سه شنبه ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۹:۰۴ - ۲۳ خرداد ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۳۰۶۲۱۶
سایر حوزه های اجتماعی

همراه با «‏OWL‏»، گرافیتی کاری که آثار انتقادی‌اش بازخوردهای بسیاری داشته است

جُغدِ اسپری به دست شب‌های اصفهان

گرافیتی کار در اصفهان,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه
‏«قاتلان زنجیره‌ای»، «موفقیت درون جیب شماست» و «به همین راحتی هنرمند شوید» سه اثر این استریت‌آرتیست ‏است که بارها در فضاهای مختلف به اشتراک گذاشته شده است پدرم هنوز نمی‌داند من چه کار می‌کنم. اگر بفهمد همه بساطم را می‌پُکاند

جغدها شب‌ها به پرواز در می‌آیند. سیستم بدنی‌شان برای زندگی در شب ساخته شده. زمانی که همه به ‏خواب فرو رفته‌اند، با چشم‌های باز چرخ می‌زنند و با گردش ٣٦٠درجه‌ای گردنشان هوای همه ‏طرف را دارند. جغدِ شب‌بیدارِ اصفهان علاوه بر چشم‌های هوشیار و زندگانی در دل شب، اسپری در ‏دستانش دیده می‌شود. «جُغد پرنده‌ای است که شب تا صبح بیدار است و ما هم بیداریم و کارهایمان را ‏شب می‌زنیم. برای همین این اسم را انتخاب کردم.» جُغدِ خیابان‌های اصفهان که کارهایش با استقبال ‏گسترده‌ای مواجه شده و فراتر ار خیابان‌های نصف‌جهان بارها در دیوار شبکه‌های اجتماعی به ‏اشتراک گذاشته شده، در خانه اما نقاش ساده‌ای است که پدرش حتی از کار او اطلاعی ندارد. «جغد» ‏با تجاری‌شدن گرافیتی مخالف است و معتقد است اگر این ماجرا تجاری شود کسی به فکر درد مردم ‏نخواهد بود و همه دنبال پول می‌روند. او در ادامه قصه جذاب دیوارها و شب‌های اصفهان راتعریف ‏می کند. ‏

‏  ‏

گرافیتی را از کِی شروع کردی؟ و چطور؟

نزدیک ٧‌سال پیش. روی دیوار در فیلم‌های آمریکایی طرح‌هایی می‌دیدم و به نظرم باحال می‌آمد. ‏در هنرستان سر کلاس فتوشاپ بودم. استادمان روی کاغذ داشت لوگو طراحی می‌کرد و حالت گرافیتی ‏داشت. گفتم اسمشان چیست؟ گفت به این نقاشی‌ها براش می‌گویند. بعد هم من شروع کردم و به این ‏شکل اسم خودم را زدم. ‏

‏«جغد» از کجا آمد؟

بوتیکی بود که لباس لش و هیپ‌هاپی می‌فروخت. گفت کارت ویزیت برایم طراحی کن. گفت اسم ‏مغازه جغد است و لوگوی جغد بزن. بعد از طراحی، خودم از اسم و لوگو خوشم آمد. بعد از مدتی ‏مغازه‌اش را جمع کرد و من هم این اسم و لوگو را برای خودم برداشتم. جغد پرنده‌ای است که شب تا ‏صبح بیدار است و ما هم بیداریم و کارهایمان را شب می‌زنیم. برای همین این اسم را انتخاب کردم. ‏بعد از مدتی فهمیدم که جغدی هم در تهران هست. اما نمی‌توانستم این را عوض کنم. چون با این اسم ‏کار زده بودم. در گرافیتی اسم و لیبل مهم نیست، مهم اعتراض است. من به بزرگ کردن لیبل خودم ‏فکر نمی‌کنم. برایم تاثیرگذاری مهم است.‏

معمولا چه‌ساعت‌هایی برای کارزدن بیرون می‌روی؟

معمولا یک و دو می‌روم. تابستان‌ها اما ساعت چهار هم رفتم که کار زدم. هروقت می‌روم کار بزنم ‏تی‌شرت مشکی می‌پوشم که کمتر من را ببینند.‏

