
بانوان بخش حمایت تحصیلی جلسه دارند و رفت و آمدها زیاد. چند نفری آمدهاند پرس و جوکه چطور میتوانند کمک کنند و زهرا گیتینژاد با سرعت و دقت پاسخگوی همه آنهاست. خطوط چهره اش با ما از محرومیتهایی که دیدنش آزردهاش کرده حرف میزند و از لبخندهایی از سر مهربانی بیحد و حصرش. خانم معلمی که مدرسه خانه اول و آخر اوست. از نخستین معلمانی که آموزش جهانی را در بیست سال اخیر به مدارس ایران آورد و بعدتر کار را ریشهایتر از آموزش در دست گرفت و دست به کار مدرسهسازی زد. گیتینژاد حالا به دلیل فعالیتهای نیکوکارانهاش برنده جایزه جهانی گوهرشاد شده است، جایزهای که مهر تأییدی است بر خالصانه بودن و عاشقانه بودن این نیکوکاریها. با این معلم که جز مهر و محبت چیز دیگری در نگاه و بیانش یافت نمیشود گفت و گو کردیم، در مؤسسه خیریه «مهر گیتی».
عزیز، خواهر زهرا و پنج فرزند دیگر خانواده گیتینژاد بود و نبود. وقتی سال گذشته در هفتاد و هفت سالگی فوت کرد زهرا به یاد روزهای کودکی افتاد. روزهایی که با عزیز سر یک سفره مینشستند. پدر، عزیز را همیشه در اولویت قرار میداد. اگر با همسرش به مشکلی بر میخورد پدر سریعاً عکسالعمل نشان میداد و مایه میگذاشت، اما در مورد مسائل زندگی خانوادگی زهرا و دیگر بچهها حساسیتی به خرج نمیداد. عزیز یتیم بود و هفتاد و شش سال قبل وقتی هنوز دو ساله نشده بود پدر زهرا سرپرستیاش را برعهده گرفته بود. دستگیری پدر از اطرافیان به این موضوع محدود نمیشد و همیشه نسبت به مردم دست و دلی گشاده داشت و از سر سفره چنین پدری است که دختر نیکوکاری چون زهرا رشد میکند و الگویش میشود «من متولد ۱۳۳۰ هستم از یک خانواده برخوردار در امیریه تهران. پدرم آن زمان دیپلم داشتند و کارمند مخابرات بودند. من سر سفره مهر و محبت بزرگ شدم. از آن دوران خاطرات بسیار خوب از مهربانی مادر و دستگیری پدر نسبت به مردم برایم مانده است.»
زهرا که در خانوادهای تحصیلکرده زندگی میکرد، خودش نیز بلافاصله بعد از دیپلم در آزمون استخدامی معلمی شرکت کرد و پذیرفته شد. انتهای سال ۵۷ وقتی هنوز هفده سال داشت ازدواج کرده بود و از مهر سال بعد هم در کسوت معلمی سر کلاس درس میرفت. درست ۱۰ روز قبل از انقلاب بود فرزند اولش به دنیا آمد و ماههای اولیه جنگ در سال ۵۹ هم فرزند دوم. و همه این مسئولیتها همزمان شد با تدریس و البته ادامه تحصیلش در دانشگاه در رشته علوم تربیتی. در «موضوع جنگ و شهادت و اینکه هر روز هموطنان شهیدمان را میآوردند در روح و روان همه تأثیر داشت. از طرفی در کنار اینها مسئولیت خانه هم بود. بچهها را با خودم میبردم مدرسه، میگذاشتم مهد، ظهر میآمدیم خانه، غذا پختن و کارهای خانه را شروع میکردم که خبر میدادند قند و شکر آوردند باید سه چهار ساعت صف میایستادیم، بعد از چند ساعت تمام میشد و بهت هم نمیرسید. هیچ چیز آزاد نبود و برای هر کالا همین صف های چند ساعته بود، مردم همه تحمل میکردند، کنار میآمدند و شور انقلابی هنوز در مردم بود.»
