، آقای روحانی رئیس‌جمهوری یک جمله زیبایی عنوان کردند با این مضمون که ما قدرتمان را از مردم داریم، از شما نگرفتیم. الان آقای محمد بن سلمان عربستان‌سعودی قدرت را از ترامپ گرفته است. ترامپ آمد و ١١٠‌میلیارد دلار اسلحه به عربستان فروخت و ٤٥٠‌میلیارد دلار هم از آنها پول گرفت. لذا همیشه باید به آنها بله قربان بگویند، اما آقای روحانی می‌گوید ما قدرتمان را از مردممان داریم این برای دنیا قابل قبول نیست؛ لذا دنیای استکبار سعی می‌کنند در راه ما سد ایجاد کنند؛ در دو‌سال نخست انقلاب، جنگ داخلی منافقین؛ خلق مسلمان، خلق عرب، شرق و غرب همه جای کشور را آشوب کردند. که آقا این حرف چیست؟ آمریکا و شوروی نمی‌خواستند ما روی پای خود بایستیم. بعد هشت‌سال جنگ را بر مملکت ما تحمیل کردند، همه می‌دانند در دنیا چه کسانی در آن دوران به صدام کمک کردند. اما به شکرانه الهی هرچه خواستند برآورده نشد، یک وجب هم از خاک جمهوری اسلامی کم نشد، این همه شهید دادیم فقط برای این‌که استکبار می‌خواست انقلابمان را از بین ببرد. برای آنها خوشایند نیست، وقتی خوشایند نیست نمی‌گذارند ما آرامش داشته باشیم. طبیعی است که هنوز هم سعی دارند با این تحریم‌ها به هدف خود دست یابند.

 

برای عبور از این شرایط و تقویت عدالت و مشارکت اجتماعی چه راهکاری را پیشنهاد می‌کنید؟

اسلام را آن‌گونه که است نشان دهیم، آن‌گونه که امام(ره) و رهبر معظم انقلاب برای ما ترسیم می‌کنند. قرآن و عترت نقشه راه را برایمان ترسیم کرده‌اند. ما اگر بر آن اساس حرکت کنیم، حتما از نظر پیشرفت و توسعه از غرب هم پیشی می‌گیریم.

 

نگاه اسلام به مشارکت اجتماعی چگونه است؟

اسلام دو نوع ارتباط به ما آموخته است؛ یکی ارتباط انسان با خدا و یکی ارتباط انسان با انسان‌های دیگر و محیط خود، این محیط حتی شامل محیط زیستی است که در آن زندگی می‌کنیم. در سایه دین و در سایه‌ عقل؛ این یعنی دین خارج از عقل نیست، عقل هم جدای از دین نیست، چون تمام ارتباط‌هایی که عرض کردم، از عقل برمی‌خیزد. انسان محبت در وجودش است، هیچ انسانی نیست که بگوید من کسی را دوست ندارم، بالاخره یکی ‌را دوست دارد. برادر را دوست دارد؛ مادر را دوست دارد، این دوست داشتن به اوج خودش برسد می‌شود پرستش یعنی ارتباط انسان با خدا. لذا خداوند در قرآن می‌فرمایند: «قل ان کنتم تحبون‌الله فاتبعونی یحببکم الله» به پیامبر می‌گوید که به مردم بگو اگر شما خدا را دوست دارید، از من پیغمبر اطاعت کنید تا خدا هم شما را دوست داشته باشدو دوست داشتن باید دو طرفه باشد شما می‌گویید خدا را دوست دارید و معشوق ما خداست، خدا شرط می‌گذارد «ان کنتم تحبون الله فاتبعونی» بگو از من پیغمبر اطاعت کنید آن وقت (یحببکم الله خدا).

 

بیان داستان نصب سنگ حجرالاسود و پهن کردن عبای پیامبر و حضور نماینده از همه طوایف جهت این کار نشان‌دهنده تاکید اسلام و پیامبر اکرم(ص) بر مشارکت اجتماعی در حوزه مسائل پیرامونی اعم از دینی، فرهنگی، عمرانی و حتی سیاسی است.

به همین دلیل انسان خداجو است، بعضی از افراد معبود را اشتباه انتخاب می‌کنند، دین را اشتباه می‌فهمند. دومین مسأله این است که (الانسان مدنی بالطبع) انسان فطرتا اجتماعی آفریده شده است و نمی‌تواند تنها زندگی کند، چون اجتماعی آفریده شده است. این ارتباط بین انسان‌ها خودبه‌خود به وجود نمی‌آید، این ارتباطات باید تنظیم بشود.

