مهران ١٨ سالش بود که با پاهای خودش از کوه بالا رفت اما نتوانست با پای خودش به خانه برسد. دی ماه ٩٥ یک سالی میشد که برای تأمین هزینههای کنکور و دانشگاه سراغ کولبری رفته بود. شش هفت نفری در مسیر برگشت بودند. ساعت ٢ نیمه شب در مرز ثلاث باباجانی کرمانشاه با شلیکی از کوه افتادند. از بین آنها فقط مهران بود که آسیب دید تا ساعت ٨ صبح بیهوش بود. ٨ صبح تنها در کوهستان بیدار شد و دید که نمیتواند راه برود: «همانجا نشستم تا سراغم بیایند.
بالاخره پدرم دنبالم آمد و آنقدر گشتند تا پیدایم کردند. دیگر ساعت ٥ عصر شده بود.» مهران قطع نخاع شد و از آن روز تا حالا روی تخت است. مادرش از او نگهداری میکند و زندگیشان با یارانه میچرخد. مهران بیستویک ساله است، رویای دانشگاه و کنکورش بر باد رفته، حالا فقط به این فکر میکند که آیا میتواند دوباره راه برود؟ در روستای ثلاث باباجانی همه کولبرها از چنین حادثههایی میترسند، از مرگ و پرتشدن و آسیبهایی که همیشگی است، اما به قول مهران مجبوربودن، ترس نمیشناسد.
کوههای پربرف در زمستان برای کولبرها با کولههای پربارشان بیش از همیشه خطرناک است؛ هیچچیز نیست که وقتی دارند سقوط میکنند دستگیرشان باشد. یکسال بعد از مهران، مختار در اورامان هنگام پایین آمدن از کوه پرت شد و دیگر نه زندگی او مثل قبل شد و نه زندگی برادرش. آنها هر روز را میشمارند و محمود امینی برادر مختار میداند که دقیقا چند روز از سه سال پیش که مختار از کوه افتاد و روی تخت خانه دراز کشید، گذشته است. مختار ضربه مغزی شد: «آن روز من به کولبری نرفته بودم. میگویند هوا تاریک بود، مسیری که با بار مجبورند از کوه پایین بیایند سرازیری تندی است و آن روز یخزده بود. مختار از فاصلهای به اندازه سه طبقه ساختمان افتاد. مختار را بقیه کولبرها روی دوششان پایین آوردند تا آمبولانس و بالگرد برسد. وقتی بردیمش بیمارستان دکتر گفت نمیماند.
گفتم داداشم را جواب میکنی؟ بعد گفت ببریدش خانه و ازش مراقبت کنید. به من یاد داد چطور از او نگهداری کنم. الان همه کارهایش را خودم انجام میدهم و خودم در خدمتش هستم.» مختار سه سال و ٦ روز بعد از آن ضربه سخت میتواند دست و پایش را تکان بدهد اما دیگر حالش مثل قبل نمیشود: «کم روزی است که کولبری چیزیاش نشود. یکی دستش میشکند، یکی پایش. کاش برادر من هم دو دستش میشکست: «مگر اینکه به مرور زمان بتواند مثلا بلند شود و از اتاق بیرون برود. آن هم نه اینکه کار و کاسبی بتواند داشته باشد.» مختار دو بچه دارد. زمانی که از کوه افتاد فرزند کوچکش به دنیا نیامده بود. برای هزینه زندگی مختار مردم کمک میکنند. همسایهها با برنج و قند و چای و هر چه در توانشان است و کمکهای نقدی بیشتر از سوی خیرینی میآید که محمود نامشان را نمیداند.
مختار چند ساله است؟
٤٠ روز مانده به ٦٦ به دنیا آمد. برادر کوچکتر من است. دو برادر دیگرم هم کولبری میکردند اما الان یکیشان مسافرکشی میکند و یکی دیگر کارگری. خودم هم بعد از اتفاقی که برای مختار افتاد ترسیدهام. اگر کار باشد کارگری میکنم. اگر کار باشد کسی نمیرود کولبری. راهش دور است، ٩ ساعت راه است. خودم بعد از این سالها آرتروز پا گرفتهام.
بار مختار چه بود؟
وقتی میرویم همهجور باری میآوریم. آن روز بارش سیگار بود؛ از عراق آورده بود.