شوق زندگی در نگاه دانشآموزان
زهرا دیپلم طبیعی داشت، تجربی امروز و معلم ابتدایی بود، میتوانست در دانشگاه رشتهای را ادامه دهد که دبیر دبیرستان شود اما سر و کار داشتن با کودکان و دانشآموزان دبستانی را دوست داشت. علوم تربیتی خواند آن هم گرایش دانشآموزان دبستان. بلافاصله بعد از بازنشستگی هم جذب مدارس غیر انتفاعی شد برای همین در سابقهاش تجربه ۴۲ سال معلمی را میبینید و اخیراً هم در صدد افتتاح مدرسه خودش «شوق زندگی» است و از سر همین اشتیاق به زندگی است که با هیجان میگوید «شصت سال است هر اول مهر به مدرسه رفتهام!» و نمیتواند تصور کند صبح اول مهرماهی را که راهی مدرسه نشود. خستگی، کسالت و به تکرار افتادن برای او در شغلش معنا ندارد.« ۱۶ سال پایه پنجم درس دادهام و امکان نداشت دو سال عین هم درس داده باشم. برای هر درس در هر سال جداگانه طرح درسی داشتم که متفاوت از سال گذشته بود؛ بهدلیل اینکه مطالعه میکردم. سعی میکردم روشهای نوین آموزشی را استفاده کنم، در همایشهای بینالمللی شرکت میکردم و تلاشم این بود همیشه به روز باشم. الان هم والدین بعد از بیست سال من را میبینند میگویند مشخص بود معلم متفاوتی هستید. در مدرسه «شوق زندگی» هم که یک مدرسه غیرانتفاعی خواهد بود قرار است این تجربیات و آموزشها را به کار ببریم و همچنین من نیمی از سهامم را در این مدرسه به ساخت مدرسه برای کودکان محروم اختصاص دادم.»
معلم ایرانی، آموزش جهانی
اجرای طرحی آموزشی در سال ۸۰ یکی از مهمترین تلاش های گیتینژاد برای تغییر در شیوه سنتی تدریس معلمان ایرانی بود که البته اجرای همین طرح، خانم معلم قصه ما را به یک خیر مدرسه ساز بدل کرد. این طرح از طرف یونیسف با همکاری آموزش و پرورش به ایران آمد؛ به نام طرح جهانی آموزش. «من بهعنوان هسته مرکزی دعوت شدم و دورهای که دیدم بسیار باعث رشدم شد و احساس کردم این همان چیزی است که من آرزوی آن را داشتم و درس دادن را از آن شیوه خشک و سنتیاش خارج میکرد، اما برای اجرای این طرح موانع بسیاری بود، مدیران مدارس طرفدار شیوه سنتی بودند، مخالفت میکردند و نمیگذاشتند معلمان با این طرح همراه شوند. با این حال معلمان زیادی را در داخل و خارج از مدارس آموزش میدادم. این طرح بعد از چند سال به ثمر رسیده بود و تازه داشت در هفت استان اجرا میشد و به مراحل خوبی میرسید که با تغییر دولت در سال ۸۴ و تغییر سیاستهای وزارت آموزش و پرورش اجرای آن متوقف شد.»
جایی برای درس خواندن
کودکانی که با پای برهنه صبح به صبح آغل حیوانات را تمیز و کف زمین گونی پهن می کردند تا کلاس درس شان آماده شود. این، آن صحنهای بود که برای همیشه در ذهن گیتینژاد ثبت شد. در فرآیند اجرای طرح جهانی آموزش بود که گیتینژاد به تنهایی به استان سیستان و بلوچستان سفر کرد. در بازدید از مدارس روستایی، چنین صحنههایی را مشاهده کرد و چنان تأثیر عمیقی رویش گذاشت که هنوز جزئیات آن را به خاطر دارد.. «آنجا با واقعیتهای مناطق محروم کشور آشنا شدم. قطعاً اگر بهترین تدریس را هم در این کلاس داشته باشی چندان موفق نمیشود و بچهها نمیتوانند خلاق بار بیایند؛ از مدیر آن مدرسه روستایی پرسیدم شما از من چه میخواهید؟ گفتند ما مدرسه میخواهیم.