 

این ارتباط چگونه و با چه شیوه‌ای تنظیم می‌شود؟

براساس عدالت هیچ مصداقی در ارتباط انسان‌ها با یکدیگر زیباتر از عدالت نداریم. اصول دین به گفته ما شیعیان ٥ تا است، توحید، نبوت، عدل، امامت و معاد. منظور از عدل چیست؟ چرا عدل را ما جزو اصول دین می‌دانیم، عدل یعنی خدا عادل است و ظالم نیست، اما چرا این عدل به‌عنوان یک صفت خدا جزو اصول دین ما شده است، مگر خدا رازق نیست، خدا خالق نیست، خدا جمیل نیست، ما شب‌های قدر وقتی دعای جوشن کبیر را می‌خوانیم ‌هزار اسم خداوند را به زبان می‌آوریم و چرا در بین این هزار تا اسم خدا عدل در اصول دین آمده است. برای این‌که این عدل پایه‌ زندگی اجتماعی است، یعنی این انسان باید متصل بشود به این صفت الهی چون انسان خلیفه خداست. براساس باور قرآنی انسان خلیفه‌ خداست، وقتی خداوند به ملائکه می‌گوید، من آدم را آفریدم، ملائک می‌گویند چرا انسان، برای چه آفریدی؟ خداوند می‌فرماید: «می‌خواهم انسان را جانشین خودم قرار بدهم روی زمین. رفتار جانشین باید منطبق با الله باشد، نمی‌توان جانشین بود و نقیض رفتار خدا را داشت. وقتی خلیفه‌ خدا هستیم باید از نظر عدالت پیرو و فرمانبردار خداوندباشیم.

 

ما چه نکردیم که امروزجامعه‌ ما دچار آسیب‌های ‌اجتماعی شده است؟

همه باید نسبت به حوزه زندگی، محیط کاری و محیط‌زیست خود با عدالت رفتار کنیم؛ روابط اجتماعی براساس رفتار انسان‌ها و بر پایه باورها شکل می‌گیرد. در غرب دروغ نمی‌بینید یا خیلی کم می‌بینید، خلف وعده نمی‌بینید، ولی این‌جا دروغ مثل نقل و نبات است. جامعه ما آن‌قدر آلوده شده است که در هنگام دروغ گفتن احساس عدم امنیت نمی‌کند. ما درحال‌حاضر در هلال‌احمر کمیته‌هایی تشکیل دادیم که من عضو تعدادی از این کمیته‌ها هستم، کمیته‌هایی که برایشان بیشتر وقت می‌گذارم یکی آسیب‌های اجتماعی و یکی سرمایه‌های اجتماعی است. همین است که ما چگونه با آنها مبارزه کنیم؟ و چگونه سرمایه‌های اجتماعی را جذب کنیم؟ جواب این سوالات همان بومی‌سازی الگوی مشارکت اجتماعی در جامعه ما است.

 

چرا در کشور ما با توجه به این‌که نهادهای مختلفی در زمینه فرهنگی فعال هستند، اما هنوز به نتیجه مطلوب نرسیده‌ایم؟

البته بر این مهم هم تاکید کنم که نقصان‌های ما در حوزه مشارکت اجتماعی، دلیل بر مسلمان بودن ما نیست، به اسلام عمل نکردن‌ها باعث این وضع شده است. ما تا نتوانیم اسلام را در درون خودمان به باور تبدیل کنیم وضع همین است. اگر ما در حوزه فرهنگی و اجتماعی ضعیف هستیم، به این دلیل است که رفتار ما منطبق با دین نیست. منطبق با دین بودن یعنی چه؟ یعنی منطبق با انسانیت، منطبق با عقل، من وقتی می‌گویم اخلاق عمومی یعنی رفتار انسان‌ها با یکدیگر، یعنی به هم دروغ نگوییم به هم تهمت نزنیم؛ وفای عهد داشته باشیم.

 

همین نکته که می‌گوید این وسط یک حلقه مفقوده داریم...