معمولا داخل شهر کار می‌زنی یا خارج از شهر؟

همه‌اش داخل شهر است. آن هم مرکز شهر: چهارباغ و آمادگاه. باید داخل شهر کار زد. این‌که برویم ‏بیرون شهر و کار بزنیم و عکس بگیریم و در اینستاگرام بگذاریم که فایده‌ای ندارد. اما مثلا تروآپ ‏ممکن است بعضی‌ها برای دل خودشان بزنند و آن مسأله‌ای ندارد.‏

نخستین‌بار چطور اسپری خریدی؟ مارک و قیمتش را به‌یاد داری؟ چیزی از نخستین‌بار که اسپری دستت ‏گرفتی در ذهنت هست؟

نزدیک خانه‌مان یک رنگ فروشی بود که اسپری گلریز خریدم و خیلی هم خوب بود. نخستین کاری که ‏می‌خواستم با اسپری بزنم، در پل آذر بود که می‌آیند و آن‌جا با گیتار می‌خوانند. می‌ترسیدم کار بزنم. ‏خواننده‌ها شروع کردن به خواندن و کاغذ درآوردم و زدم و فورا اسپری را در جیبم گذاشتم و رفتم. ‏خیلی می‌ترسیدم.‏

چه‌کسی برای بار نخست گرافیتی را در اصفهان شروع کرد؟

وقتی من کارم را شروع کردم، کسی را در اصفهان نیافتم که به من یاد دهد. من از راه فیس‌بوک با ‏چندتا از بچه‌های تهران آشنا شدم و کار زدن را یاد گرفتم. خیلی در اصفهان گشتم که کسی را پیدا کنم ‏تا بتوانم از او کمک بگیرم یا اصلا فقط باهم برویم و کار بزنیم؛ اما کسی پیدا نشد. مثلا خود بچه‌های ‏تهران می‌گفتند یکی در اصفهان هست به فلان اسم. من هم گشتم و بعد از دوماه طرف را پیدا کردم. به ‏او گفتم چرا دیگر کار نمی‌کنی؟ گفت فایده نداشت. گفتم چندوقت کارکردی؟ گفت کلا یک ماه بیشتر ‏کارنکردم. تنها بودم. خیلی گشتم، اما کسی را در اصفهان پیدا نکردم. در کاشان «رضا ریتور» را ‏دیدم، اما در خود اصفهان کسی نبود. چندوقت که گذشت فهمیدم یکی در سپاهان شهر هست که تازه ‏شروع کرده و سن کمی هم دارد. رفتم دیدمش و باهم دوست شدیم و چندتا کار باهم داشتیم.

بعد یک ‏سری اتفاقات بین ما افتاد و کلا دوستی‌مان به هم خورد. تا این‌که گذشت و گروهی از تهران آمدند ‏اصفهان و نمایشگاه گرافیتی گذاشتند. من اصلا باورم نمی‌شد. گفتم عجیب است من این همه گشتم و ‏کسی پیدانشد، حالا گروهی آمده‌اند که نمایشگاه هم برپا کرده‌اند. اولش نمی‌دانستم که از تهران آمده‌‏اند. اسمشان گروه «آمیغ» بود.‏

بازخوردها نسبت به حضور این گروه در اصفهان چطور بود؟

خب یک سری‌ها آمدند تا ببینند ماجرا چیست. این گروه شروع کردند به خیلی‌ها کار یاد بدهند. یکی از ‏همین‌ها «اکوان» بود که از این گروه بالا آمد. شاید هم قبلا کار می‌کرد، اما با اینها آمد بالا. الان هم ‏کسانی در گرافیتی اصفهان هستند؛ اما من دوست ندارم با کسی در ارتباط باشم. دوست دارم باخودم باشم ‏کلا.‏

مردم شهر چه برخوردی با گرافیتی دارند؟

مردم اصفهان فاز خوبی با گرافیتی ندارند. خیلی بد حرف می‌زنند. اصلا کسی به گرافیتی نگاه نمی‌‏کند؛ فقط آنهایی که دغدغه دارند و به مسائل جامعه حساس‌اند. بقیه اما بد و بیراه هم می‌گویند که ‏چرا دیوارها را خراب می‌کنید.‏

گرافیتی اصفهان نسبت به گرافیتی بقیه‌ شهرهای ایران چه ویژگی‌هایی دارد؟

هیچ ویژگی‌ای ندارد. این‌جا نه امکانات هست و نه کسی با گرافیتی درست برخورد می‌کند، نه با ‏هنرمند و نه با کار روی دیوار. این‌جا تا یکی دوسال پیش حتی اسپری خارجی هم پیدا نمی‌شد. چندوقت ‏است که یک مغازه در بالای شهر اسپری خارجی آورده و می‌فروشد. گرافیتی اصفهان خیلی سطحش ‏پایین است؛ نسبت به تهران، مشهد، شیراز، رشت، ... چرا؟ چون امکانات خیلی کم است و مردم با این ‏هنر بدند و با آن حال نمی‌کنند و کار برای پیشرفت سخت است.‏

چند گرافیتی‌کارِ فعال در اصفهان کار می‌کنند؟

خودم و «اکوان». اما خب یک سری‌ها هستند که دوتا کار می‌زنند و می‌روند و پیدایشان نمی‌شود. ‏چون گرافیتی هنری است که پول می‌خواهد. فعالیت خود من هم کم شده. چون باید از چیزهای دیگر ‏برای گرافیتی زد. من الان در سنی‌ام که اگر بخوام از چیزهای دیگر بزنم آینده‌ام خراب می‌شود. باید ‏پشت ما به بابای پولدار گرم باشد. اگر می‌توانستم همه پول و وقتم را روی گرافیتی بگذارم، خیلی ‏کارها می‌توانستم انجام دهم. این هنر مثل بقیه کارها نیست که بتوان با آن روزگار گذراند.‏

یعنی به نظر تو آنهایی که گرافیتی را ادامه می‌دهند، بابای پولدار دارند؟ تو برای گرافیتی کارها ‏طبقه‌ اقتصادی خاصی تعریف می‌کنی؟

نمی‌گویم که بابای پولدار دارند. شاید خودشان پول دارند. منظور من آینده است. اگر من بتوانم همه پولم را ‏روی این کار بگذارم خیلی پیشرفت می‌کنم. اما درآخر چه می‌شود؟ شاید توانسته باشم کاری روی ‏جامعه انجام داده باشم، اما برای خودم چه داشته؟ اما رپرها این‌طور نیستند. آنها یک تِرک با یک پسر ‏تازه آمده فیت می‌دهند و از او پول می‌گیرند. ته همه اینها سمت تجاری شدن می‌رود. اما گرافیتی ‏این جوری نیست. شاید بشود از گرافیتی پول درآورد، اما من خوشم نمی‌آید.‏

گرافیتی‌کارها پاتوق خاصی در اصفهان دارند؟ معمولا کجاها کار می‌کنند؟

پاتوق خاصی ندارند. یک خیابان آمادگاه هست که روبه‌روی هتل عباسی است و پاتوق هیپ‌هاپی‏هاست. این‌جا جمع می‌شوند. بیرون شهر هم می‌روند و کار می‌زنند. در شاهین‌شهر اصفهان هم جایی ‏هست به اسم سیلابی. شاهین‌شهر گرافیتی‌کار فعال دارد. آنها آزادتر و متحدترند؛ اما در اصفهان کار ‏سخت است. علاوه بر مامور، مردم هم به تو کار دارند اصلا دیگر نیازی به مامور نیست؛ خود مردم ‏می گیرند و پدرت را درمی‌آورند.‏

بچه‌ها در اصفهان چه چالشی با شهرداری دارند؛ معمولا کارها چقدر دوام می‌آورد؟

ما این‌جا بیشتر با نهادهای دیگر مشکل داریم و با خود مردم. من آمادگاه کار می‌زنم، بیشتر مردم کار ‏دارند و آمار می‌دهند یا اصلا خود مغازه‌دارها. چندوقت پیش یک پسری ساعت ٦ آمده بود کار ‏بزند، او را گرفتند و بردند. بعد آن پسر هم شبانه رفت و با اسپری‌اش مغازه کسی که او را لو داده ‏بود، تخریب کرد. همه جای دنیا این‌جوری است که شهرداری ‏رنگ می‌پاشد. در اصفهان زودتر از شهرهای دیگر رنگ می‌زنند؛ چون حواسشان به شهر هست. ‏چند وقت است شهرداری آمده و به بچه‌ها دیوار داده که بیایید اینجا کار بزنید. ‏