گیتینژاد که در یک مدرسه برخوردار در تهران درس میداد، شرایط و تصاویر این مدرسه را به دانشآموزانش نشان داد والدین آمدند و خواستار کمک به دانشآموزان سیستانی شدند و گیتینژاد و این والدین با کمک هم یک مدرسه که نه، ۱۵ مدرسه استاندارد در سیستان و بلوچستان ساختند. «اوایلش کمی کند پیش میرفت اما بعد سرعت گرفت؛از هر کسی که فکر میکردم کمک میخواستم. عکس و فیلم نشان می دادم و با خودم میبردمشان به این مناطق تا با حضورشان حس نوع دوستی شان تقویت شود. سعی میکردم افراد را در سفرها با خودم همراه کنم. وقتی میدیدند، خودشان حمایت میکنند. طوری شد که اصلاً یک لحظه نمیشد به این فکر کنیم که کار را متوقف کنیم. حس می کردیم مسئولیت داریم و با این خدمات ولو اندک می توان خیلی از بچههای مناطق محروم را نجات داد؛درخواستها هم از طرف مناطق محروم برای ساخت مدرسه بسیار زیاد و از این طرف حامیان به من مراجعه میکردند که ما میخواهیم مدرسه بسازیم. بسیاری افراد بودند که پول ساخت یک مدرسه را نداشتند اما چندین نفر جمع شدند تا بتوانند مدرسهای را از نو بسازند، مثلاً مدرسهای در بارنجگان استان خراسان جنوبی که یازده نفر در ساختش مشارکت دارند. »
دستان مهرِگیتی بر سر کودکان
این مشارکتها همچنان ادامه پیدا کرد و سرانجام گیتینژاد خیریه «مهر گیتی» را به ثبت رساند و در یک دهه گذشته توانست با کمک خیرین بیش از ۲۵۰ مدرسه، یک پل و چند تله فریک، چندین خوابگاه شبانه روزی و سالنهای چند منظوره را در مناطق محروم کشور بسازد. در طرح «کتاب برای همه» که به اهدای کتاب به مناطق کم برخوردار اختصاص دارد تا به حال بیش از سه میلیون کتاب اهدا شده است و در بخش حمایت تحصیلی ۴۰۰۰ دانشآموز و دانشجو که نمیتوانستند هزینه تحصیل را پرداخت کنند بورسیه این مؤسسه شدهاند. گیتینژاد در کمک به بهبود زیرساختهای آموزشی به ساخت مدرسه و اهدای کتاب بسنده نکرده است و در مهر گیتی ماهی چندین و چند دستگاه رایانه دست دوم که مردم یا ادارات و شرکتها به خیریه اهدا میکنند، توسط تیم کارشناسی تعمیر میشوند و ارتقا پیدا می کنند و به مدارس مناطق محروم ارسال میشود.
«طرح کیف مهربانی» که به ارسال کیف و لوازم التحریر اول مهر اختصاص دارد، طرح تجهیر مدارس به تجهیزات ایمنی از جمله کپسول آتشنشانی و جعبه کمکهای اولیه، برگزاری جشنوارههای غذا ویژه ماه رمضان، ارسال هدیههای شب نوروز و یلدا به خوابگاهها، پرداخت کمک هزینه تغذیه به خوابگاهها، آموزش معلمان و... فعالیتهایی است که اعضای مهر گیتی داوطلبانه و عاشقانه آن را انجام میدهند. بیش از ۵۰۰ نفر از جوانان و زنان و مردان که بدون دستمزد در هر زمان که نیاز باشد پای کار مؤسسه هستند. «اعضای مهرگیتی فقط افراد خیلی متمول نیستند از هر قشر و در هر سن و سالی کسانی هستند که با دیدن محرومیتها به کمک ما آمدهاند، مثلاً ما پنج دانشجو داریم هر کدام ماهی ده هزار تومان میدهند که یک دانشجوی با استعداد نیازمند را کمک کنند»
شاید باورش سخت باشد اما شما اگر بخواهید کار خیر هم انجام دهید مشکلات و موانع زیادی سر راهتان قرار دارد. گیتینژاد در این سالها در دو جبهه تلاش کرده، یکی محرومیتزدایی و دیگری مقابله با سنگاندازی برای رفع محرومیت. اوایل کسی به کارش توجه نمیکرد، اگر هم اهمیتی بود او را متهم میکردند که میخواهد در آینده نماینده مجلس شود که این کارها را میکند. هنوز هم این مشکلات ادامه دارد. «حامیان در قبال پولی که واریز میکنند سالی یک بار کارنامهای میگیرند که متوجه شوند این پولی که دادند به این دانشآموز رسیده و این هم نتیجهاش. اما در دادن همین کارنامه به ما هم آموزش و پرورش سهلانگاری میکند،خیلی وقتها من خودم میروم در ادارات آموزش و پرورش استانهای مختلف آنقدر آنجا میایستم و منتظر میمانم تا کارنامهها را بگیرم.»