بله، ببینید ما گاهی اشتباهی در رفتار خودمان داریم، الگو گرفتن کاملا درست است. این یک درد است که ما اهمیت زیادی برای برخی از الگوهای منفی و غلط قایل هستیم. ما در اسلام الگوهای بسیار فراوانی داریم. در اسلام معصومین الگوی ما هستند، قرآن می‌گوید: «ولکم فی رسول الله اسوه حسنه» برای مردم پیغمبر یک الگوی زیبایی است؛ اسوه حسنه پیغمبر است، ما از پیغمبر چرا نمی‌آموزیم. به پیغمبر اسلامی می‌گوید: «اگر تو خوش‌برخورد نبودی، لطیف نبودی، با مردم مهربان نبودی، مردم همراهیت نمی‌کردند. پیغمبر رحمة‌للعالمین است، بهترین الگو بر ما پیغمبر است. ما چند کتاب اخلاقی و رفتاری از پیغمبران را به زبان بچه‌ها، دانشجویان، دانش‌آموزان و به زبان مردم عادی گردآوری کردیم؟ ما اگر الگو می‌خواهیم، الگو پیغمبر، ائمه اطهار. اما باز هم الگو نمی‌گیریم و الگوسازی‌های غلط را در جامعه ترویج می‌دهیم. مشکل جامعه ما در این است که باوجود این‌که ما الگوها و منابع فراوان در مبانی دینی خود داریم، اما کمتر در رفتارهای اجتماعی شاهد الگوبرداری و پیروی از این منابع هستیم.

 

از همه مهمتر ما چرا از عقلمان بهره نمی‌بریم و الگوبرداری نمی‌کنیم. من معتقدم در غرب از عقل استفاده و الگوبرداری کرده و جامعه را ساخته‌اند، اما چون استنباط فعلی ایشان ریشه در بنیان‌های دینی ندارد، خروجی آن سکولاریسم و در حوزه اقتصادی کاپیتالیسم و... می‌شود. از اهمیت جایگاه عقل در تحلیل‌ها و الگوهای رفتاری ائمه باید بیش از پیش برای قشر جوان و نوجوان تبیین شود تا خودشان به این نتیجه برسند که هر راهی ختم به سعادت نمی‌شود.

 

در جامعه ما محتوایی با چنین الگوهایی که شما می‌گویید، وجود دارد؟

ببینید در این عصر برای حل این قضیه باید حاکمیت سنگ بنای صحیحی را بینان گذارد که این اتفاق سال‌هاست رخ داده، اما درحال‌حاضر این استفاده از آنهاست که اهمیت پیدا می‌کند، مثلا صداوسیما هدفش ترویج فرهنگ استقلال و عزت ملی و ترویج فرهنگ دینی و تحکیم بنیان خانواده است، اما این‌که چگونه از ابزار هنر در این راستا استفاده کند، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد، مثلا چه میزان مردم را با سبک زندگی حضرت رسول و ائمه آشنا کرده است؟ در کتاب‌ها باید در سطح نوآموزان، در سطح کودکان و دانشجویان، در سطح اساتید و در سطح عوام ترویج عمومی شود. حوزه‌های اخلاق، موضوعی است که جز با ترویج عمومی و الگوسازی نهادینه نمی‌شود. این جز در حوزه بخش عمومی و با استفاده از افراد کارشناس و روانشناس امکان‌پذیر نیست، از ظرفیت دین‌شناس، روانشناس و جامعه‌شناس باید استفاده شود تا الگوسازی صحیح صورت پذیرد. چرا باید در جامعه احساس امنیت خدشه‌دار شود. ببینید احساس امنیت با مسأله امنیت متفاوت است، در جامعه ما مسائل منفی، احساس امنیت را از جامعه می‌گیرد.

 

در مورد این موضوع بیشتر می‌توانید توضیح دهید؟

این حادثه‌ای که در اردبیل شکل گرفت یا حادثه‌ای که در مشیریه تهران برای دختر هشت ماهه اتفاق افتاد، احساس امنیت را از مردم گرفت. دخترم به من می‌گفت: «باید بچه‌مان را به خودمان بدوزیم، این دو اتفاق در یک کشور ٨٠میلیونی خیلی نباید غیرطبیعی به‌نظر برسد، اما احساس امنیت را از جامعه می‌گیرد. احساس عدم امنیت در چنین مسائلی نباید در جامعه شکل بگیرد، اما ما احساس امنیت دروغ نگفتن نداریم، این احساس باید اتفاق بیفتد.

به‌نظر شما نقش نخبگان جامعه در شکل نگرفتن این عدم‌احساس امنیت در چنین موضوعاتی چیست؟

همه مسئول هستند؛ گاهی در جامعه وقتی اخلاق خدشه‌دار می‌شود، روحانیت را مقصر عنوان می‌کنند، اما تنها متهم ما نیستیم. عده‌ای خدمت یکی از بزرگان رسیدند و عرضه داشتند که طلبه‌ای دزدی کرده است. ایشان فرمودند: خیر بگویید دزدی طلبه شده است. گاهی روحانیت در حوزه رفتار اجتماعی مظلوم واقع می‌شود.