برخورد خانواده و دوستانت چطور بوده؛ کسی سد راهت نشد؟

پدرم هنوز نمی‌داند که من چه کار می‌کنم. او فکر می‌کند که فقط نقاشی می‌کنم. کارگاهی در ‏زیرزمین خانه دارم و آن‌جا کارهایم را می‌زنم و بعد به خیابان می‌روم. اگر بفهمد همه بساطم را می‌‏پُکاند. مادرم اما می‌داند و هر دفعه می‌گوید دست بردار. برادرم کامل می‌داند اما او هم مخالف است ‏و می‌گوید به جای در و دیوار کارهایت را دیجیتال کن و در اینترنت بگذار. من هم به او می‌گویم که ‏به این شکل از حالت خیابانی بیرون می‌آید. من با خیابانی‌بودن این هنر حال کرده‌ام؛ نه با مجازی ‏کردنش.‏

همه‌ سبک‌های گرافیتی را تجربه کردی؛ به سبک خاصی علاقه‌مندی؟

همه سبک‌ها را که نه؛ اما شاید در حد دو سه بار. استنسیل را بیشتر از همه دوست دارم؛ چون می‌شود ‏با آن مفهومی کار کرد و خیلی خوشم می‌آید؛ مخصوصا استنسیل چندلایه.‏

گرافیتی چه چیزهایی برایت آورد؟ چیزهایی را هم با آن ازدست دادی؟

چیز خاصی نداشته اما گرافیتی باعث شد که در زندگی‌ام چیزهایی درباره جامعه بفهمم و دنبال تحقیق ‏درباره مشکلات جامعه بروم. چیزهایی را هم از دست دادم؛ باعث شد کمتر درس بخوانم. من معتاد این ‏کار شدم. حتی در خانه هم فکر و ذکرم گرافیتی بود. درسم خیلی افت کرد. دوره دانشگاه من خیلی طول کشیده ‏و احتمال اخراج‌شدنم هست. همین موضوع باعث شد که مقداری نسبت به گرافیتی دلسرد شوم؛ چون ‏دیدم دارد آینده‌ام را از من می‌گیرد و زندگی ما را خراب می‌کند.‏

تا حالا واکنشی از مردم گرفته‌ای که در ذهنت بماند؟

واکنش‌ها زیاد بوده. یک‌بار من زیر یکی از پل‌های اصفهان کار می‌زدم. همیشه وقتی برای کار می‌‏روم، یک نفر را با خودم می‌برم که اگر مامور آمد، سریع وسایلم را جمع کنم. اوایل کارم بود و کله‌شق ‏بودم. ساعت ٦ بعدازظهر رفتم جای شلوغ تروآپ بزنم. یکهو صدای موتوری آمد و اسپری را در ‏کیفم گذاشتم و شروع کردم با گوشی حرف‌زدن. بعد موتوری رفت. دوباره شروع کردم به کارزدن که ‏باز هم صدای موتور آمد و من هم دوباره اسپری را داخل کیفم گذاشتم و شروع کردم با گوشی حرف‌‏زدن. یارو دید که من دارم با گوشی حرف می‌زنم اما نصف طرح دیوار کامل شده. از موتور پیاده شد ‏و آمد گیر داد که شما ما را بدبخت کرده‌اید؛ ما هی پاک می‌کنیم و شما می‌آیید. داشتیم جر و بحث می‌‏کردیم که پیرمردی رد شد. آمد و پرسید که چی شده؟ مامور شهرداری شروع کرد داد زدن که اینها ‏دیوارها را خراب می‌کنند. پیرمرد هم شروع کرد از ما دفاع‌کردن: «چرا به این جوان‌ها گیر می‌دهید؟ ‏روی دیوارها هم که خودشان را خالی می‌کنند، به آنها گیر می‌دهید؟ ولشان کنید.» خیلی با آن پیرمرد ‏حال کردیم. او باعث شد که مامور شهرداری بی‌خیالمان شود.‏