در همه مناطق مرزی غرب کشور، از مریوان تا بانه و اورامانات و سردشت و پیرانشهر مردمی که انتخاب دیگری برای امرار معاش ندارند، کولبری میکنند و هر روز کولبرهایی از کوه میافتند، روی مین میروند، در سرما گیر میافتند یا به آنها شلیک میشود؛ بعضی از آنها جانشان را از دست میدهند و بعضی سلامتیشان را. در همه این شهرها زنان و مردهایی هستند که بعد از سالها کولبری توانشان را از دست دادهاند و آرتروز یا دیسک کمر دارند. تا وقتی کولبری باشد، این اتفاقات هم میافتند. مردم نودشه کرمانشاه احمد راضی را هنوز به یاد دارند که دستهایش را سرما زد و هر ١٠ انگشتش را از دست داد. احمد نمیتوانست هزینه درمان دستهایش را که در سرما خشک شده بود، بدهد تا اینکه زمان گذشت و تنها راهی که برایش ماند قطع انگشتانش بود. پول عمل او را مردم جمع کردند تا پزشکی بالاخره انگشتهایش را قطع کند و عفونت بیش از این بالا نرود. لقمان وحید هم که سال ٩٦ روی مین رفت و یک پایش را از دست داد، به تازگی به خاطر هزینه عمل چشمهایش به خبرها آمد.
بسیاری از آنها پس از اینکه آسیب میبینند، در ادامه درمان و پس از آن ادامه زندگی دچار مشکل میشوند و حتما نیاز به کمکهایی از سوی نهادهای دولتی دارند.
تا به حال راهحلهایی از سوی دولتها برای حل مسائل کولبران ارایه شدهاند. یکی از این طرحها که امکان آسیب دیدن کولبران را کم میکند طرح ممنوعیت شلیک مستقیم به کولبران است که برای جلوگیری از تیراندازی غیرضروری به صورت دو فوریتی در دستور کار مجلس قرار گرفت. بر اساس این طرح جز در مواردی که در بندهای این طرح مشخص شده ماموران انتظامی حق شلیک مستقیم به کولبران را ندارند. یکی دیگر از این طرحها طرح ساماندهی کولبری بود که یک بار به دلیل ورود قاچاق و ضربه به تولید داخلی رد شد و دوباره با تغییراتی در حال تدوین است. سید مهدی فرشادان نماینده مردم سنندج اوایل دی ماه اعلام کرد که نمایندگان در حال رایزنی با دولت هستند تا برای این طرح پای کار بیاید. سید احسن علوی، دیگر نماینده مردم سنندج و دیواندره هم در گفتوگو با خانه ملت کولبران را گزینههای مناسبی در حوزه اقتصادی در شرایط بد تحریمها دانست و گفت: «به رسمیتنشناختن کولبران و سروسامان ندادن آنها هزینه امنیتی را برای کشور بیشتر میکند.»
نمایندگان همچنین در چند سال گذشته به دنبال بیمه کولبران بودند و سال ٩٥ استانداری کردستان با وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی تفاهمنامهای امضا کرد که کولبران را با شرط اینکه خودشان ٦٠درصد حق بیمهشان را بپردازند، بیمه کند. طرحی که همان زمان حقوقدانان آن را غیرکارشناسی دانستند، مگر چند کولبر میتوانند چنین مبلغی را هر ماه برای بیمه بپردازند. با این حال چنین بیمهای دست کم میتوانست به کمک احمد راضی بیاید که بتواند زودتر به دستانش رسیدگی کند. اما دو سال بعد مدیرکل امور مرزی وزارت کشور بیمه کولبران را منتفی اعلام کرد؛ چرا که کولبری یک شغل موقت است. کولبری یک شغل موقت است، اما پای ثابت زندگی مردم مرزنشین است.
ساماندهی کولبران هم نمیتواند یک راهحل دایم باشد. این کار حتی اگر از مسیرهای سخت و صعبالعبور صورت نگیرد و خطرهای طبیعی و غیرطبیعی نداشته باشد، کاری انسانی نیست. چند سال میشود در سرما از کوهها بالا و پایین رفت و برای بازارهای کشور لوازم خانگی آورد؟ همه کولبران از سر ناچاری سراغ این کار آمدهاند. اما تا زمانی که مردم مرزنشین سهمی از مشاغل و درآمدهای پایدار ندارند، کولبری واقعیت همیشگی زندگیشان است. فعالان اجتماعی محلی میگویند حتی تکرار این کلمه هم نوعی رسمیتبخشیدن به شرایط سخت زندگی مردم مرزنشین است و اصلا نباید چنین فعالیتی رسمیت پیدا کند. مردم این مناطق باید از مشاغل انسانی سهم داشته باشند.
- 18
- 6