 

وظیفه من روزنامه‌نگار چیست؟

به‌نظر من شما بیایید، یک ستون به مسائل اخلاقی اختصاص بدهید، در «شهروند» مسائل سیاسی و مسائل هلال‌احمر خیلی خوب برجسته شده است، حتی صفحه طنز نیز در این روزنامه شکل گرفته است، اما یک صفحه داشته باشید به نام ترویج فرهنگ انسانی، رابطه انسان‌ها با یکدیگر و این روابط را از منظر دین که قبلا هم گذشت، تبیین و ترویج کنید.

 

عملکرد صداوسیما را در این زمینه چگونه می‌بینید؟

تلویزیون باید ساعتی درخصوص اخلاق عمومی داشته باشد، منظور از لفظ اخلاق عمومی، رفتار انسان‌ها با یکدیگر است، بیاید و بگوید ما با دیگر انسان‌ها چگونه رفتار کنیم؟ این وظیفه فرهنگی است که باید تمام نهادهای فرهنگی ازجمله صداوسیما دنبال کنند، من روحانی، شمای روزنامه‌نگار، همه باید موضوع ترویج مسائل اخلاقی را جدی دنبال کنیم.

 

این‌طور که به‌نظر می‌رسد به عقیده شما با پرداخت به ترویج مسائل اخلاقی، مشکلات اجتماعی ما تا حدودی حل می‌شود؟

خیر. ترویج مسائل اخلاقی بدون الگوسازی ممکن نیست، به‌طور مثال اگر من روحانی یا شمای روزنامه‌نگار در مورد اخلاق می‌نویسید و حرف می‌زنیم، باید رفتارمان با گفتارمان و نوشتارمان یکی باشد، اگر این دو تلفیق نشود، جامعه الگوبرداری صحیحی نمی‌تواند داشته باشد. روی اخلاق با رسانه و من روحانی است، اما رفتار را هم باید درست کنیم؛ تک‌تک افراد جامعه باید مراقب رفتار اجتماعی‌شان باشند، قرآن می‌گوید همه شما مسئول هستید، هر کس مسئول رفتار خودش است. ما اگر رفتار خود را تصحیح نکنیم، جامعه با مشارکت اجتماعی و رفتار اجتماعی صحیح ساخته نمی‌شود، چون جامعه از تک‌تک افراد شکل می‌گیرد.

 

هلال‌احمر به‌عنوان یک نهاد مردم‌نهاد در جهت افزایش مشارکت‌اجتماعی چه جایگاه و نقشی دارد؟

برترین خدمت جمعیت هلال‌احمر این است که احساس نیاز به فعالیت‌های اجتماعی را در این مردم نهادینه کند، به این معنا که رفع مشکل هموطنان یک وظیفه فردی و برعهده همه شهروندان است و نباید نگاه‌ها صرفا به دستگاه‌های حکومتی باشد و این همان فطری‌سازی و ضرورت است. چند هفته پیش یک جلسه بود که در آن رئیس سازمان داوطلبان جمعیت هلال‌احمر گزارشی درخصوص فعالیت داوطلبانه در این مجموعه ارایه می‌داد؛ آن‌جا مطرح شد داوطلبی یعنی چه؟ یعنی گروهی از جامعه پیرامون یک هدف مشترک فعالیت داشته باشند، گاهی فقرزدایی یا تحریک جامعه برای بهتر زیستن است، گاهی هم در حوزه بهداشت و دیگرحوزه‌ها.

 

ببینید ما هر حرکت اجتماعی را باید بومی‌سازی کنیم. ما نمی‌توانیم الگوبرداری صرف از غرب داشته باشیم. اکثریت مردم ما مسلمان هستند. ما باید رفتارهای اجتماعی‌مان را با باور مردم هماهنگ کنیم. متاسفانه ما هنوز داریم با الگوهای غربی راه خود را درخصوص مشارکت اجتماعی ادامه می‌دهیم، ما باید از الگوهای نوع‌دوستانه غربی وام بگیریم و با بومی‌سازی، باورهای دینی و ملی مردم این مسیر را ادامه دادیم.