به ارایه‌ قانونیِ گرافیتی فکر کرده‌ای؟

فکر کردم و پیشنهادش را هم داشته‌ام. ‌سال ٩٤ که نمایشگاه گذاشتم هر نیم ساعت یک بار دسته‌ای ‏داخل نمایشگاه می‌آمد. در کتابخانه مرکزی نمایشگاه گذاشتم که مال شهرداری بود. مسئولان شهرداری ‏می آمدند و می‌رفتند. اسمی از گرافیتی برای مجوز نیاوردم. هر جا می‌گفتم، می‌گفتند برو بیرون؛ ‏وقتی رفتم برای مجوز نمایشگاه گفتم مجوز نمایشگاه رنگ روغن می‌خواهم؛ اما تبلیغاتم را روی گرافیتی کردم. آخرش نیروهای ‏نمایشگاه فهمیدند و آمدند گفتند که چرا قانونی کار نمی‌کنی؟ من هم گفتم، می‌گذارید آزاد کار کنم؟ می‌‏گذارید حرف خودم را بزنم؟ بعد گفتند که به فکر پول باش. من هم گفتم دنبال پولش نیستم. بعد گفت بیا ‏در دفتر من در سازمان زیباسازی و نامه می‌زنم  پول می‌دهم از همین کارها بکن. من هم گفتم که نمی‌‏خواهم.‏

چه نظری درباره پول درآوردن از گرافیتی داری؟

من خودم شخصا دوست دارم اگر هم پولی که از گرافیتی در می‌آورم، خرج خودش کنم. من درآمدی ‏البته از این کار نداشته‌ام. فقط یک کاری برای کافه بایک زدم و پس از یک هفته دویست هزارتومان ‏گرفتم و با آن رنگ روغن و اسپری و بوم خریدم.‏

تو به اعتراضی‌بودنِ گرافیتی اعتقاد داری؟ نظرت در مورد تجاری‌شدنِ آن چیست؟

گرافیتی کلا اعتراض است اما سبک تا سبک دارد؛ یعنی می‌شود همه کاری با آن کرد: هم ‏اعتراضی و هم هنری ولی به نظر من هیپ‌هاپ درست شد که اعتراض کند. باید بر همین مبنا پیش ‏برود. حتی کسی که می‌خواهد کار هنری کند باید اعتراض را به یاد داشته باشد.  به نظر من اگر ‏گرافیتی تجاری نشود، بهتر است؛ چون اگر تجاری شود کسی به فکر درد مردم نیست و همه دنبال پول ‏می‌روند. کسی که اعتراضی کار می‌کند، وقتی ببیند می‌تواند پول دربیاورد دیگر قید اعتراض را می‌‏زند. او دیگر دغدغه خاصی ندارد.‏

و این‌که به کار چه کسی در گرافیتی ایران علاقه‌مندی؟

اول از همه «الون» است. واقعا او را قبول دارم. او فنِ این کار را دارد. کسانی که به او انتقاد می‌کنند، ‏بیایند یک بار مثل او بکشند. خیلی کارش را دوست دارم. پشت کارهایش همیشه یک مفهوم خاص و ‏جالب است. بتل پریشون را هم قبول دارم. سبکش خیلی با حال و قشنگ است. خیلی تمیز کار می‌کند. ‏از اسنتیل کارها هم با نفیر و بلک هند حال می‌کنم. خیلی‌ها با این دو نفر مشکل دارند، اما به نظر من ‏جفتشان خوبند. می‌گویند بلک هند کاغذ چاپ می‌کند و روی دیوار می‌چسباند؛ اما از نظر من ‏همین کار هم خوب است و دل و جرأت می‌خواهد. کارهای ایل را هم دوست دارم.‏

امیر‌هاتفی نیا

shahrvand-newspaper.ir
  • 18
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
ویژه سرپوش