زنان، خیرین موفق تری هستند
تنها آرزوی گیتینژاد حالا ماندگاری مهرگیتی برای کمک به دانشآموزان است«امیدوارم مؤسسه دهها سال ماندگاری داشته باشد تا بتواند کار خدماتی آموزشی و فرهنگی داشته باشد. امیدوارم هیچ محرومیتی در زمینه آموزش وجود نداشته باشد و روزی باشد که بگوییم در فضای آموزشی به حد استاندارد رسیده و برویم سراغ کشورهای دیگر، من فکر میکنم جایزه متعلق به تیم بزرگ خانواده مهرگیتی است که ما توانسته ایم تا امروز دویست و پنجاه مدرسه بسازیم افتخار است. این جایزه مسئولیت من را بیشتر کرده و باعث شده دیگران را برای انجام هر کار خیری که سر راهشان پیش می آید تشویق کنم. زنان باید نقش خودشان را بهعنوان یک زن و یک مادر در جامعه انجام دهند. همه ما که در این جامعه زندگی میکنیم مسئولیت اجتماعی داریم و دینی به گردنمان است که باید با این کارها بپردازیمش. خانمها بهدلیل روحیه حساسی که دارند در کار خیر موفق ترند.
همه خانمها از الان شروع کنند. ما باید به خودباوری برسیم و محرومیتها را از بین ببریم، چه توانا چه ناتوان برای رفع محرومیتها کمک کنیم. الان هفتاد هزار کودک بازمانده از تحصیل در سیستان و بلوچستان داریم و نیاز به هزار کلاس درس. شما فکر کنید اینها الان کودکند اما فردا هفتاد هزار جوان داریم که نمیتوانند کار مناسبی پیدا کنند و رو به شغلهای کاذب میآورند و اثرات این بیسوادی به شهرهای بزرگ و خودمان باز میگردد. فقر و محرومیت در جامعه شکاف ایجاد میکند و اثرات آن کل جامعه را در بر میگیرد. امیدوارم برای بهبود شرایط خود و فرزندانمان بهعنوان یک شهروند وظیفه اجتماعیمان را انجام دهیم و این فاصله را کم کنیم.» گفتوگو که تمام میشود بدرقهمان میکند و میدانیم که دوباره بسرعت پشت میزش نشسته تا مهرش را به فرزندان گیتی ببخشد.
کمی نزدیک تر
گیتینژاد ازدواج را مهمترین نقطه عطف زندگیاش میداند که او را مسئولیت پذیر کرده است. همسر و یک فرزندش در تمام این سالها او را حمایت کرده اند و کمبودهایی را که حضور نداشتن مادر در خانه ایجاد میکند با صبوری تحمل کردهاند. گیتینژاد که عادت به سحرخیزی دارد تا پیش از خروج از خانه نماز خوانده، صبحانه و ناهار آن روز را آماده کرده و به ایمیلها و پیامهای کاری پاسخ داده و بعد راهی مدرسه یا مؤسسه میشود. ۶ عصرهم که به خانه برمیگردد سعی میکند مادربزرگ خوبی برای نوهها باشد و کیفیت رابطه با نوههایش آنقدر باشد که کمیت را جبران کند« به محض اینکه میرسم باز جوابگوی تلفنها هستم و اینطور نیست که تلفن را قطع کنم بگویم فقط در ساعت اداری تماس بگیرید. من ۲۴ ساعت در خدمت مهر گیتی هستم و گاهی نیمه شب چیزی به ذهنم میرسد و یادم میآید بلند میشوم و برای بچههای مؤسسه پیام میگذارم.» و اگر از این حد از تلاش در کار خیر تعجب میکنید باید بدانید از کسی که مادرترزا و گاندی را الگوی زندگی خود قرار داده جز این هم نبایدانتظار داشت.
- 10
- 1