 

این الگوسازی چگونه ممکن است؟

ما نمونه بزرگی در عصر خود داریم، امام چه کرد؟ در‌ سال ٥٦ مردم را چگونه همراه ساخت؟ یکی از همین نخست‌وزیرهای قبل از انقلاب می‌گفت به مردم ساندیس می‌دهند؟ اما مردم بودند و دیدند به حقیقت چنین نبود. امام در آن دوسال قبل از انقلاب مردم را داوطلبانه به عرصه میدان آورد، در روز ١٧شهریور خیابان ژاله مردم را می‌کشتند؛ روز بعد تعداد بیشتری در تپه‌های قیطریه تظاهرات می‌کردند. الگوبرداری از چنین شخصیتی باید داشت. امام هشت‌سال جنگ را اداره کرد، هیچ‌کس را هم به اجبار به جبهه نفرستاد، یکی از دوستان دو فرزند داشت یکی از فرزندانش در جنگ شهید شده بود و دیگری هم در غرب می‌جنگید، خود او هم در جنوب. خبری آمد که فرزند دوم این دوست نیز شهید شده است، گفتند با فلانی صحبت کن که برگردد شمال. من رفتم در سنگر و گفتم فلانی بیا برگردیم. قاطع گفت «نه» پس‌فردا عملیات داریم.

 

دیدم اشک می‌ریزد، گفت می‌دانم قربانعلی هم شهید شد، من از فرزندانم عقب ماندم. این داوطلبی را امام چگونه نهادینه کرد. در این خصوص چقدر کتاب نوشتیم؟ چقدر مقاله نوشتیم؟ که امام چه کرده است. ما باید زندگی این افراد را بخوانیم. این همان بومی‌سازی است که می‌گویم. ما باید از امام بیاموزیم. مردم رفتار امام را می‌دیدند و به دلیل همان رفتار پای صحنه می‌آمدند. هر سخن که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. ما اگر می‌خواهیم داوطلبی را بومی‌سازی کنیم، باید زندگی امام را مطالعه کنیم. نگاه امام در داوطلبی را باید مدنظر قرار دهیم. این شعار نیست که مادر چهار فرزند شهید، شناسنامه پنجمین فرزند را در جماران تحویل امام می‌داد. مادر راضی نیست یک انگشت بچه‌اش را در ازای یک دنیا بدهد، چه تفکری باعث می‌شود چنین کند، باید مورد تحلیل و مطالعه قرار بگیرد. تاریخ‌نویسی تنها راه‌حل این موضوع نیست، نیاز به تحلیل روانشناسی و جامعه‌شناسی دارد. امام چه روشی داشت. من معتقدم در مسأله داوطلبی به غرب نباید تکیه کنیم و از آنها الگوبرداری کرد، امام از طریق اسلام چنین کاری کرد. همان کاری که مقام معظم رهبری در زمینه توجه به جوانان و ترغیب انقلابی ایشان بسیار موثر هستند. رادیو و تلویزیون، رسانه‌ها، دانشگاه و حوزه علمیه باید تحلیل کنند، به نتیجه می‌رسیم. بنده سال‌ها در کنار جوانان در دانشگاه بودم و با آنها ارتباط داشتم و می‌دانم که هدایت مستقیم جوانان چقدر موثر است و در رفتارشناسی این قشر اثرگذار خواهد بود.

 

در مورد شکاف‌ نسلی که در جامعه دیده می‌شود، صحبت کنیم. چه راهکاری برای برقراری رابطه بین نسل جوانان فعلی پیشنهاد می‌کنید.

نخستین و مهمترین اصل خانواده است، شکاف نسلی از شکاف خانوادگی نشأت می‌گیرد. اگر پدر و مادر رابطه خوب و نزدیکی با فرزندان داشته باشند و آنها را درک کنند، نیاز به ظهور و بروز نوجوان و جوان در محیط اجتماع نیست که منشأ برخی معضلات امروز جامعه باشد. سمیع و بصیربودن والدین به‌ویژه مادر نزدیک‌ترین راه تکامل سلامت اجتماعی نسل جوان جامعه ما است. اصلا حاکمیتی نباید در این مسأله ورود کرد، حاکمیتی به نتیجه نمی‌رسیم. من بخواهم از موضوع معاونت فرهنگی حوزه نماینده ولی‌فقیه صحبت کنم، بی‌فایده است. من به‌عنوان یک طلبه باید با جوان صحبت کنم. باید در این مسأله جوان خیال نکند که از بالا و به صورت دستوری مورد خطاب قرار می‌گیرد.

 

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 17
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش